خبرگزاری کار ایران

گزارش ایلنا از اخراج یک کارگر؛

روایتی از یک جوانیِ برباد رفته/ بعد از ۱۶ سال گفتند سرعتت پایین است

بعد از ۱۶ سال کار کردن در شرایط سخت، اخراج می‌شود. اکنون ماه‌هاست که پرونده‌اش در اداره کار اهواز، معطل مانده است.

کارکردن در خوزستان با آن آب و هوا و اقلیم، چندان کار ساده‌ای نیست. سرپا ایستادن در مزارع نیشکر، مراقبت از محصولاتی که هر لحظه ممکن است آسیب ببینند و تحمل شرجی و گرمای بالای ۵۰ درجه گاهی به سادگی آدم را از پا می‌اندازد، مخصوصا اگر قرار باشد سالهای متوالی روزی هشت ساعت در همین شرایط کار کنی.

«شانزده سال سابقه کار دارم ولی حالا هفت ماه است که بیکارم. ۱۶ سال پیش بود که در کشت و صنعت دعبل خزائی شروع به کار کردم. جوان بودم آن روز‌ها و کار سخت، اذیتم نمی‌کرد، امیدم به آینده بود؛ به سالهای میانسالی. هیچ فکرش را نمی‌کردم در سالهای میانسالی با چند سر عائله، اینطور ویلان و سرگردان باشم.»

 «صادقی‌نژاد»، شانزده سال تمام، در زمینهای کشاورزی خوزستان، مشغول کار کشت نیشکر بوده است. می‌گوید با گرما و شرجی بالا، خطر گزیده شدن توسط حشرات موذی و خزندگان گوناگون و درد کمر و ورم مفاصل سر کردم. هر سال هم فروردین ماه قراردادمان تمدید می‌شد تا اینکه  نوروز 95 به یکباره بیکار شدم.

9

قرارداد‌ها در این مجتمع کشت و صنعت مانند اکثریت قریب به اتفاق واحدهای تولیدی و صنعتی، موقت است. سال‌ها سابقه کار سخت هم انگار هیچ حقی ایجاد نمی‌کند، هیچ حقی...

 کار و کار و کار و یک روز هم کارفرما تو را نمی‌خواهد. باید به سادگی کوله پشتی‌ات را بیندازی دوشت، ابزار کاری، وسیله‌ای اگر در دست داری تحویل بدهی و بعد با سالهای جوانیت خداحافظی کنی و بروی، به همین سادگی. شاید هم زیادی پیر شده باشی، شاید کارفرما پس از اینکه تمام شیره جان و جوانیت را کشیده، دیگر به دردش نمی‌خوری، دیگر نمی‌خواهدت، حالا جوانتر‌ها هستند، بیکار، چالاک، پربنیه، تو باید سرگردان ادارات کار بشوی، شکایت پشت شکایت، کاغذ بازی و عدالتی که مفقود است...

گفت سرعتت پایین است

صادقی‌نژاد می‌گوید: در این چند سال تعداد زیادی از کارگرهای باسابقه در این مجتمع کشت و صنعت، مثل من یک شبه بیکار شدند. فروردین ۹۵ کارفرما گفت دیگر نمی‌خواهمت، قراردادت تمدید نمی‌شود، سرعتت پایین است. آخر شما بگویید وقتی ابزار‌ها کهنه شده‌اند و جایگزین نمی‌شوند، وقتی ابزار نیست چطور با سرعت دلخواه کارفرما کار کنم. خود کارفرما که روحش خبر ندارد، یک دهم کارگر هم کار نمی‌کند، فقط چندبرابر حقوق و پاداش می‌گیرد. کارفرما‌ها با «ماشین اروندی» به مزارع سرکشی می‌کنند اما من کارگر باید به دنبال ابزار، انبار‌ها را گز کنم، آخرش هم می‌گویند سرعتت پایین است، باید بروی.

اداره کار رسیدگی نمی‌کند، فقط کاغذبازی است

صادقی‌نژاد جوانیش را در مزارع نیشکر گذاشته اما این روز‌ها در دوران میانسالی و با چند سرعائله که بلاتکلیف مانده‌اند، در راهروهای اداره کار شرق اهواز سرگردان است.

«برج یک 95، برای بازگشت به کار شکایت کردم. تا حالا که از نیمه مهر هم گذشته، هنوز حکم بازگشت به کارم نیامده. چهاردهم اردیبهشت، در هیات تشخیص دادگاه بدوی، حکم صادر شد که با بازگشت به کار موافقت نمی‌شود اما کارفرما موظف به پرداخت غرامت سنوات برای ۱۶ سالی است که سابقه کار دارم.»

پس از این رای، صادقی‌نژاد کوتاه نمی‌اید، حکم را نمی‌پذیرد، غرامت کارفرما مشکلی را از او حل نمی‌کند، برای همین است که شکایت را تجدید می‌کند. خواسته‌اش صریح و روشن است، بعد از شانزده سال جان‌کندن باید حکم بازگشت به کار بگیرد، این مطالبه حداقلی، کوچک‌ترین کاری است که یک نهاد حمایتی مثل اداره کار می‌تواند در حق یک کارگر فنی بخش کشاورزی که اکنون در سنین میانسالی است، انجام دهد.

می‌گویند اینجا اهواز است، سرمان شلوغ است

صادقی‌نژاد از صف طولانی و کاغذبازی و انتظار، گلایه‌های بسیار دارد.

«قرار است برج هشت دادگاه تجدیدنظر نوبت اول تشکیل شود، یعنی ۷ ماه دوندگی هنوز هیچ حاصلی نداشته. اگر چند هفته بعد از تجدیدنظر حکم بدهند و اگر قرار باشد بعد از آن، باز هم در دیوان عدالت اداری شکایت کنم، نمی‌دانم چه زمانی به سرانجام می‌رسم، معلوم نیست کی سرکار برگردم. ۷ سر عائله دارم، کسی پاسخگو نیست. فقط می‌گویند اینجا اهواز است، شکایت زیاد است، می‌گویند این اواخر سرمان خیلی شلوغ شده است.»

زندگیم زمین خورده است

صادقی‌نژاد فرزند مدرسه‌ای دارد. حالا که ماههاست عایدی قطع شده و درآمد ندارد، هزینه‌های مدرسه دولتی بچه‌هایش را هم نمی‌تواند بپردازد.

«قبل از این هم کفاف نمی‌داد، اما حالا زندگیم کامل زمین خورده است. کمرم را سر زمین‌های کشاورزی کارفرما‌ها دادم، حالا با این جوانی از دست رفته مجبورم دوندگی کنم تا دولتی‌ها مرا به‌‌ همان جا که سال‌ها بودم برگردانند، به‌‌ همان مزارع نیشکر و کار در سختی و شرجی و گرما...»

سالهاست که بیش از ۹۵ درصد کارگران کشور، قرارداد موقت دارند. کارگران قرارداد موقت و بدون پشتوانه، در کارگاه‌ها، کارخانه‌ها، معادن و مزارع، بدون امنیت شغلی و با ترس همیشگی از آینده، کار می‌کنند. شاید خیلی از این کارگران، سال‌ها سابقه کار داشته باشند، شاید سنگ‌های بسیاری روی سنگ گذاشته باشند و سختی‌های بسیار متحمل شده‌باشند، اما بعید نیست که روزی از روز‌ها به سرنوشت صادقی‌نژاد دچار شوند.

شاید روزی برسد که دیگر جوان نیستی، دیگر کارفرما نمی‌خواهدت، روزی که بیکاری، این عفریت بد شکل و شمایل، زمان خاتمه قرارداد از آنسوی کاغذ‌ها سر بیرون می‌آورد، روزی که دیگر سرعتت برای بالابردن بهره وری و انباشتن سود سرمایه‌دار، خیلی پایین آمده است.....

نسرین هزاره مقدم

 

کد خبر : ۴۱۷۶۶۲