ایلنا گزارش میدهد؛
روزگار پرمرارت آموزشدهندگان نهضت سوادآموزی/ جوانی را صرف ریشه کن کردن بیسوادی کردیم
این گزارش نگاهی است به روزگار پرمرارت آموزشدهندگان نهضت سواد آموزی و اظهارات رئیس سازمان نهضت سوادآموزی که میگوید ردیفی برای جذب آنها نیست.
آقای محمدی خود و همسرش از سال 82 در نهضت سواد آموزی شاغل هستند. محمدی میگوید: عنوان ما آموزش دهنده است و رسالتمان ریشه کن کردن بیسوادی، اما حق و حقوق ما را مسئولان فراموش کرده اند.
او میگوید: مسئولان و مدیران آموزش و پرورش، مارا در زمره کادر آموزشی کشور به حساب نمیآورند. نه معلم حق التدریس هستیم و نه پیش دبستانی.فقط جرم ما این است که سالهای جوانی را در راه باسواد کردن روستانشینان و عشایر این مرز و بوم سپری کردهایم.
محمدی و همسرش ساکن غرب کشور هستند. آنها هردو، سالها در روستاهای لرستان با جهل و بیسوادی مبارزه کردهاند، بیش از ده سال کار در راههای صعب العبور و جادههای مالرو و مدارس بدون سقف و دیوار عشایری آنهم با دستمزد ساعتی و بدون بیمه، بار سنگینی بر دوش خانواری است که علی القاعده باید در زمره خادمان بی ریا و صدیق فرهنگ به شمار بیایند و کرامت و منزلت شغلی و اجتماعی داشته باشند.
محمدی میگوید: ابتدا قراردادمان آموزشدهنده عشایر کوچرو بود، پس از آن به ما آموزشدهنده انفرادی اطلاق کردند. ولی همه این سالها، در روستاها و در اسکانهای عشایری برای تدریس همزمان چند کتاب درسی در یک کلاس درس، مرارتهای فراوان کشیدهایم، در مناطقی که گاهی خبری از هیچ معلم رسمی و یا قراردادی نبود و بار سنگین سوادآموزی کاملا بر دوش ما آموزشدهندگان افتاده بود.
این روزها محمدی و همکارانش مکدر و آزرده خاطرند، ناراحتیشان از اظهارات باقر زاده رئیس سازمان نهضت سوادآموزی است. باقرزاده ادعا کرده است از ابتدای بکارگیری این افراد به آنها وعده استخدام ندادهایم و صرفا از بخش غیردولتی خرید خدمت کردهایم. او مدعی شده که بیمه آموزشدهندگان مرتب پرداخت شده و آنها هیچ نوع مطالبات صنفی پرداخت نشده ندارند. بنا بر اظهارات باقرزاده وعده استخدام و ردیف بودجه ای برای جذب آموزش دهندگان در کار نیست و این مبارزان سالهای طولانی با جهل و بیسوادی در روستاها، منتظر هیچ گشایشی نباشند.
این اظهارات برای آموزشدهندگان نه تنها ناامید کننده است بلکه تا حد زیادی تعجب برانگیز هم هست.
"ما تا سال 90 تحت پوشش سازمان آموزش و پرورش بودیم، قراردادمان با آموزش و پرورش بوده است، حالا چطور مسئولان ادعا میکنند که ما از ابتدا بخش غیر دولتی بوده ایم؟ وقتی پس از ده سال ما را به شرکتهای خصوصی واگذار کردهاند، آیا این بدان معناست که از آموزش و پرورش سلب مسئولیت شده است؟"
آموزشدهندهای که از سال 81 با نهضت سواد آموزی همکاری داشتهاست باز هم با لحن ناراحت و با شکوه فراوان ادامه می دهد: جالب است که این آقا خود مدعی شده که از سال 90 به بعد با مصوبه دولت و مصوبه شورای عالی آموزش عالی قرار شد، سازمان به روش خرید خدمت نیرو بگیرد، پس با این حساب، تکلیف ما که سالها پیش از آن زیر نظر مستقیم وزارت آموزش و پرورش کار کردیم چه میشود
بخش دیگری از انتقادات و گلایههای آموزشدهندگان به مساله بیمه برمی گردد. آموزش دهندگانی با حدود چهارده، پانزده سال سابقه تدریس، یک سال هم سابقه بیمه ندارند. این در حالیست که باقر زاده گفته است: بیمه آموزشدهندگان پرداخت شدهاست.
"سالهای جوانیم را در کوهستانهای لرستان با عشق کتاب های درسی را زیر بغل زدم و از روستایی به روستای دیگر رفتم . حالا که به میانسالی رسیدهام یک روز هم سابقه بیمه ندارم . میخواهم بدانم این مسئولان چگونه اینگونه ادعا میکنند و چگونه میخواهند این سالهای رفته را به من و امثال من برگردانند."
مساله دیگر تقابل سوال برانگیز آزمونهای استخدامی وزارت آموزش و پرورش و اظهارات باقرزاده مبنی بر عدم نیاز سازمان آموزش و پرورش و منتفی بودن جذب آموزشدهندگان است که رئیس سازمان آموزش و پرورش آنها را "نیروی آزاد" خطاب می کند.
"اگر قرار است نیرویی جذب شود، چرا ما را جذب نمی کنند، چرا آزمون برگزار میکنند. ما که سالهای عمر را در راه آموزش مردم داده ایم و کوله باری پر از تجربه اندوختهایم چرا نباید جذب شویم ،اما در عوض خیلی ها بیایند و از آزمون استفاده کنند و جذب سیستمی شوند که ما سالها در آن زحمت کشیدهایم."
جالب اینجاست که خیلی از این آموزشدهندگان باسابقه، حالا دیگر شرایط شرکت در این قبیل آزمونها را هم ندارند. محمدی می گوید: گرچه برگزاری آزمون با وجود این همه نیروی شاغل بی عدالتی است، اما خنده دار است که پس از سالها تدریس حالا من و همسرم سن و سالی از ما گذشته است و هیچ کدام دیگر شرایط سنی شرکت در آزمون راهم نداریم.
این روزها، این آموزشدهندگان پس از بارها و بارها تجمع در تهران و تقبل خرج سفر، به وعده های نمایندگان مجلس نیز چندان خوشبین نیستند.
"نمایندگان مجلس نهم هم به ما وعدههای بسیار دادند که هرگز برآورده نشد. حالا هم نمایندگان فراکسیون آموزش مجلس دهم هم همان وعدهها را تکرار کرده اند اما باز هم چندان خوشبین نیستیم. انگار برآورده کردن این خواسته حداقلی ما که جذب به صورت حق التدریس است، برای مسئولان و بالادستیها خیلی خیلی سخت است، انگار ما نه فقط نیروی آزاد که "زیادی" هم هستیم."
این بخشی از روزگار پر از مرارت کسانی است که سالها با بیسوادی جنگیدهاند و این روزها در سنین میانسالی مجبورند برای جذب شدن آنهم فقط به صورت حق التدریس از لرستان و کردستان و همدان و گوشه و کنار کشور بارها به تهران بیایند و شبها را در مکانهای عمومی بیتونه کنند تا نمایندگان ملت را ببینند و حرف دلشان را گرچه تکراری است باز هم بگویند و واگویه کنند.
حالا وقتی از یک طرف به بحث داغ فیش های حقوقی مدیران دولتی و دریافتیهای آنچنانی ، آنهم در دولتی که ادعا می کند ردیفی برای جذب آنها که خدمت کرده اند نیست، فکر می کنیم و از طرف دیگر، روزگار پرمرارت محمدی و همسرش در روستاهای صعب العبور لرستان را به یاد میآوریم، به سادگی درمی یابیم که عدالت حلقه مفقوده ای است که پیداکردنش به همین راحتیها هم نیست.
نسرین هزاره مقدم