خبرگزاری کار ایران

نگاهی به گزارش اخیر مرکز پژوهش‌های مجلس؛

از داروگر تا پارس خزر، وقتی کارگران حق چانه‌زنی ندارند!

از داروگر تا پارس خزر، وقتی کارگران حق چانه‌زنی ندارند!
کد خبر : ۱۳۸۶۴۵۰

براساس گزارش مردادماهِ مرکز پژوهش‌های مجلس، قدرت کارگران و تشکل‌های کارگری رو به افول گذاشته است؛ اما جدا از آنچه این گزارش می‌گوید داده‌های میدانی نیز گواه روشنی‌ست بر ضعف ساختاری و بحرانی تشکل‌یابی کارگران در ایران.

به گزارش خبرنگار ایلنا، «تشکل‌های کارگری در ایران دچار ضعف ساختاری هستند و قدرت چانه‌زنی کارگران در سطوح مختلف به شدت تنزل یافته است»؛ اینها نتایج کلیِ گزارش مردادماهِ مرکز پژوهش‌های مجلس با عنوانِ «آسیب‌شناسی تشکل‌های کارگری در ایران، با رویکرد منابع قدرت» است.

این پژوهش در حالت کلی، ضعف تشکل‌ها را در چند محورکلیدی خلاصه کرده است: اولین محور، ضعف امنیت و مصونیت نمایندگی است که برآمده از عللی مانند عدم تمدید قرارداد کاری نمایندگان شجاع و مطالبه‌گر، کاهش توان چانه‌زنی کارگران در سطوح کارگاهی، منطقه‌ای و ملی، ترکیب معیوب اعضا در شورایعالی کار و وابستگی و عدم استقلال تشکل‌های کارگری است.

محور دوم، «بحران نمایندگی تشکل‌های کارگری» است به این شکل که تضعیف سه‌جانبه‌گرایی به ضرر نماینده‌های تشکل‌های کارگری، گسترش کارگران فصلی و موقت و گسترش بخش غیررسمی اقتصاد کشور موجب شده تا بسیاری از کارگران در ایران بدون داشتن چتر حمایتی از سوی تشکل‌ها باشند؛ به عبارتی تشکل‌های کارگری از بسیاری از کارگران نمایندگی نمی‌کنند و این وضعیت که همان «بحران نمایندگی» است به معنای افتِ «قدرت سازمانی- تشکیلاتی تشکل‌های کارگری» است.

در این گزارش، محورهای سوم و چهارمِ ضعف تشکل‌های کارگری، به فقدانِ «امنیت در بازار کار» و «امنیت در بازتولید مهارت» مربوط است که موجب شده تشکل‌های کارگری در سطح بازار کار و به شیوه‌ای عمودی، فاقد قدرت چانه‌زنی موثر برای تغییر بنیادین مناسبات کار باشند.

این گزارش در تشریح شرایط کلی تشکل‌های کارگری در جهان، وضعیت فعلی را وضعیتِ «نگون‌بختی اتحادیه‌گرایی» نام نهاده است که نشانه‌های آن کاهش نرخ تراکم تشکل‌های کارگری و پوشش ضعیفِ پیمان‌های جمعی در دهه‌های اخیر است. در چنین وضعیتی‌ست که تشکل‌های کارگری فاقد قدرت اجتماعی و سیاسی هستند و دچار فرسایش و تخریب شده‌اند. این وضعیت کلی تشکل‌های کارگری در جهان است اما براساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، تشکل‌های کارگری در ایران از ضعف‌های منحصر به فردی رنج می‌برند که فقدان امنیت شغلی و عدم حمایت قانونی از تشکل‌های مستقل (که نشانه‌های آشکار این ضعف در فصل ششم قانون کار به خوبی هویداست) به این شرایط ناگوار دامن زده است.

بخشی از این گزارش، دلایل این وضعیت را به کهنگی قانون کار و گذشت زمانی طولانی از تصویب نسبت داده است؛ باید گفت همان حداقل‌های موجود در قانون کار به دلیل شرایط ناموزون فضای روابط کار و رواج قراردادهای موقت و پیمانکاری، امکان اجرایی شدن نیافته است؛ در این میان، هیچ مدرکی روشن‌تر از این نیست که کارگران امروز آزادی عمل سندیکایی حتی در حد همان سه تشکل رسمیِ فصل ششم قانون کار را ندارند و سنگ‌اندازی‌های بسیار مقابل امر نمایندگی کارگران، مساله را به سمتِ امتناع کامل در تشکل‌یابی کشانده است.

گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس براساس نظریاتِ « رایت»، قدرت ساختاری کارگران را به دو زیرمجموعه تقسیم کرده است: «قدرت چانه‌زنی در بازار کار» که همان چانه‌زنی عمومی و سراسری کارگران به صورت فردی و جمعی در سطح اجتماع است و «قدرت چانه‌زنی در محل کار» که به معنای حق مشارکت و اعمال نظر کارگران و تشکل‌های کارگران درون کارگاه محل اشتغال است.

این گزارش با تشریح ضعف چانه‌زنی اجتماعی و سراسری کارگران و مشکلات ناشی از ارتش انبوه بیکاران و فقدان مهارت‌آموزی موثر که از کارگران توانمندیِ چانه زدن را سلب می‌کند، سیطره‌ی شیوه‌های تولید پسافوردیستیِ نظامِ تولید از قبیل برون سپاری‌ها و رواج قراردادهای مثلثی (پیمانکاری) و اشکال دیگر جداسازی عمودی در سازمان تولید را عوامل موثر تضعیف چانه‌زنی کارگران در محل کار دانسته است. این گزارش معتقد است «ساختار سه‌جانبه شورایعالی کار به عنوان اصلی‌ترین نهاد تصمیم‌گیر جمعی در سطح ملی، پس از تدوین دستورالعمل اجرایی تشکیل و نحوه اداره شورایعالی کار موضوع ماده ۱۷۰ قانون کار در سال ۱۳۸۷ به شکلی عمیق متزلزل شده است چراکه در این دستورالعمل، ترکیب اعضا به نفع دولت تغییر کرده و با افزایش سهم دولت، وزن و قدرت نمایندگان کارگری تضعیف شده است تا جاییکه حتی بدون دو عضو نمایندگان کارگری می‌توان به جلسات شورا رسمیت بخشید».  

این گزارش نتیجه گرفته «توان چانه‌زنی تشکل‌های کارگری در سطوح سه‌گانه خرد (محل کار)، میانه (بازار کار) و کلان (شورایعالی کار)، وضعیت مطلوبی ندارد».

در جای دیگری از این گزارش به «بحران نمایندگی تشکل‌های کارگری» ناشی از قدرت نفوذ پایین تشکل‌های رسمی اشاره شده و ادعا شده که تشکل‌های موجود تنها درصد اندکی از کارگران کشور را نمایندگی می‌کنند؛ برخی از این مشکلات نیز ناشی از کاستی‌های فصل ششم قانون کار و برخی ناشی از نحوه‌ی اجرای قانون و برخوردهای سلیقه‌ای و شخصی است. این گزارش می‌گوید شوراهای اسلامی کار براساس استانداردهای بین‌المللی، ماهیتی تشکلی و صنفی ندارند و تاسیس آن بیش از آنکه برپایه اصل ۲۶ قانون اساسی باشد، نشات گرفته از اصل ۱۰۴ این قانون است و تنها یک تشکلِ «مشورتی و تنظیم‌گر» است.

به گفته‌ی این گزارش، این بحران نمایندگیِ درون کارگاهی در سطحی کلان به شورایعالی کار نیز منتقل می‌شود چراکه نمایندگان کارگریِ این شورای کلان، از همین تشکل‌های رسمی و به طور مشخص از کانون عالی شوراهای اسلامی کار بیرون می‌آیند و بنابراین نمی‌توانند نماینده واقعی کارگران باشند.

این گزارش که به خوبی نشان داده است مسیر حرکت تشکل‌های کارگری از دوران مشروطه تا امروز و به طور مشخص در دهه‌های اخیر دچار یک افول ساختاری جدی شده، راهکارهایی را برای برون‌رفت از بحران تشکل‌یابی کارگران ارائه کرده است، از جمله: «الزام نهادی ذیربط به اصلاح سازوکارهای مصونیت‌بخشی به نمایندگان تشکل‌های کارگری براساس فصل ششم قانون کار؛ احیای سه‌جانبه‌گرایی در شورایعالی کار و سایر نهادهای تصمیم‌گیری جمعی؛ ایجاد ظرفیت در قانون تعاون برای تاسیس تعاونی‌های کارگر-مالک؛ گسترش قانون کار برای کارگران غیررسمی و طراحی سازوکارهای لازم برای متعهد کردن دولت‌ها به اجرای سیاست‌های اشتغال کامل....».

براساس گزارش مردادماهِ مرکز پژوهش‌های مجلس، قدرت کارگران و تشکل‌های کارگری رو به افول گذاشته است؛ اما جدا از آنچه این گزارش می‌گوید داده‌های میدانی نیز گواه روشنی‌ست بر ضعف ساختاری و بحرانی تشکل‌یابی کارگران در ایران؛ در شرایطی که اعضای هیات مدیره تشکل‌های رسمی کارگری مصونیت ندارند و نمی‌توانند به وظیفه‌ی نمایندگی خود پایبندیِ حداقلی داشته باشند، دیگر هیچ جایی برای آزادی تشکل‌یابی باقی نمی‌ماند.

نمودهای بیرونی این شرایط در اخبار ما کم نیست؛ روزهای انتهایی اردیبهشت امسال خبر آمد «محمدعلی رجبی و حمید پیغان دو کارگر قراردادی و نماینده صنفی کارگران شرکت «نخ البرز» واقع در شهرک صنعتی البرز قزوین هستند که از ابتدای اردیبهشت ماه جاری تاکنون اجازه حضور در محل کار خود را نداشته‌اند».

صبح ۲۶ تیر ماه رئیس شورای کارگری کارگران شرکت داروگر تهران به نام «فرهاد مختاری» با ۱۱سال سابقه شورایی به دلیل پیگیری حقوق کارگران با برخوردهای سلیقه‌ای اخراج شد. این در حالیست که روز قبل از آن، یکی دیگر از اعضای شورای کارگری این کارخانه به نام «حسین یوسف نژاد» از کار بیکار شد.

هفتم مردادماه، گروهی از کارگران شرکت خزر پلاستیک در اعتراض به محقق نشدن وعده بازگشت به کار دو نفر از همکاران از سوی مسئولان شهرستانی، مقابل کارخانه تجمع کردند. به گفته‌ی کارگران، دلیل اخراج آقایان «محمد محمد پور» و «مصطفی روشن گر» از سوی کارفرما این است که این دو کارگر که یکی از آن‌ها از بهمن ماه سال گذشته نماینده منتخب کارگران کارخانه خرز پلاستیک است، پیگیر مطالبات صنفی کارگران بوده‌اند‌.

اینها همه شواهدی بر نامساعد بودن اوضاع است، کارگران نمی‌توانند تشکل داشته باشند؛ از یکسو فصل ششم قانون کار بایستی به نفع آزادیِ فعالیت سندکایی و اتحادیه‌گراییِ واقعی و مستقل اصلاح شود و از سوی دیگر باید قراردادهای موقت و مثلثی از فضای روابط کار ایران برچیده شود؛ در سطحی کلان، با اصلاح ساختار شورایعالی کار و کاهش نرخ بیکاری، وزنه‌ی کارگران در چانه‌زنی افزایش می‌یابد اما تا این اصلاحات بنیادین جامه‌ی عمل نپوشد، همه چیز به شکل سابق ادامه خواهد داشت: کارگری که به نمایندگی از همکارانش یک اعتراض کوچک صنفی ترتیب دهد، حتی اگر بیست سال هم سابقه کار داشته باشد، بی‌پناه است و هر روز در معرض خطر اخراج خواهد بود.....

گزارش: نسرین هزاره مقدم

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز