در گفتوگو با ایلنا طرح شد؛
کارگران شاغل و بازنشسته بینصیب از امتیازات و رانتها/ چرا کارمندان دولت همیشه در اولویت هستند؟
حسن صادقی گفت: کارگران و تمام مردم مالیات میدهند تا دولت سفرهی ابواب جمعی خود را رنگینتر کند؛ تضاد منافع کارگران با فرادستان و تصمیمسازان سابقهی طولانی دارد، درواقع تقریباً همیشه کارگران را از ترمیمهای معیشتی کنار گذاشتهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، لایحه افزایش حقوق کارمندان شاغل و بازنشسته از مهرماه اجرایی شد؛ دولت و نمایندگان مجلس با سرعت بسیار، حقوق زیرمجموعههای خود را برای نیمهی دوم سال حداقل یک میلیون تومان افزایش دادند و این در حالیست که هنوز معوقات مزدی پنج ماه ابتدای سال برای بازنشستگان سایر سطوح کارگری پرداخت نشده است. سوگیریهای دوپهلو در سیاستگذاریهای مزدی، موضوعیست که نمیتوان به سادگی از آن گذر کرد.
حسن صادقی (رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری) در گفتگوی زیر با انتقاد از بیتوجهی به معیشت طبقهی کارگر میگوید: کارگران و تمام مردم مالیات میدهند تا دولت سفرهی ابواب جمعی خود را رنگینتر کند؛ تضاد منافع کارگران با فرادستان و تصمیمسازان سابقهی طولانی دارد، درواقع تقریباً همیشه کارگران را از ترمیمهای معیشتی کنار گذاشتهاند.
بحث افزایش حقوق کارمندان و بازنشستگان دولت، بحث مهمیست؛ دولت و مجلس چراغ خاموش طرف مدت یک ماه لایحهای را مصوب کردند و قرار است حقوق این گروهها حدود یک میلیون تومان زیاد شود؛ این درحالیست که هنوز معوقات بازنشستگان کارگری پرداخت نشده و این بازنشستگان چند ماه منتظر دریافت مستمری قانونی بودند؛ این سیاست را چطور تحلیل میکنید؟
این تبعیض بحث فقط امروز نیست؛ دولت حدود پنج ماه، حقوق و افزایش حقوق جامعهی بازنشستگان کارگری را گروگان گرفت تا بتواند به آن اهداف مدنظرش در قانون بودجه ۱۴۰۱ تحت عنوان تکلیف متناسبسازی حقوق کارکنان شاغل و بازنشسته جامهی عمل بپوشاند. الان دولت به خواستهی خود رسیده است؛ ما هنوز دستمان به افزایش حقوقمان نرسیده، برای دولتیها افزایش تازه ترتیب دادند. درست است افزایش مستمری بازنشستگان کارگری در احکام اصلاح شده و در پرداختیها اعمال شده اما پرداخت معوقهی آن هنوز در هالهای از ابهام و اشکال قرار دارد. مدیرعامل وعده داده از این ماه معوقات همراه مستمری هر ماه پرداخت شود. نکته دیگر اینکه دولت فقط متعهد به خانوادهی خودش است و همهی ارکانِ درگیر در مدیریت ستادی و اجرایی کشور در حوزهی دولتی، خانوادهی دولت محسوب میشوند؛ مجلسیها خانوادهی دولت محسوب می شوند، قوه قضاییه خانوادهی دولت محسوب میشود، نیروهای مسلح نیز به همین ترتیب؛ بنابراین چون همهی اینها ذینفع هستند، یک هماهنگی و همنوایی در بحث تصمیم گیریهای مزدی وجود دارد.
و البته سرعت عمل، از طرح لایحه تا تصویب آن، یک ماه بیشتر نگذشت؛ این سرعت عمل بالا بسیار عجیب است.
دولت از طریق همین اشتراک منافع و همگرایی توانست سرعت عمل را برای پیاده کردن این اهداف ارتقا دهد. دولتیها مثل ما طبقهی کارگر نیستند که شورایعالی کار تصویب کند، هیات دولت نپذیرد یا هیات مدیره سازمان تایید کند، هیات امنا مانع شود. در کشور ما همیشه اینگونه بوده و هنوز هم هست که دولت بیشتر حواسش به خانوادهی خودش هست تا سایر گروههای اجتماعی. از یک جمعیت ۸۵ میلیون نفری، ۸۰ میلیون نفر عوارض و مالیات به دولت میدهند تا دولت کشور را با آن اداره کند. دقیقاً برعکس آنچه که باید باشد که دولتها مردم را اداره کنند و معیشت آنها را پاس دارند و سفرهی آنها را رنگین کنند، سالهاست این مردم هستند که سفرهی دولتمردان و خانوادهی دولت و قوای تحت امر دولت را با کار و فعالیت خود و پرداخت مالیاتهای مختلف رنگین میکنند. معادله ساده است: مردم مالیات میدهند تا دولت بتواند خانوادهی معظم خود را اداره کند.
الان طرحهایی مثل طرح ساماندهی استخدام کارکنان دولت یا طرح بیمهی کارگران ساختمانی بیش از دو سال است در راهروهای مجلس معطل مانده اما لایحهی افزایش حقوق دولتیها با سرعت نور و با فوریت بالا توسط نمایندگان مصوب میشود.
دقیقاً؛ آنچه که به ما کارگران مربوط است، با هزار مانع در مجلس مواجه میشود؛ شما بانک رفاه را ببینید؛ این بانک کجایش دولتی هست که میخواهند آن را برگردانند به دولت تا دولت در بازار آزاد سهام آن را بفروشد؛ بانک رفاه اموال کارگران است؛ اگر قرار بر ملیسازی و واگذاری بانکهاست، چرا بانک شهر و اقتصاد نوین و رسالت و غیره را ملی نمیکنند؛ این بانکها چه فرقی با بانک رفاه دارند جز اینکه سهامداران بانک رفاه ۴۳ میلیون نفر هستند اما سهامداران آن بانکها تعدادی معدود هستند که با نهادهای قدرتمند ارتباط دارند؛ مجلس و دولت هرچه نسخه میپیچند به ضرر کارگران و فقراست و موانع متعددی در مسیر منتفع شدن کارگران از قوانین مصوب مجلس به وجود میآورند و در نهایت آنچه از زیر تیغ تعدیلشان در میرود با لابیگری در شورای نگهبان جلویش را میگیرند، برای نمونه همین بانک رفاه؛ ما به شورای نگهبان رفتیم و گفتیم کجای قانون گفته اموال مردم را که عمومی و غیردولتیست، ذیل اصل ۴۴ قانون اساسی ببرید و با تیغ استفساریه و استصوابی مالکیت آنها را از صاحبان اصلی آن بگیرید؛ این در کجای قانون آمده که مال عموم مردم را به نام مردم ملی کنید و بعد دولت به عنوان نماینده مردم آن را به فروش برساند؛ چیزی برای گفتن نداشتند؛ فقط مدام میگفتند قانون است، مجلس مصوب کرده و سیاستهای ابلاغی اصل ۴۴ معیار است!
ببینید مشکل ما دوگانه رفتار کردن است؛ برخورد دوگانهی دولت و مجلس ما را آزار میدهد وگرنه ما خوشحال هستیم که دولت به کارمندان برسد چون آنها هم در این جامعه زندگی میکنند و تورم برای آنها هم تاثیرگذار است. اما اینکه وقتی به ما کارگران میرسد مدام مدعی میشوند که افزایش حقوق تورمزاست و شوک قیمتی وارد میکند، ناعادلانه است. اینها نارضایتی به وجود میآورد؛ چطور است که افزایش حقوق آنها بار تورمی ندارد اما چندرغاز افزایش حقوق طبقهی کارگر بار تورمی دارد در حالیکه پرداخت هزینههای پنهان تورم و مالیاتهای آشکار و پنهان را ما کارگران از جیب خالیمان میپردازیم.
در مورد صندوقهای بازنشستگی نیز این رویکرد تبعیض آمیز برقرار است؛ دولت هنوز ۹۰ هزار میلیارد تومان از بدهی خود را که قرار بوده امسال به سازمان بپردازد، پرداخت نکرده، دورنمای این پرداخت را در ماههای باقیمانده تا پایان سال چطور میبینید.
دولت برای صندوقهای تحت پوشش خود بیمحابا از محل درآمدهای عمومی کشور هزینه میکند اما به تامین اجتماعی که میرسد، دست بخشندهی دولت کوتاه میشود! ۹۰ هزار میلیارد تومان باید در سال جاری به سازمان پرداخت میشد، امروز در سهدوازدهمِ سوم سال هستیم اما از این ۹۰ هزار میلیارد تومان، یک ریال به سازمان پرداخت نشده. چرا دولت برای صندوقهای خانوادهی خودش از محل درآمدهای عمومی، از محل مالیات همین طبقهی کارگر، هر ماه تامین منابع میکند ولی برای کارگران با وجود اینکه در متن قانون بودجهی مصوب مجلس آمده، بعد هفت ماه هنوز یک ریال پرداخت نشده است.
این استنکاف از پرداخت، پرداختی که در واقع یک تعهد قانونی بر ذمهی دولت است، چه عواقبی دارد؟
الان قراردادهای سازمان تامین اجتماعی با بیمارستانها به هم خورده؛ داروخانهها نسخ پزشکان تامین اجتماعی را به بیماران نمیدهند؛ بیمارستانهای طرف قرارداد بیمه تکمیلی به تعهدات خود عمل نمیکنند چون سازمان نتوانسته بدهی خود به این مراکز را بپردازد اما چرا نتوانسته، چون مجلس و دولت به تعهدات خود نسبت به سازمان تامین اجتماعی و کارگران مقید نیستند. این طرف هم وقتی ما صدایمان در میآید فوری میگویند اینها با ضد انقلاب همراه شدهاند و باید کارت قرمز بگیرند! به این دلواپسان میگوییم به جای اینکه فوری ما را متهم کنید، بروید و یقهی دولت را بگیرید که به هیچ یک از تعهدات خود در قبال طبقهی کارگر پایبند نیست؛ چرا سورنا را از سر گشاد آن مینوازید؟! در مورد بانک رفاه و مساله بدهیهای دولت هم قضیه به همین ترتیب است؛ صدای ما را نمیشنوند.