دردِ دلهای یک پاکبان/ چیزی به نام مرخصی نداریم/ جمعهها و تعطیلات رسمی هم مجبوریم کار کنیم
یکی از پاکبانهایی که به نمایندگی از همکارانش با ما تماس گرفته میگوید: طبق قانون ما هم مثل همهی کارگرها حق گرفتنِ مرخصی داریم اما به ما مرخصی نمیدهند مگر زمانی که یکی از اقوام نزدیک ما فوت کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، صدای جاروهایشان را صبحهای خیلی زود وقتی هنوز هوا تاریک است و شبها وقتی شهر در سکوت مطلق به سر میبرد، میشنویم. نارنجیپوشهایی که هرچند وقت یکبار اخبار معوقات مزدی آنها را پوشش میدهیم حالا در تماس با ایلنا از مشکلات و سختیهای کارشان میگویند.
یکی از پاکبانهایی که به نمایندگی از همکارانش با ما تماس گرفته، میگوید: طبق قانون ما هم مثل همهی کارگرها حق گرفتنِ مرخصی داریم اما به ما مرخصی نمیدهند مگر زمانی که یکی از اقوام نزدیک ما فوت کند که آن زمان هم به سختی میتوانیم مرخصی بگیریم. اگر همکاری بخواهد به مرخصی برود باید کسی را به عنوان جایگزین انتخاب کند در غیر اینصورت اصلا مرخصی نمیدهند.
او میگوید: ما حتی پنجشنبه و جمعه و در تعطیلات رسمی هم باید کار کنیم و اگر در این روزها سرکار نرویم غیبت میخوریم و از حقوقمان کسر میشود. بدتر اینکه حتی هزار تومان هم بابت کار در این تعطیلات به ما نمیدهند و ما نمیدانیم کجا باید شکایت کنیم.
این پاکبان از تجربهی کاری خود میگوید: من در طول یک سالی که از شهرستان به تهران آمدهام فقط سه روز، آن هم شب عید ۱۴۰۰ توانستم تعطیلات را کنار خانوادهام بگذرانم و دیگر حتی یک روز هم نتوانستم به مرخصی بروم.
او به کارهایی که یک پاکبان در طول روز یا شب باید انجام دهد اشاره میکند و میگوید: یکی از کارهایی که ما باید هر روز انجام دهیم، پاک کردن کاغذهای تبلیغاتی است. کاری که در کنار جارو کردنِ کوچهها وقت زیادی از ما میگیرد؛ به طوری که گاهی اوقات زمان، کم میآوریم و مجبوریم یا بیشتر کار کنیم و یا اگر کار نکنیم از طرف کارفرما مواخذه میشویم.
این پاکبان میگوید: من مسئول پاکبانی ده کوچه هستم؛ شما فرض کنید هر کوچه هفتاد خانه داشته باشد و جلوی درِ هرخانهای چندیدن تراکت تبلیغاتی چسبیده باشد. تصور کنید من برای کندن این کاغذها چقدر زمان باید صرف کنم.
پاکبانها همچنین از بیبرنامهگیها شکایت دارند و معتقدند اگر هر کدام از بخشهای خدمات شهری با برنامهی منظمتری کار کنند، بخشی از حجم کار آنها کم خواهد شد: هفتهای یکبار درختهای خیابانها باید آبپاشی شود. ما پاکبانهای شیفت شب از ساعت دوازده شب شروع به کار میکنیم و خیابان را کامل جارو میزنیم، اما مثلا ساعت سه نصف شب تانکر آب میآید و درختها را آبپاشی میکند و ما مجبوریم خیابان را دوباره جارو بزنیم و کارمان دوبرابر میشود. چرا کار این تانکرها نباید ساعت منظمی داشته باشد؟ توجهی به ما نمیکنند و اهمیتی برای ما قائل نیستند.
این پاکبان همچنین در مورد وضعیتِ دریافت حقوق میگوید: با این حجم از کار و سختی کار در گرما و سرمای زمستان، هر ماه باید چشمانتظار واریز حقوقمان باشیم در صورتی که پیمانکار باید حقوق ما را سروقت پرداخت کند. گاهی اوقات با تاخیر چند روزه و حتی تاخیر چندماهه حقوقهای ما را واریز میکنند و نمیدانند ما با دچار چه مشکلاتی میشویم. امسال حقوق ما را تا برج ۵ سه میلیون و دویست هزار تومان پرداخت کردند در صورتیکه حداقل حقوق نزدیک به ۴میلیون تومان است.
او از سختیِ کار در زمستان و نداشتنِ امکانات میگوید: ما پاکبانها در طول پاییز و زمستان زیر باران و برف و بدون کمترین امکانات کار میکنیم. گاهی اوقات زیر باران تمام لباسهایمان خیس میشود و دستهایمان تا حد بیحس شدن سرد میشود و باز هم به کار ادامه میدهیم. با این شرایط کاری نه تنها از ما قدردانی نمیکنند و حقوقمان را به موقع نمیدهند بلکه همانطور که گفتم از حق و حقوقمان هم میزنند.
او همچنین در مورد لباس کار پاکبانها به ایلنا میگوید: دو ماه یکبار یک دستکش به ما میدهند که مثل دستمال کاغذی میماند و به یک هفته نکشیده سریع خراب میشود. شش ماه یکبار هم لباس کار میدهند که آنهم بعد از مدتی پاره میشود. نه کفش و نه کلاه، هیچ کدام را به ما نمیدهند؛ ما هستیم و یک دسته جاروی چوبی.
این پاکبان میگوید: شهرداری به کارمندان خود بن خرید میدهد اما به ما کارگران پیمانکاری هیچگونه کمکی نمیکند. ما در بهترین حالت حقوق ثابت خود را به موقع میگیریم. خانههای ما تا محل کارمان معمولا فاصلهی زیادی دارد؛ برخی از همکاران حتی خارج از تهران و در حاشیهی تهران زندگی میکنند. با هزار سختی، خودمان را به سرکار میرسانیم و با این حقوقی که به ما میدهند مجبوریم بخشی را برای کرایه راه کنار بگذاریم. این پول شاید برای کارمندان ناچیز باشد اما برای ما هزینهی زیادی است.