ایلنا گزارش میدهد؛
نمیدانستند در اتوبوسِ مرگ بهجای کارگرانِ سیمان «خبرنگاران» سوارند!/ اگر کارگران میمردند کسی ناراحت نمیشد!
اینهمه حادثه در مسیر حمل و نقل کارگران رخ داده و بازهم فرمانده پلیس راهِ کشور، بررسی نکردن اتوبوس حامل کارگران را یک رویهی عادی میداند و میگوید نمیدانستیم سرنشینان «کارگر» نیستند وگرنه بیشتر حواسمان را جمع میکردیم!
به گزارش خبرنگار ایلنا، ارابه مرگ بگوییم، کم است؛ مرگ در اثر له شدن زیر چرخهای بیکفایتی مسئولین و سهلانگاری کاربدستان بگوییم، بازهم کم است؛ هرچه بگوییم کم است و نمیتواند درد جانسوز دو خانوادهای را بیان کند که جانهای عزیز فرزندانِ روشننگر و خبرنگارشان در مسیر تهیهی گزارش از دریاچه ارومیه، از دست رفت!
مرگ این دو خبرنگار بسیار جوان، مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی که هنوز سی سالگیِ زندگی را به چشم ندیده بودند و یکی لباس عروسش به رختآویز منتظر بود تا بازگردد و دیگری دنیایی از امید و شور را در کولهبار جوانی به همراه داشت، به غایت دردناک بود؛ آنچنان دردناک که هیچ جملهای یا عبارتی نمیتواند عمق این درد را به تصویر بکشد؛ هم حادثه دردناک بود و هم آنچه در پی حادثه پیشامد کرد؛ به قول همراهان این سفر مرگ، خبرنگارانی که با چشمهای گریان، جنازه دو همکارِ جوان را تا رسیدن به منزل ابدی همراهی کردند «نه عذرخواهی درست و حسابی در کار بود و نه استعفا!» آیا هرجای دیگری از جهان اگر چنین حادثهای برای جوانان پرشورِ در حال خدمت به وطن پیش میآمد، مسئولان امر یعنی آنهایی که زمام مسئولیت را در دست دارند و بر کرسیهای ریاست، بیخیال تکیه دادهاند، از سر شرم استعفا نمیکردند؟!
اما «اینجا» نه عذرخواهی درست حسابی کردند و نه استعفا؛ به جایش چیزهایی در مقام عذر و بهانه گفتند که شد عذرِ بدتر از گناه؛ عذری هزار برابر بدتر از خودِ گناه!
عذرِ هزار برابر بدتر از گناه:
نمیدانستیم کارگران نیستند!
سوم تیرماه، یک روز بعد از این حادثهی به غایت دردناک، فرمانده پلیس راه کشور در تشریح تخلفات رخ داده در حادثه اتوبوس خبرنگاران، ضمن رد این گفته که راننده از مسیر فرعی برای دور زدن پلیس راه تردد کرده، اظهار کرد: «اصلا این طور نبوده این اتوبوس از مسیر اصلی تردد کرده و متعلق به کارخانه سیمان و جابهجایی کارگران آن بوده و سالها نیز از همین مسیر رفت و آمد کرده است. در روز حادثه نیز راننده به پلیس راه رفته و اعلام کرده که در حال حمل کارگران سیمان است و با توجه به اینکه سالها همین روند وجود داشته پلیس نیز آن را تایید کرده است.»
هادی امیدوار با اشاره به اینکه «به نظر میرسد مسئول محلی نیز به دلیل آن که احتمالا اتوبوس رایگان بوده، از اتوبوس کارخانه سیمان» استفاده کردهاند، گفت: «مسئول محلی باید به پلیس راه و راهداری اطلاع دهد که مسافران اتوبوس چه کسانی هستند و اگر این موضوع را به ما اطلاع داده بودند، حتما نسبت به انتخاب اتوبوس و همچنین قرار دادن یک تیم اسکورت برای این اتوبوس اقدام میکردیم.»
رمزگشایی از کلیدواژههای این بخش از اظهارات یک مقام رسمی یعنی فرماندهی پلیس راه کشور، نشاندهندهی همان عذرِ هزار بار بدتر از گناه است! چون در روز حادثه، رانندهی اتوبوس مربوطه به پلیس راه گفته که در حال حمل کارگران سیمان است، پس ظاهراً هیچ موردی نبوده و نیاز به وارسی دقیق سلامتِ اتوبوس احساس نشده و پلیس حرکت این اتوبوس معیوب را تایید کرده است! فقط چون نمیدانسته که مسافران عوض شدهاند! پس اگر طبق قاعده همیشگی، اتوبوس فوقالذکر مشغول نقل و انتقال کارگران سیمان میبود، نیازی به چک و بررسی بیشتر و رویت اسناد کیفی اتوبوس از جمله معاینه فنی نبوده چون جان کارگران سیمان هیچ ارزشی ندارد و جالب است که برای کارگران سیمان، از واژهی اشتباه و توهین آمیزِ «حمل» استفاده شده گویا منظور خود سیمان است نه کارگران کارخانه سیمان! از آن بدتر اینکه ادعا کردهاند اگر میدانستند مسافران «کارگر» نیستند، در انتخابِ اتوبوس بیشتر دقت میکردند!
این اظهارات یک مقام رسمی که به جای تشریح دلایل واقعی و عذرخواهی -حداقل از جانب نهادی که زیرمجموعهی ایشان است و مسئول کنترل کیفی اتوبوس بوده- به صراحت اذعان میکند که این اتوبوس معیوب همیشه کارگران سیمان را جابجا میکرده و نیروهای پلیس چون به غلط پنداشتهاند در آن روز هم مشغول جابجا کردن همان مسافران همیشگی است پس ایرادی متوجه ناظران تردد جادهای یعنی نیروهای پلیس راه نیست، کارگران و بازنشستگان را به شدت ناراحت و از آن فراتر عصبانی کرده است.
یک کارگر پیمانکاری عسلویه که او نیز به همراه همکارانش هر روز مسیر کمپ استراحت و کارگاه را با مینیبوسها و اتوبوسهای نه چندان باکیفیت و پرخطر تردد میکند، ضمنِ ارسال این بخش از گفتههای فرماندهی پلیس راه کشور به همراه چندین استیکر نشاندهندهی ناراحتی و درد، میگوید: «یعنی جانِ ما کارگران برای آقایان مسئول هیچ ارزشی ندارد؛ یعنی اگر میدانستند «آن روز» کارگران سیمان در اتوبوس نیستند، بیشتر چک و وارسی میکردند و اتوبوس مناسبتری به جاده میانداختند؟! وای بر ما! به راستی وای بر ما کارگرانِ زحمتکش!»
جان عزیز کارگران، قربانی فقدان ایمنی و بیکفایتی مسئولان/ فقط چند نمونه!
از این دست واکنشهای توام با ناراحتی و درد، در همین یکی دو روز اخیر، بسیار به دست ما رسیده است؛ نیاز به یادآوری نیست که خبرنگاران متوفی نیز از جنس همین کارگران هستند که عموماً با حداقل دستمزد یا کمی بیشتر از آن، روزانه یا بهتر است بگوییم «شبانهروزانه» به خدمتگزاری و اطلاعرسانی مشغولند؛ و بازهم نیاز به یادآوری نیست که این اولین بار نیست که «کارگران» در مسیر رفت و آمد به محل کار و در مسیر تردد برای خدمت، به دلیل نقص فنی اتوبوس یا وسیلهی حمل و نقل، دچار حادثه میشوند و جان خود را از دست میدهند! فقط چند نمونه کوتاه از حوادث منجر به تصادف در حین کار یا در مسیر رسیدن به محل کار:
دوم بهمن ماه ۹۹، واژگونی اتوبوس کارگران صباباتری در سمنان، ۱۶ کشته و زخمی برجای گذاشت؛ یک کارگر در دم جان خود را از دست داد و دیگری کمی بعدتر در بیمارستان. بیست و نهم اردیبهشت سال جاری، برخورد یک آمبولانس با یک نیسان که در حال انتقال بیمار به بیمارستان الزهرا (س) در گیلان غرب بود، منجر به فوت راننده و مصدوم شدن یک پرستار، بیمار و همراه بیمار شد. در عسلویه و پارس جنوبی نیز که کلونی اشتغال و زیست کارگران متخصص و فنی است، بارها حادثهی واژگونی اتوبوس رخ داده است؛ فقط یک نمونه، سال ۹۳، ۲۱ کارگر پارس جنوبی، در یک حادثه تصادف کشته و زخمی شدند و بعد از آن، بازهم از این دست حوادث در همان منطقه اتفاق افتاده است.
اینهمه حادثه در مسیر حمل و نقل کارگران رخ داده و بازهم فرمانده پلیس راهِ کشور، بررسی نکردن اتوبوس حامل کارگران را یک رویهی عادی میداند و میگویند نمیدانستیم سرنشینان «کارگر» نیستند وگرنه بیشتر حواسمان را جمع میکردیم!
قانون چه میگوید و مسئولان کیستند؟
و این در حالیست که ماده ۱۵۲ قانون کار به صراحت میگوید: «در صورت دوری کارگاه و عدم تکافوی وسیله نقلیه عمومی، صاحب کار باید برای رفت و برگشت کارکنان خود وسیله نقلیه مناسب در اختیار آنان قرار دهد.» و آیا مُراد از «وسیلهی نقلیه مناسب» همین اتوبوسهای معیوب و قدیمیست که عموماً معاینه و چک فنی نمیشوند و غالباً ترمز خالی میکنند؟!
ابوالفضل اشرف منصوری (رئیس هیات مدیره انجمنهای صنفی ایمنی و بهداشت کار کشور) میگوید: کارفرماها موظف هستند وسیله ایاب و ذهاب برای کارگران فراهم کنند. سرویس عمومی درنظر گرفتهشده باید از از نظر فنی توسط مراجع ذیصلاح تایید شود. مراکزی در کشور برای بررسی معاینه فنی خودروها وجود دارد و تمامی خودروها باید تاییدیه فنی را از این مراکز اخذ کنند. متاسفانه کارفرمایان گاه نسبت به مسائل فنی و ایمنی خودروها بیتوجه هستند و به همین دلیل با حوادثی روبرو میشویم که تلفات انسانی در پیدارد.
وی ادامه میدهد: کارفرما تصور میکند تنها وظیفهی تامین سرویس حمل و نقل کارگران را برعهده دارد ولی در حقیقت اینگونه نیست و باید امنیت کارگران را نیز تامین کند. متاسفانه کارفرمایان اهمال میکنند و علاوه بر آن، در مسیرهای تردد نیز بررسیهای لازم توسط نیروهای راهداری صورت نمیگیرد؛ اتوبوسی که «ایمن» نیست باید حتماً متوقف و به پارکینگ منتقل شود؛ مسلماً برآیند همه این اهمالها و ساده گرفتنهاست که منجر به بروز چنین حوادث دردناکی میشود.
این قبیل حوادث به غایت دردناک هستند و وقتی درد روی درد انباشته میشود، ضربانسنجِ ادراک بشر برای تحمل درد، دیگر کم میآورد؛ حادثهی مرگ دو خبرنگارِ عزیز کم نبود که در همان ۲۴ ساعت، ۵ سربازمعلم زاهدانی نیز در مسیر رفتن به محل آموزش، جان خود را از دست دادند؛ مرگ آن سربازان که هم خادم وطن هستند و هم معلم و قصد دارند به فرزندان این مرزوبوم تدریس کنند، به نوعی مرگ در راه کار است، مرگ در راه «خدمت»!
و جان عزیز همه کسانی که برای «خدمت» میروند باید با دل و جان صیانت شود؛ چه خبرنگار جوان باشد که میرود تا از دردهای مردم و از زخمهای جامعه گزارش تهیه کند؛ چه معلم محروم بلوچستانی که میرود تا آموزش ببیند و دنیای بهتری بسازد و چه کارگر کارخانهی سیمان که هر روز کار میکند و جان میکَنَد تا از ما بهتران، برجها برافرازند و ساختمانهای سر به فلکساییدهشان چشم همگان را کور کند!
گزارش: نسرین هزاره مقدم