خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد:

وظایف دولت بعدی برای بهبود معیشت کارگران/ مردم توان خرید یک اتومبیل ارزان قیمت را هم ندارند/ چرا با اینهمه ثروت «مردم» فقیرند؟!

وظایف دولت بعدی برای بهبود معیشت کارگران/ مردم توان خرید یک اتومبیل ارزان قیمت را هم ندارند/ چرا با اینهمه ثروت «مردم» فقیرند؟!
کد خبر : ۱۰۶۷۴۶۹

بهمن آرمان گفت: در شرایطی هستیم که سن ازدواج به شدت بالا رفته و امکان ازدواج عملا وجود ندارد، خانه‌دار شدن مردم به یک رویا تبدیل شده و اگر حقوق یک فرد را در حد ۴ میلیون در ماه برآورد کنیم، حتی امکان تهیه یک اتومبیل بسیار ارزان قیمت هم برای او وجود ندارد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، اینکه ایران سرزمینِ ثروتمندی است اما مردمش بهره‌ای از آن نبرده‌اند، موضوعی است که در مصاحبه با بهمن آرمان (اقتصاددان و معاون پیشین سازمان بورس اوراق بهادار) به آن اشاره شده است. این اقتصاددان معتقد است یکی از بزرگترین مشکلات کشور ما این است که کار را به متخصصان و نخبگان نسپرده‌ایم و دولت‌ها اراده‌ای برای حل مسائل و مشکلات مردم ندارند. در مصاحبه‌ی پیش‌رو در خصوص چگونگیِ خروجِ ایران از بحرانِ اقتصادی و بهبودِ وضع طبقه‌ی ضعیف به گفتگو نشستیم که مشروح آن در ادامه می‌آید. 

برای خروج کشور از وضعیتِ فعلی که بیشترین فشار آن بر روی دوش طبقات ضعیف جامعه به ویژه کارگران است، دولت آینده چه وظیفه‌ای دارد؟ 

آنچه کارگران و سایر اقشار جامعه از دولت آینده انتظار دارند، داشتنِ شغلِ پایدار، درآمد کافی و زندگیِ مناسب و در شأن، برای مردمی است که در  کشوری با دریایی از ثروت زندگی می‌کنند. در خصوص اینکه ایران چقدر ثروتمند است مطالب گوناگونی گفته شده است؛ کشور ما علی‌رغم اینکه در زمره‌ی ده کشور بزرگ دارای مواد معدنی است، به علتِ نداشتنِ رابطه‌ی مستقیم با کشورهای صاحب تکنولوژی، عملا اکتشافاتِ عمده‌ای پس از انقلاب انجام نداده و ابزارهای لازم برای انجام آن را ندارد. بنابراین معادنِ بزرگ کشور مانند معادنِ سنگ آهنِ گل‌گهر، چادرملو، کنگان، معادن مس سرچشمه و حتی معدنِ بزرگ سرب و روی جهان در مهدی‌آباد استان اصفهان و معادن بزرگ دیگری از این دست، کلا پیش از انقلاب کشف شده‌اند. این در حالی است که تکنولوژیِ کشف معادن اصولا در اختیار سه کشورِ کانادا، آمریکا و استرالیا است و حتی شرکت‌های بزرگ اروپایی هم ادعایی در این خصوص ندارند. برآورد کارشناسان این است که معادنِ بزرگتری در ایران وجود دارد که هنوز کشف نشده است. 

باید توجه داشته‌باشیم که ذخایر نفتی ما در رده‌ی چهارم جهانی و ذخایر گاز طبیعیِ ما در رده‌ی نخست جهانی است، همچنین ایران از نظر تنوع آب و هوایی دارای شرایط استثنایی است که شاید فقط در آمریکا وجود داشته باشد. البته باید توجه داشته باشیم که ثروتمند بودنِ یک کشور به خودیِ خود به معنایِ ثروتمند بودن و یا در رفاه بودنِ مردم آن کشور نیست، بسیاری از کشورها دارای منابع و معادنِ خدادادی نیستند اما زندگی خوبی دارند. 

وضعیتِ مردمی که در کشوری مثل ایران زندگی می‌کنند باید با مردم کشورهایِ فقیری چون آفریقا، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، فرق داشته باشد اما سیاستهای اعمال شده در ایران به گونه‌ای نبوده است که بتوان از معادن و منابعی که وجود دارد استفاده مطلوبی در راستای رفاه اجتماعی کرد. در حال حاضر آنچه به عنوان برنامه‌ی آینده توسط برخی از نامزدها و مسئولان مطرح می‌شود، بسیار کلی، شعارگونه و در ابهام است و هیچ راهکار عملی مشاهده نمی‌شود. الآن سیستم اداره‌ی کشور در اختیار تعداد انگشت‌شماری از افراد است و به نظر من تنها راهِ خروج از بحرانِ فعلی این است که  فضا را برای استفاده از نخبگان و دلسوزانِ کشور باز کنیم. 

در علم اقتصاد برای تمامیِ مشکلاتی که ما در حال حاضر با آنها روبه‌رو هستیم راهکار وجود دارد؛ مسئله‌ای که می‌ماند این است که جریانی برسر کار آید که فضا را برای استفاده از نیروهای متخصص باز کند.  متخصصان خود می‌دانند چگونه با بحران کم‌آبی مقابله کنند و رشد اقتصادی را افزایش و نرخ بیکاری را کاهش دهند.

می‌بایست صنایعی را که در وضعیت نامناسبی هستند، احیا کرد. باید برنامه‌ای برای خروج از بحران فعلی وجود داشته باشد زیرا نرخ بیکاری، نرخ بالای تورم و کاهش قدرت خرید مردم شرایطی را به وجود آورده که نه تنها زندگی را برای مردم سخت کرده بلکه ساختار اجتماعی را نیز دچار آسیب کرده است. امروز عدم تمایل خانواده‌ها به داشتن فرزند، متاثر از مسائل اقتصادی است. در شرایطی هستیم که سن ازدواج به شدت بالا رفته و امکان ازدواج عملا برای بسیاری از مردم وجود ندارد. خانه‌دار شدن مردم به یک رویا تبدیل شده و اگر حقوق یک فرد را در حد ۴ یا ۵ میلیون در ماه برآورد کنیم، حتی امکان تهیه یک اتومبیل بسیار ارزان قیمت هم برای او وجود ندارد. 

حال که تامین خیلی از نیازهای اساسی زندگی برای اقشار ضعیف جامعه دشوار شده و به قول شما تامین مسکن تبدیل به رویا شده است؛ دولت آینده در زمینه فراهم کردنِ بسترهای حمایت‌های اجتماعی مثل تامین مسکن چه اقداماتی باید انجام دهد؟  

حاکمیت باید به این نتیجه‌گیری برسد که «در نمی‌تواند همیشه بر یک پاشنه بچرخد»! خروجیِ کارِ کسانی که در این سالها اقتصاد را اداره کرده‌اند، همین است که الآن مشاهده می‌کنیم. ببینید در شعارهای انتخاباتی معمولا از افزایش یارانه صحبت می‌شود، درحالیکه اقتصادهای جهان دیگر طرف تقاضا را تشویق نمی‌کنند، آنچه مهم است و دولتها باید در دستور کارِ خود قرار دهند، افزایش و یا تقویت طرف عرضه است. به طور مثال الآن به جای فراهم کردن زمینه ساخت مسکن بیشتر، می‌خواهند از طریق وضع مالیات بر روی خانه‌های خالی مشکل مسکن را حل کنند. 

کشور ما در سال به چیزی حدود یک میلیون و دویست هزار دستگاه واحد مسکونی نیاز دارد که در حال حاضر تنها یک سوم آن ساخته می‌شود. اتفاقی که الآن می‌افتد این است که بافت‌های فرسوده و زمین‌های خام را در اختیار مردم قرار می‌دهند و خانه‌هایی ساخته می‌شود که از همان ابتدا بافت فرسوده دارند و در آنها کمترین امکاناتی برای زندگی وجود ندارد. ساختنِ مسکن نه ارتباطی با تحریم‌ دارد و نه نیازی به ارز، بنابراین تصمیم‌گیری در مورد آن می‌تواند مشکلات را حل کند.

تمام اینها امکان‌پذیر هستند اما متاسفانه دولت‌ها این امر را نادیده می‌گیرند؛ به طور مثال در کشورهای پیشرفته‌ی جهان بین ۶۰ تا ۷۰ درصد از منابع مالی مورد نیاز سرمایه‌گذاری‌های جدید از طریق بورس تامین می‌شود درحالیکه در ایران این نسبت ۵ درصد است و بورس به جای اینکه محلی برای تامین منابع مالی و هدایتِ آنها به سمت فعالیتهای تولید اقتصادی باشد، به یک قمارخانه تبدیل شده و ما امروز شاهدِ مردمِ مالباخته‌ای هستیم که دولت آنها را به این وضع کشانده است. 

براساس مصوبه‎‌ی هیئت مدیره‌ی سازمان بورس و اوراق بهادار در بهمن سال گذشته، امکان تاسیسِ شرکت‌های سهامیِ عامِ پروژه-محور و فروش سهام به قیمت اسمی به مردم فراهم شد تا پول مردم مستقیما صرف کارهای مولد اقتصادی شود، در این رابطه اولویت‌هایی هم مثل ساخت مسکن برای طبقه متوسط و  کمتر برخوردار در نظر گرفته شد اما با وجود پیش‌بینیِ این موارد، دولت در این زمینه مسامحه می‌کند و بر بازار سرمایه مدیریتی را تحمیل کرده که دارای درک کافی از این مسائل نیست.

بسیاری از مسائل کشور مثل بیکاری، نرخ بالای طلاق، بالا رفتن سن ازدواج و کاهش شدید رشد جمعیت می‌تواند از طریق منابع مالی و بورس به سرمایه‌گذاری‌های مولد و اشتغال‌زا حل شود ولی متاسفانه عزمی در این رابطه وجود ندارد و افرادی که می‌توانند چنین کارهایی را محقق سازند، در مراکز تصمیم‌گیری و اجرایی قرار ندارند. 

با توجه به اینکه شرایط زندگی برای بسیاری از اقشار ضعیف سخت شده است، لزوم اجرای طرحِ هدفمندسازیِ یارانه‌ها چقدر است؟ 

همانطور که می‌دانیم،‌ یارانه باید به افرادی داده می‌شود که تواناییِ مالی کافی ندارند و همچنین اصولا به  دلیل عدم افزایش نرخ مصرف، یارانه نباید به بخش مصرف داده شود بلکه می‌بایست در اختیار بخش تولید قرار بگیرد تا هزینه‌های تولید کاهش و تولید در ابعاد وسیعی صورت گیرد تا در نهایت بتوان نیازهای جامعه را برآورده کرد.

البته بدون شک در جامعه‌ای مثل ایران که اختلاف طبقاتی بسیار شدید است و طبق آمارهای غیررسمی ۶۰درصد مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند، باید در کوتاه مدت، کمک‌هایی توسط دولت برای این اقشار در نظر گرفته شود اما در میان مدت ایجاد اشتغال پایدار، افزایش تولید و در نهایت افزایش درآمد باید مورد توجه قرار گیرد.

 در حال حاضر میزانِ درآمد، پاسخگوی نیاز یک خانواده نیست. بنابراین تنها راه‌حلِ مشکل درآمد و بهبود وضعیت اقشار ضعیف جامعه، تولید و هدایت منابع مالی به سمت سرمایه‌گذاری‌های جدید است و در علم اقتصاد هم برای تمام اینها راهکارهای مناسبی وجود دارد. 

روند خصوصی‌سازی در ایران، مشکلات بسیاری را برای کارگران به وجود آورده است،  نظر شما در این خصوص چیست؟ 

البته آنچه ما به عنوان خصوصی‌سازی در ایران نام می‌بریم، خصوصی‌سازی نیست. مواردی که اخیرا رسانه‌ای شده است، نشان می‌دهد که خصوصی‌سازی در ایران صورت نگرفته بلکه واحدهای تولیدی با انگیزه‌های خاصی در اختیار افراد فاسدی گذاشته شده که نمونه‌های آن بسیار فراوان است.

برای خصوصی‌سازی در سایر کشورها نخستین موردی که با خریدار شرط می‌شود، سرمایه‌گذاری، تعهد سرمایه‌گذار و میزانِ شغلی است که می‌توانند ایجاد نماید و قیمت فروش آن بنگاه اقتصادی مطرح نیست. در ایران اما اینگونه نیست؛ واحد اقتصادی واگذار می‌شود اما در نهایت نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود. البته موارد معدودی را هم داریم که واحدی به بخش خصوصی واگذار شده است و نه تنها تعداد پرسنل کاهش پیدا نکرده است بلکه افزایش داشته و سرمایه‌گذار در آن سرمایه‌گذاری کرده است. 

در ایران در فاصله‌ی سالهای ۷۰ تا ۷۶ که بنده به عنوان معاون بورس تهران مشغول به کار بودم مطالعه‌ای را بر روی تعدادی از شرکت‌های واگذار شده انجام دادم، در آن زمان سودآوری و اشتغال درآن شرکت‌ها افزایش یافته بود اما بعد از مدتی، خصوصی‌سازی در ایران منحرف شد و در نهایت در اختیار باندهای مافیایی و رانت‌خواران قرار گرفت. متاسفانه در ایران مواردی از خصوصی‌سازی که با فساد همراه بوده بسیار زیاد است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز