حضور نمایندگان بازنشستگان در ایلنا؛
تحویل سه طومار از مطالبات بازنشستگان/ اعتبار تامین اجتماعی در لایحه بودجه سال بعد ۱۵۰ هزار میلیارد تومان شود/ از تبعیض به ستوه آمدهایم
نمایندگان بازنشستگان از امضای سه طومار توسط مستمریبگیران سازمان خبر دادند؛ در این طومارها به اصلیترین خواستههای بازنشستگان اشاره شده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سه نماینده از بازنشستگان کارگری با حضور در خبرگزاری کار ایران، از خواستهها و دغدغههای خود گفتند. این بازنشستگان، یک نارضایتی اساسی دارند: کسی صدای ما را نمیشنود.
این بازنشستگان از امضای سه طومار توسط بیش از ۱۵۰ بازنشسته کارگری تهران خبر دادند؛ یکی خطاب به نوبخت (رئیس سازمان برنامه و بودجه)، یکی خطاب به رئیس کانون عالی بازنشستگان و دیگری خطاب به صداوسیما.
چرا «شهروند درجه دو» هستیم؟!
بازنشستگان در ارتباط با خواستهها و مطالبات خود با اشاره به رایزنیها و مطالبهگریهایی که در یکی، دو ماه اخیر صورت دادند؛ میگویند: از ابتدای سال، نارضایتیها انباشته شده است؛ ابتدا ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی اجرایی نشد و دریافتی حداقلبگیران کارگری به ۲ میلیون و ۲۰۰ یا ۳۰۰ هزار تومان رسید؛ در مرحله بعد، با اجرای همسانسازی ناقص، بازهم تبعیض گستردهتر شد؛ کشوریها حداقل ۴ میلیون تومان گرفتند و دریافتی ما با ۳۰ سال سابقه به زحمت به ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان رسید.
به گفته این بازنشستگان، تبعیض بسیار آزاردهندهتر از ظلمی است که به همگان روا داشته شود؛ چرا بازنشستگان کارگری جزو شهروندان درجه یک محسوب نمیشوند و همه امکانات و مواهب برای اعوان و انصار دولت است؟!
بودجه سازمان ۱۵۰ هزار میلیارد تومان شود
یکی از نمایندگان بازنشستگان با اشاره به تلاش برای تحویل دستی طومار به نهادهای مرتبط گفت: خواسته کلیدی ما در این برهه زمانی که وقت بررسی لایحه بودجه است، افزایش اعتبار سازمان تامین اجتماعی است؛ بدهی دولت به سازمان مدتهاست مرز ۳۰۰ هزار میلیارد تومان را پشت سر گذاشته؛ از سوی دیگر، تبعیض و تفاوت میان دریافتی بازنشستگان صندوقهای مختلف، بسیار زیاد است؛ بنابراین توقع داریم اعتبار بند (و) تبصره ۲ بودجه، لااقل ۱۵۰ هزار میلیارد تومان شود و همه این پول، منحصراً به سازمان تامین اجتماعی اختصاص داده شود؛ مبلغ ۹۰ هزار میلیارد تومان که برخی نمایندگان عضو کمیسیون تلفیق به دنبال آن هستند، به هیچوجه پاسخگو نیست و نمیتواند مشکلات سازمان و بیمهشدگان آن را حل کند. اگر قرار بر اجرای دور جدیدی از متناسبسازی است، باید بودجه سازمان به اندازه کافی افزایش یابد.
شفافسازی کنید!
بازنشسته دیگر، «شفافسازی» را مطالبهی مهم دیگری میداند و میگوید: ما در تامین اجتماعی نیازمند «اتاق شیشهای» هستیم؛ باید مدیران سازمان گزارش بدهند که پولها کجا میرود؛ چرا باید پول «مارک ویلموتس» را شستا بدهد؛ مگر سازمان، بینالنسلی و متعلق به طبقهی کارگر نیست؛ چرا به جامعهی ذینفعان گزارش نمیدهند که با داراییها و اموال کارگران چه میکنند؟!
عدم واگذاری شرکتهای شستا به غیر، یک مطالبهی دیگر است؛ بازنشستگان میگویند: سرمایههای بازنشستگان را نباید به بخش ناکارآمد خصوصی یا خصولتی بدهند تا آنها واحدها را ورشکسته کنند و زمینها و ماشینآالات را بفروشند! اگر قرار به واگذاری است، سهام شرکتها را به خود بازنشستگان و کارگران بدهند.
بازنشستگان باید مشارکت کنند
به گفته آنها، وجود نمایندگان حقیقی بازنشستگان و کارگران در مدیریت سازمان، برای اعتلای این نهاد بیمهگر یک ضرورت غیرقابل انکار است؛ نمایندگان بازنشستگان میگویند: چرا در هیات امنای سازمان، فقط یک یا دو نماینده کارگران در مقابل شش نماینده دولت وجود دارد؛ باید تعداد نمایندگان جامعه ذینفعان یعنی طبقهی کارگر را لااقل به ۴ نفر برسانند؛ چرا شورایعالی تامین اجتماعی احیا نمیشود تا بازنشستگان و کارگران بتوانند در تعیین سرنوشت خود مشارکت فعال داشته و خودشان برای سرمایهها و داراییهای خود تصمیمگیری کنند؟! اگر نمایندگان واقعی بازنشستگان در سطوح عالی مدیریت حضور داشته باشند، دیگر دغدغهی حیف و میل سرمایههای بینالنسلی از بین میرود؛ آن زمان بازنشستهها میفهمند که پولها کجا میرود.
آنها ادامه دادند: نگرانی ما بابت کارگرانی است که امروز شاغل هستند و فردا قرار است بازنشسته شوند؛ بیاحتیاطیها و بیمبالاتیهای امروز، فردا دامان آنها را میگیرد؛ تامین اجتماعی، نهادی بینالنسلی است و باید برای آیندگان به خوبی صیانت شود.
چرا عیدی ما کارمندیست؟
این بازنشستگان از دغدغهها و مطالبات دیگری پرده برداشتند: چرا یک بازنشسته کارگری بعد از سی سال کار سخت، باید زیر سه میلیون تومان حقوق ماهانه بگیرد؛ چرا عیدی ما بازنشستگان کارگری، کارمندی و یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است؛ عیدی ما را دولت نمیدهد، خود سازمان میپردازد؛ مدیرعامل سازمان که هر سال موقع تعیین مستمری، ما را «کارگر» حساب میکند و مستمری ما را به اندازه حداقل مزد مصوب شورایعالی کار افزایش میدهد، چرا زمان پرداخت عیدی که میرسد، به ناگهان ما را کارمند محسوب میکند و به اندازه کارمندان به ما عیدی میدهد؛ اگر عیدی ما کارمندی است، چرا مزد و مزایایمان برابر با حقوق بازنشستگان دولت نیست؟!
این بازنشستگان با بیان اینکه دولت و سازمان برنامه و بودجه، فقط در فکر زیرمجموعههای خودشان هستند و کارگران را در حاشیه قرار میدهند؛ ادامه میدهند: زحمتکشان را شهروند درجه دو میدانند؛ بازنشسته ازکارافتاده داریم که بعد از ده سال کار سخت، سلامتش را از دست داده و امروز با یک میلیون تومان حقوق ماهانه زندگی میکند؛ مگر با یک میلیون تومان میشود امور زندگی را گرداند؟! آیا یک میلیون تومان پول نان خالی میشود؟ ما در روزهای اخیر به تامین اجتماعی مراجعه کردیم و از پایین بودن دریافتی بازنشستگان انتقاد کردیم؛ مقامات سازمان کلی فرمول و عدد مقابل ما روی میز چیدند و تلاش کردند بگویند با افزایش مستمری و اجرای متناسبسازی، حقوق بازنشسته حداقلبگیر با ۳۰ سال سابقه، ۸۰ درصد اضافه شده؛ اما مساله اینجاست که بازنشستگان با ۱۰ سال سابقه، مشمول ۲۳ درصد افزایش مزدی شدهاند؛ چرا؟!
دولت سرانه درمان کارگران را نمیپردازد
این بازنشستگان با اشاره به اصل ۲۹ قانون اساسی؛ از وظایف دولت میگویند؛ دولت مسئول است برای همه شهروندان بیمه و بازنشستگی و غرامت بیماری را متقبل شود؛ حال کارگران از حقوق خودشان، برای بازنشستگی پسانداز میکنند اما «مستمری شایسته» ندارند؛ دولت نه دین خود را به سازمان ادا میکند و نه برای طبقه کارگر، «سرانه درمان» میپردازد؛ اینها همه عین بیعدالتی و تبعیض است.
بازنشستگان میگویند: درمان رایگان نداریم هرچند در قانون الزام بر آن تاکید شده؛ در عوض آن، مجبور هستیم از مستمری ناچیز خود، پول بابت بیمه تکمیلی بپردازیم؛ چرا بعد از سی سال بیمهپردازی، هنوز نیازمند بیمه تکمیلی هستیم؛ مگر درمان رایگان، حق زحمتکشان اجتماع نیست؟!
به گفته بازنشستگان، دولت جنس خودش را گران به تامین اجتماعی میفروشد اما جنس تامین اجتماعی را بسیار ارزان در بورس عرضه میکند؛ یعنی زمانی که پای پرداخت بدهی دولت در بین است، شرکتهای دولتی را خیلی بالا قیمتگذاری میکنند و به سازمان میدهند ولی وقتی پای واگذاری شرکتهای شستاست، آنها را با قیمت نازل در بورس عرضه میکنند و چوب حراج به سرمایههای تاریخی کارگران میزنند.
این بازنشستگان در پایان میگویند: نیازمند حسابرسی دقیق و شفافیت هستیم؛ باید بدانیم سرمایههای کارگران کجا خرج میشود؛ دولت چرا شرکتهای ورشکسته را به سازمان میدهد و چرا حسابرسان دادگستری به این مباحث ورود نمیکنند؛ اگر داراییهای بینالنسلی طبقهی کارگر به تاراج برود، تکلیف کارگرانی که قرار است فردا و پسفردا و پسینفردا بازنشست شوند، به راستی چه میشود؟!