خبرگزاری کار ایران

علیرضا محجوب:

تولیدگران در دوران مصدق ارج و قرب یافتند

تولیدگران در دوران مصدق ارج و قرب یافتند
کد خبر : ۲۶۱۳۹۹

دبیرکل خانه کارگر اعتقاد دارد که دوران محمد مصدق با وجود تمامی تنگناهایی که گریبان‌گیر وی و دولت ملی بود، نقطه درخشانی برای تولید ملی بود. وی از دولت مصدق که تمامی ابزار خود را برای حمایت از تولیدکنندگان داخلی بسیج کرده بود، به نیکی یاد می‌کند و اعتقاد دارد که متأسفانه در سال‌های اخیر، این روند به فراموشی سپرده شده و حتی در برهه‌هایی نیز تولیدکننده داخلی قربانی حمایت از صنایع خارجی شده است.

می‌گویند اتحاد و همبستگی ملی که در زمان ملی شدن صنعت نفت در ایران ایجاد شد در نوع خود بی‌سابقه بود. برخی شرایط تحریم‌هایی را که آن زمان علیه دولت مصدق اعمال شده بود با تحریم‌هایی که امروز علیه جمهوری اسلامی ایران وضع شده مقایسه می‌کنند و نتیجه می‌گیرند که می‌توان از تجربه آن زمان برای ایجاد اتحاد ملی استفاده کرد. به نظر شما این قیاس تا چه اندازه درست است؟

دوران ملی شدن صنعت نفت عصر ناسیونالیست بود. آن زمان ملی‌گرایی در همه جای جهان جریان داشت. حتی در ایران نیز غیر از مصدق، کسان دیگری مانند شاه مدعی ملی‌گرایی بودند. البته تدبیر شخص دکتر مصدق در تقویت حس ملی‌گرایی بسیار تأثیر داشت. طبیعی است که چنین فضایی خود به خود باعث بالا رفتن میزان اتحاد ملی می‌شود اما اینکه بخواهیم از این اتحاد ملی به عنوان یک سرمایه ملی یاد کنیم برداشت درستی نیست.

 

شکل‌گیری هویت ملی تنها به سال‌های ملی شدن صنعت نفت محدود نمی‌شود. در دوران پس از انقلاب مشروطه، در عصر پهلوی اول نیز به نوعی صحبت از شکل‌گیری هویت ملی بوده است اما به طور مشخص وقتی ماجرای گرفتاری‌های اقتصادی مردم در زمان ورود متفقین به ایران را با تأثیر تحریم‌های اقتصادی دوران مصدق مقایسه می‌کنیم متوجه می‌شویم که لااقل در دوران ملی شدن نفت نوعی آرامش در اجتماع حاکم بود.

وحدت ملی قابل ملاحظه‌ترین سرمایه است که در ادوار مختلف تاریخ معاصر ایران وجود داشته است اما در مقطع 29 اسفند 1329 تا 30 تیر 1331 این اتحاد در فشرده‌ترین و مطلوب‌ترین شرایط خود بوده است. میزان اتحاد ملی در این بازه یک ساله به حد بسیاری بالاست که از آن به بعد کم‌کم حالت نشست به خود می‌گیرد.

علت وحدت ملی در آن زمان چیست؟

ملی شدن نفت، قوه‌ای که پشت این فکر بود و تدبیری که این جریان را راه انداخت همه اینها در به وجود آمدن این شرایط مؤثر بودند.

یعنی صرف هدفی که دولت مصدق دنبال می‌کرد باعث شده بود این وحدت ملی بین طبقات مختلف مردم به وجود بیاید؟

شخص مصدق به عنوان رئیس کمیسیون نفت از مجلس پانزدهم موضوع ملی کردن نفت را دنبال می‌کند. در همین راستا کسانی با او همراهی می‌کنند و جبهه ملی اساساً بر همین ساختار شکل و سامان می‌گیرد. جریانات اسلامی بر همین اساس کنار مصدق جمع می‌شوند و یک جریان همه‌گیر می‌شود و زبان حال همه می‌شود ولی یادمان باشد در مقطع دوم معلمان به عنوان یکی از فعالان این جنبش علیه مصدق اعتصاب هم می‌کنند. یعنی این‌جور نیست که تصور شود در دوران دولت مصدق چارچوب‌های وحدت ملی در اعلاترین شکل آرمانی‌‌اش بوده اما به طور قطعی در قبل از 30 تیر این وضعیت در آرمانی‌ترین شکل بوده است.

اینکه بعد از ماجرای 30 تیر به مرور از میزان اتحاد ملی کاسته می‌شود به خاطر ملموس‌تر شدن فشارهای تحریم‌ است یا دلیل دیگری دارد؟

می‌توان گفت که مصدق در اوج این اتحاد و همبستگی ملی توانست برای تمدید اختیارات بیشتر رفراندوم برگزار کند اما در واقع همین رفراندوم مبنای کودتای 28 مرداد شد.

در واقع ائتلاف بر سر ملی کردن صنعت نفت بود و در کاهش اتحاد به وجود آمده مؤثر بود. از این زمان به بعد صفوف خود کسانی که در خط مقدم هستند موجب تردید می‌شود. بنابراین ملاحظه می‌شود که در حوادث این یک سال بازیگری‌های دیگری به غیر از عوامل انگلیسی، آمریکایی و حتی روسی‌ حضور دارند.

در این دوران از توزیع اوراق قرضه به عنوان یکی از نمونه‌های اوج همدلی مردم با دولت مصدق یاد می‌شود. این ادعا تا چه اندازه صحت دارد؟

استقبال مردم از توزیع قرضه ملی را نمی‌توانیم نادیده بگیریم اما تأثیرگذاری آن روی مشکلات اقتصادی دولت آن‌قدرها نبود و به این جهت نمی‌توانیم آن را سنبل وحدت ملی بدانیم. در اصل انتشار اوراق قرضه فرصتی بود که از طریق آن حامیان مصدق از دولت حمایت کردند.

به غیر از انتشار اوراق قرضه از منعطف شدن روابط موجر و مستأجر در این سال‌ها به عنوان یک نمونه دیگر اتحاد ملی یاد می‌شود.

ببینید آن سال‌ها موضوع مسکن آن‌قدر بزرگ نبوده چون شهر تهران بزرگ و پر جمعیت نبوده. مضافاً زمین‌های بعضی محلات جدید مثل همین محله‌ای که امروز «نبرد» نامیده می‌شود توسط دولت مصدق به صورت رایگان میان مردم توزیع شد که بعدها به اراضی مفت‌آباد معروف شد.

می‌گویند به غیر از این اراضی منطقه جلاییه (بالای بلوار کشاورز کنونی) هم به همین شیوه میان مردم توزیع شد؟

چند منطقه را به این صورت تقسیم کرد و فراوانی مسکن کرد و به این موضوع که روابط موجر و مستأجر شکل آرامی داشته باشد، کمک کرد.

یعنی آن را هم نمی‌توانیم نتیجه بگیریم که با یک نوع روحیه تعاملی بوده باشد.

این تدبیر دولت است. ما مگر باید تدبیر یک دولت را نادیده بگیریم؟ این اقدامات جزو خدمات یک دولت است. در این شرایط عرضه بالا می‌رود و تقاضا پایین می‌آید. بنابراین روابط بهتری بین موجر و مستأجر برقرار می‌شود.

حالا اتفاقی که در آن دوره افتاد را می‌خواهیم با شرایطی که بعد از انقلاب در زمان جنگ و سال‌های بعد از آن برقرار شد مقایسه کنیم. به چه نتیجه‌ای می‌رسیم؟

ببینید وضعیت دولت‌های تمام‌عیار بعد از انقلاب را نمی‌شود با دولت نیم‌عیار مصدق مقایسه کرد. بعد از انقلاب تمام ابزار در اختیارمان بود اما تمام ابزار در اختیار مصدق نبود. بعد از 30 تیر هم مصدق ظاهراً اختیار ارتش را داشت اما در باطن نظامیان وابسته به شاه کارشکنی خود را می‌کردند. به این جهت ابزار به اندازه کافی در اختیار مصدق نبود که بخواهیم شرایط آن را با یک دوره خاص مثلاً دوران جنگ مقایسه کنیم.

در خصوص اتحادی که در سال‌های جنگ بر پا بود نیز باید بگویم اولاً اگر جنگ در هر مقطعی اتفاق بیافتد موضوع اتحاد ملی همه‌گیر است. قبل از انقلاب و در ابتدای دهه 50 هم وقتی که احتمال حمله نظامی عراق به ایران مطرح بود نوعی همدلی و اتحاد در میان مردم ایجاد شد.

یعنی می‌توانیم نتیجه بگیریم که در مقطع 29 اسفند سال 30 تا 30 تیر سال 31 رویکرد دولت مصدق باعث شد تا اتحاد ملی به بالاترین سطح خود برسد؟

رویکرد دکتر مصدق از ابتدا با همراهی مردم قرین بود. مردم مصدق را آوردند. مجلسی که مردم انتخاب کردند همان مجلس مصدق را انتخاب کرد و جانشین رزم‌آرا و اعلا کرد.

اما لااقل در سال‌های اخیر بسیاری مذاکرات هسته‌ای ایران را با اقدامات نهضت ملی شدن نفت مقایسه کرده‌اند؟

بحث ملی شدن نفت ایران با بحث مذاکرات هسته‌ای تفاوت‌های بنیادین دارد. آن زمان پرونده ایران در دادگاه مطرح شد. مصدق خودش یک حقوقدان با سابقه بود که در فرانسه مدرک دکترای حقوق گرفته بود و به همین دلیل به مسائل حقوق بین‌الملل احاطه کامل داشت و به همین دلیل در نهایت توانست شکایت ایران را به لاهه ببرد و پیروز شود اما در مورد پرونده هسته‌ای اساساً دادگاهی در بین نیست که بخواهیم در چارچوب قواعد حقوقی رفتار کنیم.

چطور؟

فشارهای دولت انگلیس در احاطه مصدق به مراتب بی‌رحمانه‌تر از تحریمی که ما داریم بود و ابزار مصدق در برابر آنها ناچیزتر از ما بود.

در مقایسه با آن سال‌ها امروز چه ابزاری بیشتر از زمان مصدق داریم؟

وقتی مقام معظم رهبری می‌گویند اقتصاد مقاومتی این خود یک‌جور مقابله است. البته آن موقع هم در واقع اقتصاد بدون نفت مطرح می‌شد. اقتصاد مقاومتی هم یک نوع اقتصاد بدون نفت است. اینها شباهت‌های موضوعی است اما اینکه بخوایم بگوییم در آن شرایط چقدر توفیق داشتیم کار آسانی نیست.

به طور مشخص پروفسور شاپور رواسانی اینطور می‌گوید که در آن زمان، دولت به خاطر تحریم‌ها دولت در سیاست‌های بازرگانی خارجی قواعدی را برای ورود و خروج کالاهای خارجی وضع کرد و صرفاً شرایط را به سمتی برد که کالاهای صنعتی و ضروری وارد کشور شود.

ببینید آن موقع نظام تعرفه‌ای بر دنیا حاکم بود، تعرفه‌ای که ابزار شناخته شده‌ای برای مقابله بود. امروز نظام ضدتعرفه‌ای در دنیا حاکم است بنابراین نمی‌شود با ابزار آن روز وضعیت امروز را مقایسه کرد. شرایط کنونی ابزار متفاوتی مطالبه می‌کند که متأسفانه ما در یافتن این ابزار متفاوت به خوبی عمل نکردیم.

یعنی ابزار جدید را باید کشف بکنیم یا اینکه اینها وجود دارند اما دولت به آنها دسترسی ندارد؟

امروز سیستم تحریم در نظام بانکی خیلی فشرده شده است. در واقع نظام تعرفه‌ای نمی‌تواند جدا از بقیه اصول انجام بگیرد. آن زمان مفهوم اقتصاد ملی دقیق‌تر و محکم‌تر از امروز بود. متأسفانه میدان‌های بیهوده‌ای که به تجار و بازرگانان داده شده مجال بسیار بزرگی است. البته آن موقع هم این گروه میدان‌های بزرگی داشتند و تلاش دولت بر این بود که این میدان‌ها را کوچک کند. امروز هم گرچه از ناحیه مقام معظم رهبری تأکیدات زیادی روی این موضوع است اما ما در مجلس و دولت‌‌ها عزم جدی در مورد این موضوع هنوز ندیده‌ایم گرچه کارکرد دو سال اخیر نسبت به 8 سال پیشتر از آن بسیار مثبت‌تر است اما هنوز کافی نیست.

در آن زمان طیفی از صنعتگران ملی شکل گرفتند مانند صنایع عالی‌نسب. آن‌طور که گفته می‌شود فردی مثل عالی‌نسب یا طیف صنعتگران ملی در آن دوره مقطع شکل گرفتند. الان هم امکان شکل‌گیری چنین پدیده‌ای وجود دارد یا نه؟

چرا که نباشد ولی شما باید قهرمانان را تشویق کنید. در زورخانه قهرمان را تشویق می‌کنند تا به پهلوانی برسد و به او جایزه می‌دهند.

یعنی منظور شما این است که دولت باید تشویق کند؟

این تشویق‌ها را باید دولت انجام دهد. امروز با دادن مدال این اتفاق نمی‌افتد.

در آن مقطع دکتر مصدق چگونه توانست تشویق کند؟

در همین قانون پنجم توسعه که هم اکنون در دست اجراست نوشته شده است کسانی که با برندهای خارجی شریک می‌شوند قابلیت تقویت شدن را دارند. این قانون در چهار سال گذشته دست هم نخورده و می‌ترسم مقامات بعدی شرایط آن را بیشتر و آن را تقویت کنند. در چنین شرایطی چگونه می‌‌شود از اقتصاد ملی، تولید ملی و صنعت ملی حرف زد.

اما آن سال‌ها دکتر مصدق با این موضوع به شدت درمی‌افتد. کمپانی والور از کمپانی عالی‌نسب شکایت می‌کند و مدعی می‌شود که تقلید شده. دولت در خارج همه قوایش را پشت کارخانه‌ای به نام عالی نسب می‌گذارد که در این جنگ پیروز شود.  اما امروز کارخانه‌ای مانند گروه انتخاب که در بازار لوازم خانگی شناخته شده است برای توسعه فعالیت‌های خود در کشور کره سرمایه‌گذاری می‌کند. حتی دولت گذشته هم به او وعده حمایت را می‌دهد اما در نهایت شرایط به نحوی پیش می‌رود که به دلیل نبود حمایت‌های لازم با مشکلات جدی مواجه می‌شود.

در زمان مصدق، دولت چگونه توانست از فضای وحدت ملی برای توسعه فعالیت‌های اقتصادی صنعت‌محور استفاده کند؟

اگر شما زورخانه ساختید و در آنجا بساط کشتی را به پا کردید کسانی هم که میلی به کشتی ندارند می‌آیند آنجا و تمایلشان بالا می‌رود. اقتصاد یک چرخه است. صنعت و ابزار و چرخه‌‌اش یک ثروت است. بنابراین تبدیل ثروت، مشروط بر اینکه برایش آتیه، امید یا مسابقه یا هر انگیزه‌ای ببیند اتفاق می‌افتد و این درست کاری بود که در زمان دولت مصدق انجام شد.

اما در زمان پهلوی اول و دوم نیز فعالیت‌های صنعتی در ایران شکل گرفت؟

پهلوی اول تشویق نمی‌کرد. آقای کازرونی را در تهران زندان کرد و از او التزام گرفت که در اصفهان کارخانه نساجی درست کند. این رویکرد صنعتی چون بر لایه دستور و ارعاب شاه بود ماندگاری نداشت که بخواهد توسعه پیدا کند. در زمان پهلوی دوم هم کارخانه‌هایی که شکل گرفتند صنایع وابسته‌ بودند.

ببیند می‌گویند در زمان رضا شاه روی کبریت‌ها می‌نوشتند حب الاوطن من الایمان. معتقدم که در دوران پهلوی دوم حتی یک ستایش ظاهری از تولید ملی واقعی صورت نگرفت.

کمپانی‌هایی که در این دوران در ایران سرمایه‌گذاری کردند در راستای تحکیم بازارهای فروش خود به ایران اجازه دستیابی به صنایع مونتاژکاری را داده بودند و این اقدام دقیقاً در جهت حفظ منافع منطقه‌ای، فراملیتی و حتی تراست‌ها و کارتل‌های ویژه بود در حالی که دولت مصدق علیه اینها بود و چون با آنها در افتاد به آن سرنوشت دچار شد.

گفت‌وگو: پانید فاضلیان
ارسال نظر