۲۸ اسفند، دکتر محمد مصدق و دیگر هیچ
زمانی که کشور بدون نفت اداره شد
سیاستمدار نامآشنایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم نامش با نام ایران گرهی محکم خورده و انتقاداتی که برخی کارشناسان مسائل اقتصادی و سیاسی به سیاستهای او وارد میکنند هم تأثیری در فراموشی یا حتی کمرنگ شدن این نام سنگین ندارد؛ محمد مصدق، رهبر ملیشدن صنعت نفت ایران.
حالا بعد از گذشت بیش از 60 سال از ملی شدن صنعت نفت، باز هم با نزدیک شدن به سالگرد چنین روزی نام او تکرار میشود. سیاستهای مصدق، زندگیاش، شرایط داخلی و خارج کشور در آن برهه از تاریخ، فشارهای داخلی و خارجی، نقش مردم، دربار، احزاب و گروهها در موفقیت یا عدم موفقیت «نخستوزیر دولت ملی» موضوعاتی هستند که رسانهها تلاش میکنند در گفتوگو با کارشناسان این حوزهها کم و بیش به آن بپردازند.
خبرنگار ایلنا تلاش دارد با نگاهی کوتاه به بحثهایی که ذکر شد به بررسی سیاستهای اقتصادی محمد مصدق با محوریت اقتصاد بدون نفت بپردازد، اینکه کشوری مثل ایران که هماکنون هم وابستگی به درآمدهای نفتی در سطوح مختلف اقتصاد آن قابل مشاهده است چگونه توانست در دوره کوتاه مسؤولیت مصدق، بدون نفت به حیات خود ادامه دهد؟
باید بر این نکته هم تأکید کرد که نگاهی هر چند اجمالی به این موضوعات صرفاً نوعی واکاوی تاریخ نیست. هدف اصلی نشان دادن تکرار تاریخ، درس گرفتن از تصمیمات صحیح در بزنگاههای تاریخی و الگوبرداری جهت اداره اقتصاد یک کشور برای قطع وابستگی جامعه است. البته این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که هر رخدادی را باید در ظرف زمانی و مکانی آن رخداد مورد نقد و بررسی قرار داد. شاید از این راه مشخص شود به جای اینکه بگوییم میخواهیم نفت را سر سفرههای مردم بیاوریم تلاش کنیم اقتصادمان وابسته به نفت نباشد.
آنچه میخوانید نگاهی اجمالی است به شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دوران نخستوزیری دکترمحمد مصدق.
مصدق و صنعت نفت ملی
نخستوزیر ایران در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بود و از شخصیتهای تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران. او دورهای استاندارد فارس (والی) بود، در مقام وزارت مالیه (دوران قاجار) فعالیت و چند دوره نیز در مجلس شورای ملی در نقش قانونگذار عمل کرد.
محمد مصدق اردیبهشت ۱۳۳۰ نخستوزیر شد. او رویهمرفته فقط دو سال و سه ماه نخستوزیر ایران بود اما تلاشهایش در همین مدت کوتاه برای اجرای قانون ملیشدن صنعت نفت و همینطور محدود کردن قدرت شاه به آنچه در قانون مشروطه آمده، نام او را در تاریخ معاصر ایران و جهان ثبت کرده است.
دکتر مصدق پس از دریافت حکم نخستوزیر، در سخنانی کوتاه که از رادیو پخش شد، هدف خود را از پذیرفتن آن مقام، ملی کردن نفت دانست: «هموطنان عزیز، هیچ تصور نمیشد موقعی پیش آید که به عنوان نخستوزیر به وسیله رادیو با شما صحبت کنم و هیچ وقت فکر نمیکردم که با ضعف مزاجی که دارم مسؤولیت چنین کار خطیری را تقبل نمایم. قضیه نفت سبب شد که من این بار گران را به دوش بکشم و اکنون تنها خدا میداند که تا کی آن را تحمل کنم... تردید ندارم که برای قبول این کار و بار گرانی که به دوش گرفتهام از بین میروم. چون مزاج من متناسب با قبول چنین وظیفه مهمی نیست ولی در راه شما جان چیز قابلی نیست و از صمیم قلب راضی هستم که آن را فدای آسایش شما کنم...».
قانون ملی شدن صنعت نفت 29 اسفند 1329 در مجلس شورای ملی به تصویب رسیده بود. مصدق پنج روز پس از قبول مسؤولیت نخستوزیرى، ۱۲ اردیبهشت 1330 به منظور معرفى اعضاى کابینه خود در مجلس حضور یافت و برنامه دولت را در دو بند مشخص اعلام کرد:
۱- اجراى قانون ملى شدن صنعت نفت در سرتاسر کشور و تخصیص عواید حاصله از آن به تقویت بنیه اقتصادى کشور و ایجاد موجبات رفاه و آسایش عمومى
۲- اصلاح قانون انتخابات مجلس شوراى ملى و شهردارىها
انگلیسیها
بریتانیا کارمندانش را از ایران فراخواند و نفت ایران را تحریم کرد. تنش رو به فزونی داشت. اختلافها به صحن سازمان ملل کشید. مصدق که حالا دیگر کشورش امکان فروش نفت نداشت، به آمریکا رفت و در جلسه شورای امنیت سازمان ملل از موضع دولت ایران دفاع کرد و این نخستین بار در کل تاریخ جهان بود که رهبر یک کشور فقیر بالای چنین تریبونی رفت و علیه گفتمان سنتی استعمارگر حرف زد. او این گفتمان را مطرح کرد که «این منابع طبیعی در خاک کشور ماست و این تنها و تنها به عهده ماست که تصمیم بگیریم آن را چطور استفاده کنیم».
تا پایان دوره قاجار، دولتها سیاست موازنه مثبت را اتخاذ میکردند یعنی چنانچه امتیازی به انگلستان داده میشد در مقابل امتیازی هم به دولت شوروی تعلق میگرفت تا در واقع موازنه مثبتی بین آنها برقرار شود. از کودتای رضا خان به بعد، موازنه مثبت یکطرفه به قصد در حصار قرار دادن رﮊیم جدید روسیه، برقرار شد. بدینسان، ایران نه در ظاهر و نه در باطن دارای استقلال نبود. قانون 11 آذر 1323ضمن نفی واگذاری امتیاز به شوروی عملاً امتیاز نفت انگلیسیها را نیز زیر سؤال برد و زمینه ملی شدن صنعت نفت فراهم آمد و اینچنین بود که دولت انگلستان با ملی شدن نفت ایران مخالف شد.
در آن زمان در حالی که حکومتهای بحرین، عربستان و عراق به ترتیب 35، 56 و 60 سنت بابت فروش هر بشکه نفت دریافت میکردند، سهم دولت ایران تنها 18 سنت بود. در سال 1327 شرکت نفت ایران و انگلیس 5/35 درصد از درآمد نفت را به صورت مالیات به دولت انگلستان، 7/8 درصد را به عنوان سود به سهامداران انگلیسی باج میداد و 1/43 درصد را برای سرمایهگذاری و سود تقسیم کرده و سهم ایران تنها 7/12درصد بود. در شرایطی که دولت ایران بابت سهم 7/12درصدی خود از عملکرد مالی شرکت نفت ایران و انگلیس در سال 1329 مبلغ 218 میلیون تومان دریافت میکرد، دکتر مصدق اجرای سیاست اقتصادی بدون نفت را برگزید. با انجام خلع ید، تحریم دولت انگلستان با خروج 100 نفتکش انگلیسی از آبهای جنوب ایران شروع و با اعزام کشتی جنگی موریس به خلیج فارس، انگلستان عملاً مانع صدور نفت ایران شد.
درآمد دولت در سالی که دکتر مصدق مسؤولیت را به عهده گرفت، یعنی سال 1330، کاهش یافت زیرا دولت انگلیس بدهی شرکت سابق نفت را نمیداد و هزینه اداره دستگاه نفت نیز برعهده دولت ایران قرار میگرفت. در حقیقت کسری بودجه دولتها از سال 1325 تا 1330 به طور تصاعدی رشد کرد و از رقم 63 میلیون تومان در سال 1325، به 300 میلیون تومان در سال 1330 رسید.
هنر دکتر مصدق در این بود که با وجود از دست دادن درآمد نفت و ممانعت انگلستان و آمریکا از فروش نفت ایران، موقع را مغتنم شمرد تا سیاست اقتصادی بدون نفت را برای رونق تولید داخلی، کشاورزی و صنعت ایران و نیز ارائه بودجهای بدون کسری به اجرا بگذارد.
بعد از ملی شدن صنعت نفت، داراییهای ایران به لیره به خاطر غرضورزی خزانهداری انگلیس، قابل تبدیل به دلار نبود. اداره تأسیسات نفت و پرداخت حقوق 74 هزار و 500 کارگر و کارمند شرکت نفت، بدون تولید و فروش نفت با مشکل روبهرو شد و هزینه نگهداری کل تأسیسات صنعت نفت آبادان و دیگر مناطق نفتخیز کشور که حدود 60 تا 65 میلیون تومان و تا آن زمان طبق قراردادها برعهده شرکت بهرهبردار بود، به گردن دولت افتاد اما اینهمه فشار باعث سستی مصدق و اعضای کابینهاش در اجرای سیاست موازنه منفی نشد.
دکتر مصدق با سیاست موازنه منفی خود ثابت کرد که رشد اقتصادی به هیچ وجه ربطی به درآمد نفت یا فروش نفت ندارد طوری که بیش از هشت هزار شرکت در زمان وی به ثبت رسید. یکی از این راهکارهای تأمین هزینه در بودجه دولت مصدق، تشویق صادرات غیرنفتی داخلی بود. به تدریج، تولید کالاهای صنعتی مانند تولید چراغهای نفتی و علاءالدین ساخت کارخانه عالینسب، صادرات محصولات کشاورزی ازجمله خشکبار و حتی روده و... مورد توجه قرار گرفت.
این اقدامات مؤثر که تولید داخلی محور اقتصاد ایران کرده بود، باعث شد که دولت در سال بعد یعنی در سال 1331 کسر بودجه بسیار پایینی داشته باشد.
بنا به برخی روایات، آمریکاییها در آن دوره به شکل مخفیانه یکی از مأمورهای خود به اسم کرمیت روزولت را به ایران فرستادند و او شروع کرد به رشوهدادن به روزنامهنگاران تا علیه مصدق مقالههای تخریبی چاپ کنند. او در عین حال به نمایندههای مجلس هم رشوه داد و کمکم ائتلاف ملی که بر محور مصدق شکل گرفته بود، از هم پاشید و چهرههای سیاسی به این نتیجه رسیدند که دیگر از مصدق طرفداری نکنند. نقش حزب توده را هم در این میان نباید نادیده گرفت. برگزاری میتینگها و دعوت کارکمندان و کارکنان دولت به اعتصاب سنگهایی بود که این حزب پیش پای دولت ملی قرار داد.
بنا بر آنچه گفته شد مصدق برای مبارزه با سلطه انگلستان، محدوده وابستگی به روسیه و آمریکا را برنگزید و حاضر نشد در محدوده روابط سلطه گر – زیر سلطه، مسأله نفت را با انگلیس و آمریکا حل کند.
نگاهی به وابستگی به درآمدهای نفتی از مصدق تا معاصر
پانزده ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد، دوباره طرح واگذاری استخراج نفت ایران به خارجیها مطرح شد و سرانجام طی توافقی بین ایران، انگلستان و آمریکا، استخراج نفت ایران به مدت ۲۵ سال به کنسرسیومی بینالمللی متشکل از شرکت نفت بریتانیا، پنج شرکت آمریکایی، شرکت هلندی رویال داچشل و شرکت نفت فرانسه واگذار شد.
با آغاز فعالیت کنسرسیوم، درآمد نفتی ایران سیری ثابت و رو به رشد یافت. این مسأله سرانجام سبب شد در سالهای پایانی دهه۱۳۳۰ و ابتدای دهه ۱۳۴۰ درآمدهای نفتی در جایگاه اصلیترین منبع درآمد دولت قرار بگیرد که در پی آن دولت رانتیر در ایران شکل گرفت. از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ سالهای وابستگی رژیم پهلوی به درآمدهای نفتی و شکلگیری دولت رانتیر در ایران بود.
و آخر
مصدق باور عمیقی به دمکراسی داشت. برایش قابلتصور نبود که پلیس را برای سرکوب به خیابانها بفرستد. نظر او این بود که «مردم هر کدام به شیوه خود نظراتشان را بیان میکنند و در نهایت هم تصمیم درست را میگیرند».
مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، در دادگاه نظامی محاکمه شد و علیرغم دفاعیه مستندی که از عملکرد و دیدگاههای خود ارائه داد، به سه سال زندان محکوم شد. پس از تحمل سه سال زندان، به دستور محمدرضا پهلوی به ملک پدری خود در احمدآباد تبعید شد و تا پایان زندگی زیر نظارت شدید دولت در انزوا زندگی کرد. در سال ۱۳۴۲ همسر دکتر مصدق، خانم ضیاالسلطنه، در سن ۸۴ سالگی درگذشت. دکتر محمد مصدق هم سه سال بعد و او هم در سن 84 سالگی در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بر اثر بیماری سرطان چشم از جهان فروبست. در سالهای حکومت محمدرضا پهلوی برگزاری مراسم بزرگداشت دکتر محمد مصدق از سوی حکومت وقت ممنوع اعلام شد.