در گفتوگو با غلامعباس توسلی
سیاستهای اقتصادی دکتر مصدق و به بار نشستن تفکرات ضد امپریالیسمی در انقلاب اسلام
همیشه این سؤال برایم مطرح بوده که اگر کودتای 28 مرداد اتفاق نمیافتاد آیا شیوه اداره کردن اقتصاد ایران به همان نحو - استفاده از محصولات و تولیدات داخلی تا بالاترین حد ممکن - ادامه پیدا میکرد؟
اگر مشکلات و سنگاندازیهای داخلی که نمونههایی از آنها از سوی دربار و وابستگان به آن، اعیان و اشراف و احزابی نظیر حزب توده به وقوع پیوست، وجود نداشت آیا دولت ملی میتوانست پیروز مبارزات نفتی شود، نفت خود را با قیمت واقعی صادر کند و تولیدات غیرنفتی هم دوام داشته باشند؟ در مواجهه با چنین سؤالهایی ممکن است این پاسخ را بشنویم که شرایط در آن زمان تفاوت میکرد. دکتر مصدق در داخل و در خارج از کشور تنها بود. او چه کار باید میکرد؟ او مشعل را به دست گرفت و راه افتاد، توده مردم هم که «پارچه مصدقی» را پیراهن تن کرده بودند به دنبالش حرکت کردند. توطئه علیه او زیاد بود و وقوع کودتا علیه او هر لحظه محتمل. سؤالهایی که ممکن است همیشه بیجواب بمانند یکی از دلایل رفتن به سراغ دکتر غلامعباس توسلی بود. توسلی با نگاهی جامعهشناسانه به بررسی وضعیت اقتصادی در دولت دکتر مصدق میپردازد. او میگوید: «مصدق فعالیتهای خود را در سیستم اقتصاد ضعیفی که از دورههای قبل بر جای مانده بود، شروع کرد و از عناصر نامرئی برای بهبود وضع اقتصادی و پاسخ به نیازهای جامعه در شرایط محدودیت و حصر اقتصادی استفاده کرد. شخص دکتر مصدق کت و شلوار خود را از تن بیرون آورد و لباسی پوشید که پارچه ارزانقیمتش در ایران تولید میشد، پارچهای که معروف شد به پارچه مصدقی و به این ترتیب مردم هم برای خود از پارچه مصدقی لباس بر تن کردند».
سیاستهای دکتر مصدق را در شرایط ممنوعیت فروش نفت چگونه میبینید؟ مصدق چه اهدافی را از اجرای اینگونه سیاستها دنبال میکرد؟
حرکت دکتر مصدق در راستای اداره کردن اقتصاد کشور به شیوه حذف نفت در راستای فعالیتهای استعمارزدایی ایشان بود که تحقق پیدا کرد اما این حرکت منافع دیگری هم برای کشور از سوی فردی که هدایت کلی جامعه را برعهده گرفته بود به دنبال داشت و اولین گام آن آزادی بود، آزادی در همه زمینهها؛ آزادی بیان، افکار و عقاید. مصدق شخصاً به شهربانی اعلام کرده بود که حتی اگر کسی علیه من مطلبی بنویسد حق برخورد با چنین فرد یا گروهی وجود ندارد. بنابراین به فعالیتهای دکتر مصدق در چند محور میتوان نگاه کرد، مبارزه مستقیم با استعمار، مبارزه نسبی با استبداد که همان حکومت شاه بود و تلاش برای بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی مردم.
وضعیت اجتماعی ایران در شرایط پیش از تحریم چگونه بود؟
درست است که جمعیت کشور در آن برهه از زمان 15 تا 17 میلیون بود و تا سال 1335 به 18 میلیون رسید اما در آن دوره هنوز روند رو به رشد جمعیت آغاز نشده بود و مردم عمدتاً در روستاها زندگی میکردند. 70درصد جمعیت کشور در روستاها و چیزی بین 30 تا 35درصد در شهرها ساکن بودند اما سهم ایران از درآمدهای نفت مقدار ناچیزی بود بنابراین در آن دوره یکی از تزهای دکتر مصدق برای اداره کشور «اقتصاد بدون نفت» بود. هنوز هم این باور وجود دارد که اگر جامعهای بخواهد رشد کند باید بتواند اقتصاد خود را خارج از نفت اداره کند. به این دلیل که نفت یک چیز آماده است و افراد هیچ زحمتی برای آن نمیکشند و مرتب هم از آن استفاده میکنند، مثل اینکه بر یک زمین زراعی مرتب باران ببارد نتیجه این میشود که خود به خود محصولی دیمی به وجود میآید. این نوع به دست آوردن مردم را تا حدودی وابسته، صادرات را تک محصولی و نیاز به واردات خارج از کشور را بیشتر میکند، چرخهای که باز هم تشدیدکننده وابستگی در جامعه خواهد شد.
با این شرایط، پس از تحریم اقتصادی و محروم شدن از فروش نفت جامعه چگونه و از چه راهی میتواند سر پا بایستد؟ تأمین نیازهای کشور برعهده کیست؟
در دوران دکتر مصدق اقتصاد واقعی رخ داد یعنی استفاده از همه ظرفیتها و امکانات جامعه. دورانی که از خرید نفت ایران ممانعت به عمل آمد و مهندسان نفت خلع ید شدند و باید جامعه با اقتصاد بومی و درونی خود زندگیاش را میچرخاند.
این دکتر مصدق بود که تلاش کرد اقتصاد بدون نفت را سامان بدهد که گرچه نفت همواره جلوی چشممان است اما از آن استفاده نمیکنیم و تلاش میکنیم هم از تمامی محصولاتی که در ایران تولید میشود استفاده کنیم و هم از ظرفیتهای صادراتی آن به طور کامل بهره ببریم تا جایی که کار به جایی کشید که از پسته و زعفران و قالی و فرش تا پوست تخممرغ و تمامی محصولات چارپایان و روده گوسفند و همه آنچه به نفع دولت تمام میشد برای صادرات استفاده شد و جنبشی از سوی مردم در این راه اتفاق افتاد. این قدم بسیار مهمی بود که دکتر مصدق در راه اداره جامعهای که تحریم شده بود برداشت. شخص دکتر مصدق کت و شلوار خود را از تن بیرون آورد و لباسی پوشید که پارچه ارزانقیمتش در ایران تولید میشد، پارچهای که معروف شد به «پارچه مصدقی» و به این ترتیب مردم هم از پارچه مصدقی لباس بر تن کردند. بنابراین از طرق مختلف کانونهای اقتصادی توسعه پیدا کردند و جامعه بدون نفت سر پا ایستاد اما در این میان مخالفان هم دستبردار نبودند و میخواستند به لحاظ اقتصادی هم مصدق را تحت فشار قرار دهند. اعتصاب کارکنان و کارمندان از سوی احزاب چپ نمونهای از مخالفتها بود. مصدق تصمیم گرفت مقداری اسکناس چاپ کند تا اندکی از مشکلات سامان داده شود. چاپ پول به نحوی نبود که به محض اینکه پول وارد بازار شود تورم ایجاد کند. به محض اینکه بازار اشباع شد از پخش اسکناس خودداری کردند. البته باید به این نکته هم توجه داشت که محصولات در آن زمان ارزانقیمت بودند و گرانی قیمتها بیداد نمیکرد.
بنابراین سیستم با اقتصاد ضعیفی که از دورههای قبل مانده بود فعالیت خود را شروع کرد و از عناصر نامرئی برای بهبود وضع اقتصادی و پاسخ به نیازهای جامعه در شرایط محدودیت و حصر اقتصادی استفاده کرد، محدودیتهایی که زاده از بین رفتن صادرات نفت بود. نیروهای انگلیسی نفت ایران را در دریای عمان توقیف کرده و از فروش به کشورهای دیگر هم جلوگیری کردند اما دکتر مصدق که همراه تلاشش احقاق حقوق مردم بود اینبار هم ایستادگی کرد. مصدق میگفت که در نظام ارباب رعیتی که در آن زمان حاکم بود اربابها باید 20درصد از محصولات کشاورزی را در اختیار شورای شاه قرار دهند که 10درصد آن صرف بهبود زندگی مردم و 10درصد دیگر مستقیم به دهقانها داده شود. این هم یک فعالیت اقتصادی بود که با شرایط ایران آن روز میتوانست کمکی برای قشر زحمتکش باشد.
خلاصه اینکه از یک اقتصاد نفتی که البته سهم زیادی بابت فروش نفت به ایران تعلق نمیگرفت و سهم ایران 16درصد کل فروش نفتاش بود – و از مالیاتی که انگلیسیها از مصدق میگرفتند هم کمتر بود- مصدق توانست مردم را نه به قناعت که به کار، تولید و فعالیت بیشتر برای رشد اقتصاد و توسعه داخلی تشویق کند.
تلاشهای دکتر مصدق داشت به ثمر میرسید که عدهای توطئه کردند و تمام زحماتی را که او کشیده بود با کودتای 28 مرداد به باد دادند و به این ترتیب امیدهای مردم به دکتر مصدق به یأس تبدیل شد و بار دیگر کشور با استعمارگران قرارداد کنسرسیوم را امضا کرد.
دورهای که دکتر مصدق - به این شکل که بیان کردید- اقتصاد ایران را اداره کرد بعد از مدت کوتاهی و با کودتا از هم پاشید. کم و بیش اقتصاد ایران میچرخید و مردم همکاری میکردند. این همکاری مردم تا کی میتوانست ادامه داشته باشد به این معنا که آن شکل از اداره کردن اقتصاد میتوانست ادامه داشته باشد و الگویی شود که ایران همیشه به آن شکل اقتصاد خود را اداره کند؟
البته آن شکل از اداره کردن در شرایطی سخت و بحرانی بود. مصدق در حصر بود. زمانی که شما با قدرتی در میافتید که در ایران ریشه دارد و تمام اقتصاد یک مملکت تحت تأثیر شرایط بحرانی قرار میگیرد نیاز به نوعی همکاری میان ملت و دولت احساس میشود. مردم باید فداکاری کنند. در آن زمان مردم را تشویق میکردند که بیش از حد خود را نیازمند نشان ندهند و ایستادگی داشته باشند و برای مصدق مسأله ایجاد نکنند. فشارهای خارجی نقش بسیار مهمی در شرایط داخلی جامعه داشت. ایران 7 تن طلا در دست دولت روس داشت. مصدق تلاش کرد این حق مسلم مردم ایران را به آنها بازگرداند اما روسها بهانهگیری کردند در حالی که بعد از کودتا و ساقط شدن دولت مصدق این طلاها را به حکومت نظامی تیمسار فضلالله زاهدی پس دادند.
در تحلیل شرایط یک دوره خاص باید همه مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را از نظر گذراند که با هم ترکیب شده بودند. عوامل خارجی و داخلی مزاحم مردم را میترساندند. حزب توده میتینگها و اعتصابهایی برپا میکرد و مصدق را نوکر امپریالیسم مینامید و همه این مزاحمتها سرانجام باعث شد دولت دکتر مصدق بیش از 27 ماه دوام نیاورد در حالی که مصدق در این مدت کوتاه توانسته بود دموکراسی را برقرار کند و اقتصاد ایران را تا حد زیادی به قطع وابستگی نزدیک کند؛ تفکری که تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه پیدا کرد. انقلاب اسلامی ایران انقلاب علیه امپریالیسم بود، تفکری که میتوان آن را نتیجه درازمدت تلاشهای دکتر مصدق دانست. باید گفت که به استثنای دوران دکتر مصدق مردم در زمان شاه روی خوشی از اوضاع اقتصادی ندیدند و وابستگیهای اقتصادی ادامه داشت، وابستگیهایی که تا زمان حال هم ادامه پیدا کرد و امید است که حداقل در حد دوران مصدق اوضاع اقتصادی سر و سامان پیدا کند.
این وابستگی در کدام شرایط – بعد از انقلاب- بیشتر بود و به اقتصاد ایران و شرایط اجتماعی زندگی مردم ضرر و زیان وارد کرد؟
باید گفت که دولتها در یک روند کلی ساختار اجتماعی و انقلابی ظهور کردهاند و تفاوت زیادی میان دولتهایی که آمدند نبود. مسائل متفاوتی مثل جنگ، حصر اقتصادی و سایر مسائلی که محصول انقلاب بودند به وجود آمدند. هشت سال جنگ تحمیلی بنیه اقتصادی ایران را دچار خسارات زیادی کرد. البته جنگ ما جنگ دفاعی بود و کوشش همهجانبه برای نجات کشور ضرورت داشت و خسارات وارد شده امری اجتنابناپذیر بود، در حالی که از سرزمین ایران دفاع جانانهای صورت گرفت اما نمیتوانیم منکر شویم پیشرفت اقتصادی ما را به عقب انداخت.
در دوره جنگ و محاصره اقتصادی نمیشد از سیاست اقتصادی دکتر مصدق استفاده کرد تا از طریق آن بشود کشور را اداره کرد؟
سیاست مقاومت در واقع همان کاری است که دکتر مصدق انجام داد. تولیدات داخلی باید جای واردات از خارج را بگیرند که در نتیجه منجر به کاهش و از بین رفتن وابستگی خواهد شد. البته این را هم باید در نظر داشت که ما به لحاظ صنعت و اقتصاد، کشور پیشرفتهای نیستیم. رشد تورم، اقتصاد و زندگی مردم را تهدید میکند و به این ترتیبب خط فقر و مسائل متفاوت بهداشتی، آموزشی، فرهنگی و... را تحت تأثیر خود قرار میدهد. افزایش بیرویه جمعیت هم در همه امور نقش دارد و با همه اینها اگر افراد متخصص و دلسوز با مدیریتی اصولی مسؤولیت را برعهده نگیرند چنین وضعیتی در اقتصاد میتواند بحرانزا باشد.
اگر کودتای 28 مرداد اتفاق نمیافتاد شیوه اداره کردن کشور به همان طریق ادامه پیدا میکرد؟
باید به این نکته توجه داشت که کشور در آن زمان در حالت بحران بود و درهای بینالمللی به روی ایران بسته بود. واردات و صادراتی انجام نمیشد، توطئه زیاد بود و نقش دکتر مصدق نقش بیدارگری و بیدارباشی بود. او مشعل را به دست گرفت و جلو رفت. باید مجموعه شرایط را در نظر گرفت و قضاوت کرد.