گفت و گو با ستاره تیم ملی والیبال جوانان؛ از پوریای ولی تا پوریای یلی
می خواهم یلی باشم! / با پارتی نیامده و خیلیها نمیدانند محل تولدم کجاست
ستاره تیم ملی والیبال جوانان پس از کسب عنوان قهرمانی جهان معتقد است که تغییر نکرده و همان بچه شهرستانی که بوده هست.او دوست دارد همچون نامش پهلوان باشد و محبوب.
پوریای ولی... چه کسی است که نام این پهلوان پرآوازه باستانی ایرانیان را در این مرز و بوم نشنیده باشد.
اسطوره ای فراموش نشدنی که پس از عمری بر خاک نشاندن پهلوانان و قهرمانان دیگر سرزمین ها سرانجام با بر زمین زدن نفس خویش به عرفان رسید و جاودانه شد. افسانه های بسیاری درباره او نقل شده است. در همه این افسانه ها و داستان های عامیانه، درباره شجاعت، تسلط او به فنون کشتی و توانایی های روحی و جسمی او سخن گفته اند و در میان ورزشکاران ایران اسوه جوانمردی و از خودگذشتگی است. چه پدرانی که نام فرزند خود را پوریا نگذاشتند و چه مادرانی که افسانه زمین خوردن پوریای ولی مقابل کشتی گیر هندی برای شکسته نشدن دل مادر پهلوان هندوستان را برای کودکانشان لالایی نکرده اند که:((پوریای ولی گفت که صیدم به کمند است/ از همت داود نبی بخت بلند است/ افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است))
اما داستان امروز ما افسانه پوریای ولی نیست... افسانه ما درباره پوریای دیگری از همین سامان است. افسانه پسری که پدرش دوست داشته او پوریای ولی دیگری باشد. برای همین اسم او را پوریا گذاشت و سعی کرد روح پهلوانی را در کالبد او بدمد. پوریای امروز ما ولی نیست اما یلی هست! ورزشکاری که حالا در بین جوانان تبدیل به قهرمانی دوست داشتنی شده، او می درخشد و قله های جهان را یکی یکی فتح می کند. فرقی نمی کند در لیگ ملتها پنجه در پنجه غول های والیبال جهان بیاندازد یا همراه جوانان برومند سرزمینش بر بام دنیا سرود مقدس سرزمینش را با چشم های خیس زمزمه کند. پوریا یلی جوان باانگیزه تیم ملی والیبال که چند روز پیش همراه با دیگر جوانان به قهرمانی جهان رسید در این شماره همشهری جوان همراه ماست تا داستان زندگی خود را برای ما تعریف کند. داستانی که توصیه می کنیم آن را از دست ندهید.
-پوریا این چند وقت حسابی سرتان شلوغ است و از این شبکه تلویزیون به آن یکی می روید، این فضای مصاحبه پشت مصاحبه چطور است؟
+خوب است به هر حال قهرمان جهان شدیم همه الان ما را تحویل می گیرند.( میخندد)
-خب این دیده شدن چطور است؟
+مسلما خوب است اما اینکه بتوانیم آن را حفظ کنیم مهم است. ما کم کم الگوی جوان تر ها می شویم و باید طوری زندگی کنیم تا آنها هم یک چیزی از ما یاد بگیرند.
-حالا این مطرح و دیده شدن، باعث نمی شود که رفتارتان تغییر کند و مغرور شوید؟
+باید گذر زمان اتفاق بیفتد تا کامل متوجه شویم اما من فکر نمی کنم تغییر کنم. هر اتفاقی هم که بیفتد من همان بچه شهرستانی هستم.
-اما خیلی ها زود تغییر می کنند.
+این تغییر کردن را به دو مدال می توان تعریف کرد، یکسری دچار غرور کاذب می شوند و خودشان را حتی برای طرافیان شان می گیرند اما یک عده هم سعی می کنند از خودشان مراقبت کنند و مثلا کارهایی که قبلا انجام می دادند را دیگر الان نمی توانند انجام دهند.
-ولی اینکه رفتارت حتی با اطرافیانت تغییر کند را نمی توان مراقبت از خود نامید.
+بله به نظرم آن کسانی که تا این حد تغییر می کنند مطمئنا یکسری کمبودها در زندگی شان داشته اند و به این نحو الان دارند جبران می کنند.
-حالا از قهرمانی جهان بگو؟ مسابقات چطور بود؟
+من و حضرت پور از شیکاگو مستقیم به بحرین رفتیم و سه روز قبل از بازی ها به تیم اضافه شدیم اما در همان مدت کم توانستیم با بقیه تیم هماهنگ شویم و خداراشکر بازی های خوبی را هم به نمایش گذاشتیم.
-قهرمانی چه طعمی بود؟
+شیرین تر از این در زندگی ام تجربه نکرده بودم.
-انقدر شیرین بود، دلت را نزد؟
+(میخندد) نه خیلی خوشمزه بود و هنوز مزه آن زیر زبانم است.خداراشکر به آن چیزی که هدف اصلی ام بود رسیدم. هدفم این بود که در تیم بزرگسالان باشم و اگر با جوانان هم می روم با مدال برگردم می خواستم قهرمان شویم که شدیم.
-یعنی از قبل پیش بینی می کردی که قهرمان شوید؟
+آدمهایی که ذهن برنده دارند سعی می کنند که به آن برسند. من هم همیشه ذهن برنده دارم و از قبل به قهرمانی جهان فکر می کردم و خداراشکر به آن رسیدم.
-حالا سخت ترین رقیبی که در این بازی ها داشتید کدام تیم بود؟
+ما دو بازی با ایتالیا داشتیم که خیلی سخت بود. بازی اول را به آنها واگذار کردیم اما برای فینال هم ما عزم مان را جزم کردیم و هم کادر فنی آنالیز خوبی داشت و تاکتیک سرمربی تیم جواب داد و موفق شدیم.
-الان خیلی ها معتقدند که شما جانشینان مناسبی برای بزرگسالان به حساب می آئید، به نظرت می توانید در بزرگسالان هم بدرخشید؟
+ ما از جان و دل تلاش می کنیم و امیدوارم که بتوانیم سال های سال در کنار تیم ملی باشیم و همچنان عملکرد خوبی داشته باشیم.
-منظورم این است که شما در جهان قهرمان نوجوانان شدید، الان هم قهرمانی جوانان را به دست آوردید، حالا می توانید در بزرگسالان هم قهرمانی جهان را به دست آورید؟ راهی که از پایه شروع کردید را می توانید تا بزرگسالان ادامه دهید؟
همانطور که گفتم برنده شدن و قهرمان شدن اول در ذهن افراد شکل می گیرد، الان ما به این باور رسیده ایم که قهرمان جهان هستیم. همین نسل از نوجوانان باهم بالا آمده ایم و اگر همین طور با جدیت ادامه دهیم حتما می توانیم در بزرگسالان هم قهرمان شویم. به نظرم فرق چندانی بین جوانان و بزرگسالان وجود ندارد و همین نسل جوانان تا چند سال دیگر به تیم ملی بزرگسالان راه پیدا می کنند و ما در آن رده هم تمام تلاش مان را می کنیم تا رقبای خود را شکست دهیم. هدف ما المپیک 2020 و بعد از آن المپیک 2024 و قهرمانی جهان است.
-شما در رده های پایه تجربه کار با مربیان ایرانی و قهرمانی با آنها را داشتید، کار کردن با مربی ایرانی چطور بود؟
+به نظرم یکی از اتفاقات مثبت همین بود که با کادر ایرانی در نوجوانان و جوانان قهرمان جهان شدیم و خوشحالیم که این اتفاق افتاده است. نشان دادیم که مربیان ایرانی هم پتانسیل بالایی دارند.
-بحرین برای شما کلا خوش یمن است، هم در نوجوانان و هم جوانان در این کشور به قهرمانی جهان رسیدید، درست است؟
+بله، نمی دانم شاید به خاطر اینکه خاکش به ایران نزدیک است احساس می کنیم نزدیک وطن هستیم بهتر بازی می کنیم.
-کلا آدم خرافاتی هستی و به این خوش یمن و بدیمن بودن اعتقاد داری؟
+نه من اصلا به چنین چیزهایی اعتقاد ندارم و خرافاتی نیستم.
-به لژیونر شدن فکر نمی کنی؟
+من امسال یک پیشنهاد از ژاپن داشتم و آقای مساجدی هماهنگ کرده بودند اما وقتی با کولاکوویچ و آقای خوش خبر مشورت کردم آنها صلاح ندانستند که فعلا لژیونر شوم. امسال هم با پیکان قراردادم را تمدید کردم و می خواهم حسابی تمرین کنم تا انشالله به یک تیم خوب اروپایی بپیوندم.
-پیکان از جمله تیم هایی است که به جوانان بیشتر میدان می دهد؟
+پیکان در این 3 سالی که من همراه شان بودم خیلی به جوانان میدان داد. آن سال اولی که به این تیم آمدم ناشناخته بودم اما آقای پیمان اکبری به من اعتماد کرد و میدان داد و باعث پیشرفتم شد.
-پوریا یلی همیشه یکی از بهترین بازیکنان ایران بوده چه در نوجوانان و چه در جوانان جهان، یعنی یکی از عوامل قهرمانی ایران بودی اما تا الان عنوان انفرادی نگرفته ای، فکر می کنی چرا این اتفاق برایت نیفتاده است؟
+آره متاسفانه در این زمینه بدشانس هستم و صلاح ندانستند اما اینکه دو بار این اتفاق افتاد، برایم جالب است. از لحاظ امتیاز بازیکن روسی که بهترین پشت خط زن شد حقش بود اما در موفقیت حمله من بهترین اسپکر بودم و شاید یک عنوان دیگر می شد به من داد.
-خب این در انگیزه ات تاثیری نگذاشت؟
+نه اتفاقا اینکه نگرفتم عطش من را بیشتر کرد تا تمرین کنم و برای سال های بعد این عنوان را بدست بیاورم، هیچ وقت دیر نیست.
-حالا چی شد والیبالیست شدی؟
+من بخاطر پدرم والیبالیست شدم یعنی پدرم والیبالیست بود اما بخاطر مشکلات مالی که داشت به استخدام شرکت نفت درآمد و مجبور شد والیبال را کنار بگذارد. من خواستم راه او را ادامه دهم و آرزوی پدرم را برآورده کنم.
-الان پدرت چه حسی دارد؟
+ خوشحال است و همین که عشق می کند من هم عشق می کنم.
-برای اینکه به تیم ملی برسی چقدر سختی تحمل کردی؟
+واقعا از خیلی خواسته هایم زدم تا به تیم ملی برسم و وقتی به آن فکر می کنم ناخواسته اشک میریزم. در برنامه فرمول یک هم که رفته بودم وقتی با آقای طلوع کیان از سختی هایی که پشت سر گذاشتیم حرف میزدیم هر دو گریه مان گرفت.
-اتفاقا می خواستم ازت بپرسم آخرین باری که گریه کردی کی بوده، پس در برنامه علی ضیا گریه کردی؟
+بله، در برنامه علی ضیا بغض کردیم و اشک شوق ریختیم. وقتی جواب زحمت هایت را می گیری شیرین است.
-اوقات فراغت چیکار می کنی؟
+ما که اوقات فراغت نداریم. الان من کلا توانستم دو روز مرخصی بگیرم، رفتم قوچان و دوباره برگشتم و باید در تمرینات بزرگسالان شرکت کنم تا چند روز دیگر راهی رقابت های انتخابی المپیک شویم.
-از این همه سفر و مسابقه خسته نمی شوید؟
+ما هنوز اول راه هستیم. من اگر قرار باشد در 23 سالگی خسته شوم پس 10 سال دیگر چه باید بگویم؟ الان انگیزه و حس خواستن داریم. تشنه بازی و تمرین هستیم اما به هر حال بدن مان نیاز به ریکاوری دارد چه از لحاظ روحی، چه از لحاظ روانی و الان همین 2 روز برای من کافی بود.
-گویا اهل آواز خواندن هم هستی؟
+آره برای دلم زیاد می خوانم.
-محلی بیشتر میخوانی؟
+نه همه مدل می خوانم.
-پس صدایت را دوست داری؟
+آره دوست دارم چون اعتماد به نفس دارم.
-بچه پررو هستی؟ پررو به این معنی که کم نمیاوری...
+پررو دو مدل داریم بی ادب و باادب( می خندد). من اهل کم آوردن نیستم، هیچ وقت خودم را ضعیف جلوه نمی دهم و حقم را می گیرم.
-اهل کتاب خواندن چطور؟
+نه اصلا اهل کتاب نیستم .
-چرا؟
+نمی دانم، کلا دوست ندارم.
-خواندی و دوست نداری یا اینکه کلا نخوندی؟
+کتاب خواندن زیاد ذهنم را خسته می کند یعنی بیشتر از یک ساعت نمی توانم کتاب بخونم.
-پس درس خوان هم نبودی؟
+نه درس خوان نبودم ولی هوشم خیلی خوب بود.
-در مدرسه شر بودی؟
+آره همیشه دعوا می کردم و نیمکت آخر می نشستم و زندگی شیرینی در آن مقطع داشتم(میخندد).
-آدم خشنی هستی یا شوخی؟
+خشن نیستم، خیلی کم عصبانی می شوم.
-از چی بیشتر عصبانی می شوی؟
+از اینکه قضاوت بشوم عصبانی می کند.
-خب الان که در رده خودت یکی از بهترین ها هستی این احتمال وجود دارد که خیلی مورد قضاوت قرار بگیری از سوی مردم و کارشناسان و... با این چطور میخوای کنار بیای؟یعنی هر بار قرار است عصبانی شوی؟
+نه این فرق می کند، اینکه مردم و کارشناسان بخواهند ملی پوشان را قضاوت و یا نقد کنند طبیعی است اما تا زمانیکه این مورد قضاوت قرار گرفتن محترمانه باشد. بعضی افراد بی احترامی می کنند .
-پس در کل آدم انتقاد پذیری هستی؟
+آره اتفاقا انتقاد را دوست دارم مثلا اگر کسی به من زنگ بزند و انتقاد کند اگر من برای کارم توجیه داشته باشم سعی می کنم او را قانع کنم و اگر هم حق با او باشد سعی می کنم انتقادش را بپذیرم.انتقاد در زندگی آدم تاثیر گذار است.
-بله البته بستگی به نگاه آدم ها هم دارد مثلا اگر به این چشم به انتقاد نگاه کنی که طرف یک ضعف یا مشکل شما را دیده و بیان می کند تا آن را برطرف کنی می شود نگاه مثبت اما یک عده فکر می کنند هر کسی از آنها انتقاد می کند بخاطر این است که می خواهد او را خراب کند و با این نگاه منفی هیچ انتقادی را نمی پذیرند.
+دقیقا با شما موافقم اما درباره خودم این را بگویم اگر من دشمنی داشته باشم که ندارم باز سعی می کنم اگر انتقاد کرد آن را بشنوم و منطقی به آن نگاه کنم.
-اگر واقعا این مدلی باشی و در حد حرف نباشد خیلی خوب است ، گذر زمان این را نشان می دهد. حالا اهل کری خواندن هستی؟
+آره هستم اما کری خواندن های ما آخر به دعوا ختم می شود. به نظرم تا جایی که هیجان بازی بالا رود کری خواندن قشنگ است.
-اهل فوتبال هم هستی؟
+من دروازه بان بودم. آن زمان همه کار می کردم و همه رشته ها را بازی کردم. مثلا در کشتی ضعف داشتم اما دروازه بانی ام خوب بود. ولی در نهایت والیبال را بیشتر دوست داشتم. من وقتی بچه بودم خیلی تپل و قد کوتاه بودم و تا 14 سالگی هیچ کس فکر نمی کرد یک روزی بازیکن تیم ملی والیبال شوم. فقط خانواده ام بودند که می گفتند من روحیه جنگدگی دارم و موفق می شوم.
-در تیم ملی بزرگسالان کار سختی داری، بازیکنان خوبی مثل امیر غفور و شهرام محمود هستند که باید جای آنها را بگیری، رابطه ات با این بازیکنان چطور است؟
+من را بطه خوبی با هردوی آنها دارم. شاید الان این طور به نظر برسد که با امیر غفور رقابت دارم اما با هم رابطه خیلی خوبی داریم و من هر جا مشکل و سوالی داشته باشم از او می پرسم. سعی کردم از هردوی آنها یاد بگیرم.
-پست شما گویا خیلی بیشتر از باقی پست ها مصدومیت دارد، بهنام محمودی می گفت من می خواستم پاسور شوم اگر پاسور بودم تا 40 سالگی بازی می کردم اما بهنام اجازه نداد...
+آره بخاطر اینکه حمله تیم، بیشتر روی دوش پشت خط زن هاست و عمر ورزشی شان برای همین هم کوتاه تر است. اما به هر حال مصدومیت هم جزوی از کار ماست و من بهش فکر نمی کنم. ضمن اینکه من هم اول دریافت کننده بودم بعد پستم را تغییر دادم.
- چه آرزویی داری؟
+بازی در المپیک همیشه رویایم بوده است. دوست دارم برای خانواده ام یک زندگی ایده آل بسازم و در آرامش زندگی کنم.
-فکر می کنی درهای تیم ملی به روی جوانان باز است و بقیه هم اگر استعداد داشته باشند می توانند امید داشته باشند که یک روزی به جایی که تو هستی برسند؟
+بله چرا که نه، مگر من با پارتی آمدم؟ من از قوچان می آیم، شهری که شاید خیلی ها ندانند کجای ایران است، خیلی ها هم قوچان را به کشتی می شناسند. آقای وکیلی زمانی که نوجوان بودم من را در سنندج دید و از استیل و فیزیک من خوشش آمد و به تیم ملی دعوت شدم. تا الان هم حس نکردم که کسی با پارتی به تیم ملی آمده است.
-پس محمد وکیلی در زندگی ورزشی ات نقش پررنگی داشته است؟
+بله، آقای وکیلی معلم والیبال ایران است و می توان گفت پدر ورزشی همه ما به حساب می آید.
-و اینکه مسابقات انتخابی المپیک را در پیش داریم آن را چطور می بینی؟
3 بازی با مکزیک، کوبا و روسیه داریم و باید هر سه بازی را ببریم تا سهمیه المپیک را کسب کنیم. با تمام انگیزه و توان برای کسب سهمیه می جنگیم اگر هم نشد مسابقات آسیایی انشالله آن را کسب می کنیم.
-به عنوان آخرین سوال، اینکه می گویند فلانی برای خودش یلی است ، تو را می گویند؟
(می خندد) یلی که هستم اما یل از پهلوان می آید و من هم سعی می کنم که بتوانم مثل فامیلی ام یلی باشم. پدرم چون فامیلی مان یلی بود دوست داشته یه پوریا داشته باشد و خدارا شکر تا حدودی به آن رسیدم اما تا پهلوان شدن راه زیادی دارم و برای آن تلاش می کنم و خیلی اسم و فامیلم را دوست دارم.
گفت و گو: سعیده فتحی