به بهانه تصویب قانون منع حضور بازنشسته ها در ورزش
با چوب خط قانون شایسته ها را از ورزش دور می کنند!
الان هم موضوع عدم استفاده از بازنشسته ها چوب خط خوبی دست وزیر ورزش و باالطبع روسای فدراسیون ها است تا یاران و دوستان همسو را با همین تبصره های استثنا کننده نگه دارند و دعوت بکار کنند و آنهایی را که به هر دلیل غیر همسو هستند را با همین قانون براحتی خانه نشین کنند.
ایلنا: تصویب و ابلاغ منع قانون بکار گیری بازنشسته ها در نهادهای دولتی و تمامی بخش های وابسته و تحت پوشش دولت برای چندمین بار است که صورت می پذیرد اما اینکه چرا هر از چندی با اضافه یا کم نمودن یک یا دو بند از این قانون دوباره و چندباره آن را ابلاغ می کنند؟
قانون اگر صراحت داشته باشد و بدون اما و اگر باشد وقتی یکبار تصویب شد برای همیشه قابل اجراست مگر آنکه در موارد خاص نیاز به اصلاح یا بازنگری کوچک داشته باشد که آنهم بدون ملغی کردن قانون قبلی دوباره همان قانون اصلاح و ادامه می یابد به گونه ایی که لطمه ایی به اصل قوانین اجرایی کشور وارد نشود.
اینجا ما در حوزه ورزش بحث می کنیم و همین قانون منع استفاده از بازنشسته ها در ورزش را به بوته نقد می گذاریم.
در گذشته هم در اواخر دولت دهم و ابتدای دولت یازدهم دو بار دیگر این موضوع مطرح و به سازمان ورزش ابلاغ شد.
چون مصوبه مجلس است بنابراین جای شک و شبه نیست ولی جای نقد دارد. به عنوان مثال همینکه یک یا چند بند و چند گروه را استثنا می کند دست مدیران ارشد را برای اعمال سلیقه در اجرای قانون باز می گذارد.
به عنوان مثال در مورد فدراسیون های ورزشی و منع بکار گیری بازنشسته ها در این بخش براحتی وزیر ورزش می تواند عده ایی را که همسو با او نیستند را به بهانه بازنشستگی یا دوشغله بودن از فدراسیون ها برکنار کند و باز براساس همین قانون قادر است افراد همسو با سیاست های خود را با وجود دوشفله بودن و بازنشستگی و همه موانع قانونی بکار گیرد! از این نمونه ها همین الان زیاد داریم.
در همان دولت نهم بود که حسین رضازاده با وجود عضویت در شورای شهر همچنان رییس فدراسیون وزنه برداری هم بود و هر موقع هم از او سوال می شد خیلی با قاطعیت و از موضع بالا می گفت به کسی مربوط نیست! البته فهوای کلامش دقیقا همین بود ولی همزمان با او هادی ساعی که بغل دست حاج حسین رضازاده در شورا نشسته بود اجازه حضور در انتخابات فدراسیون تکواندو را نداشت.
افتخارات هادی ساعی همه جوره بیشتر از رضا زاده است چرا که هادی دو طلا و یک برنز در سه المپیک سیدنی – آتن و پکن دارد ولی رضا زاده یک مدال کمتر از هادی دارد. بعد هم مدال تکواندو کجا و وزنه برداری کجا! حالا این بحث را کنار می گذاریم.
هادی ساعی اجازه نداشت بیاد ولی به رضا زاده که همسو با سیستم آن موقع بود با وجود همه انتقادات می توانست دو شغله باشد .
الان هم موضوع عدم استفاده از بازنشسته ها چوب خط خوبی دست وزیر ورزش و باالطبع روسای فدراسیون ها است تا یاران و دوستان همسو را با همین تبصره های استثنا کننده نگه دارند و دعوت بکار کنند و آنهایی را که به هر دلیل غیر همسو هستند را با همین قانون براحتی خانه نشین کنند.
بدون شک شایسته سالاری مطرح نیست که اصل بحث ما همینجاست و قانون اگر خوب اجرا شود باید شایسته سالاری به عنوان شاخص و معیار اصلی بازنشسته ها (یا بهتر بگوییم کلیه مدیران و کارشناسان) باشد.
در ورزش جهان وقتی می خواهند برنامه ای مهم را اجرا کنند آن را در اختیار مردان و زنان کارآزموده و کارکشته و با تجربه قرار می دهند تا آن برنامه برنامه توسط بزرگان متخصص صیقل بخورد و برای اجرا آماده شود.
اصلا به سن و سال هم نگاه نمی کنند اما یقینا وقتی فردی باغ 30 و 40 سال تجربه در یک رشته ورزشی به جایگاهی می رسد که نظراتش صائب است اگر از تجربیات او استفاده نشود ظلم بزرگی در حق سرمایه های ملی است.
از این رو ورزش نباید قاطی قوانین دست و پا گیر شود.
اتفاقا درست از زمانی که ورزش ما تبدیل به دولتی صدردصد بلحاظ شکلی شد و از معاونت ریاست جمهوری و سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش تبدیل شد موانع دست و پاگیر زیادی بر سر راه ورزش پدید آمد. اولا هرکاری که وزیر انجام دهد و هر قانونی ابلاغ کند و هر صبحتی در خصوص فدراسیونها انجام دهد بلافاصله فدراسیونهای جهانی و کمیته بین المللی المپیک حساس می شوند و بعضا تا تعلیق هم پیش رفته اند.
از طرفی مجلس در ریزترین مسائل ورزش دخالت می کند. همین الان بخش زیادی از وقت و توان وزیر و معاونین ایشان صرف راضی نگهداشتن نماینده های مجلس می شود و این در حالیست که در زمان قبل از وزارتخانه شدن ، تشکیلات ورزش با سرعت بیشتری امورش را انجام میداد و موانع بیشماری که اکنون هست آنموقع نبود . البته این مبحث بسیار وسیع است و در یک گزارش مستقل به آن خواهیم پرداخت.
فقط یک مثال میزنیم تا بهتر با موضوع ارتباط برقرار کنید.
الان به طرح های نیمه تمام ورزشی در سراسر کشور که از زمان وزارتخانه شدن احداث شده نگاه کنید. بسیاری فقط برای این شروع شده و نیمه کاره رها شده که فلان نماینده به وزیر ورزش سفارش و یا تحمیل کرده است و در ادامه که نماینده دوره اش تمام شده و رفته مشخص شده که آغاز طرح کارشناسی شده نبوده است.
برگردیم به مبحث اصلی.
بازنشستگی در ورزش معنا و مفهومی ندارد.
همین الان آقای وینفرد شفر آلمانی در مرز 70 سالگی که علی القاعده چند سال هم از موعد بازنشستگی او گذشته بسیار بهتر از مربیان جوان نتیجه گرفته است .
حشمت مهاجرانی که در جام جهانی 1978 آرژانتین سرمربی تیم ملی بود تا همین چند سال قبل در حوزه خلیج فارس مربیگری می کرد.
محمود یاوری در دهه 70 زندگی هنوزهم مثل جوانها دوست دارد مربیگری کند.
الان در فدراسیون فوتبال جای تیمسار نوآموز – دکتردادکان- علی پروین –حسن روشن – علی جباری – حسین کلانی – و در راس همه اینها حشمت خان مهاجرانی و خیلی های دیگر خالی نیست؟
اگر اینها باشند و اطاق فکر فدراسیون فوتبال با وجود این بزرگان طرح و ایده به رییس فدراسیون بدهد آیا این همه کلاه بر سر فوتبال باشگاهی ما(پرسپولیس و استتقلال که تیم های دولتی اند) در دادگاههای ورزی می توانند به این راحتی بگذارند؟
خیلی امور دیگر را این اطاق فکر می تواند حل کند ولی اگر اینها باشند جایی برای فتاحی و ساکت و آرام و فلانی و فلانی و فلانی باز می شود؟!
بنابراین ورزش به این صورت است که برخی مدیرانش تازه در مرز بازنشستگی به پختگی و کارایی لازم می رسند.
برای چنین نیروهایی کلی سرمایه گذاری شده تا به اینجا رسیده اند و حالا با تصویب این قانون بسیاری از این سرمایه ها را از دست می دهیم.
سرمایه سوزی جایی است که روسای فدراسیون با چوب قانون بازنشستگی نیروهای کاردان را خانه نشین می کنند تا جا برای نفرات مورد نظر خود از قبیل اقوام و دوستان و سفارش شده ها باز شود.
به خصوص اینکه بسیاری از روسای فدراسیونها وجود و حضور افراد کارکشته و کاربلد و با تجربه را خطری برای خود احساس می کنند و خیلی زود نسخه ایشان را می پیچند.
شما به فدراسیونهای ورزشی نگاه کنید تا ببینید در هر رشته ورزشی چه افراد بزرگ و صاحب نام و کارکشته ایی بیرون گود نشستند و بجای آنها چه افرادی دورو بر رییس می چرخند. در جلسات داخلی و حتی فنی این فدراسیونها(منهای 3 – 4 فدراسیون) اگر شرکت کنید خواهید دید که حاضرین منتظرند رییس حرفی بزند تا ایشان تایید کنند!
بله ...بله ....در این جلسات پس از هر جمله رییس کلیشه ایی ترین کلمه است و بعد هم میوه ایی و موزی و حق الجلسه ایی و خدا حافظ!
در اطراف وزیر ورزش چند کارشناس وجود دارد؟ تازه خود وزیر اصلا ارتباطی با ورزش نداشته و ندارد. به خصوص از وقتی یکی از خودش گردن کلفت تر به تشکیلات در راس کمیته المپیک قرار گرفته عملا نقش وزیر ورزش تا حد زیادی کم رنگ شده است.
همین الان وزارت ورزش اتاق فکر برای موضوعات مهم دارد؟
فرض کنید برای ادعاهای رسول خادم و مشکلاتی که کشتی ما الان با او دست به گریبان است و هرآن ممکن است از همه میادین مهم محروم شویم آیا وزیر ورزش مشاورانی دارد که برای حل مشکل رایزنی کنند و طرح و ایده بدهند؟
فدراسیون های ورزشی هم همینطور....
قانون بازنشسته ها را دور نمی زنند وولی خم می کنند تا براحتی بر اساس منافعی که دارند از روی آن عبور نمایند.
*سیدرضا فیض آبادی