خبرگزاری کار ایران

مورینیو - تاتنهام و دلایلی برای موفقیت

مورینیو - تاتنهام و دلایلی برای موفقیت
کد خبر : ۹۹۵۸۸۲

در این منظره جدید و ترسناک، کاملاً محتمل است که یک تیم با کسب حداکثر 80 امتیاز به قهرمانی برسد اما جداً چرا تاتنهام نباید همان تیم باشد؟

به عنوان یک مربی که همیشه به خودش به خاطر پیشگام بودن در ایده‌ها و رسوم جدید در فوتبال افتخار کرده است، ژوزه مورینیو ماه فوریه سال 2020 به اینستاگرام پیوست. خیلی زود همه ما متوجه شدیم حساب کاربری مورینیو یک حساب کاربری کلاسیک مختص به نشر پیا‌م‌های مثبت و تلاش برای بهتر کردن حال مخاطبانش با عکس‌های مناظر زیبا، غروب‌های آرامبخش یا میزهای صبحانه وسوسه‌انگیز نیست.

در عوض، در لابه‌لای تبلیغات ساعت‌های مچی و کارت‌های اعتباری، به نظر می‌رسد که مهم‌ترین منبع محتوای صفحه شخصی آقای خاص صورت خود او باشد که در حالت‌های مختلف، افسردگی و دلتنگی این مرد پرتغالی را نشان می‌دهد. یک تصویر در اتوبوس تیم بعد از یک باخت که او را بدخلق نشان می‌دهد، یکی دیگر روی کاناپه که او را در حال خوردن چیپس نشان می‌دهد. حتی پست‌های صمیمانه‌تر هم یک نوع حس دلسردی را به همراه دارند. به عنوان مثال ماه گذشته، مورینیو به نیابت از سازمان جهانی غذا مطلبی نوشت و در آن به این موضوع اشاره کرد که 842 میلیون نفر در سراسر دنیا به اندازه کافی غذا نمی‌خورند که سالم بمانند. نکته جالب درباره این پست آن بود که در آن تصویری از خود مورینیو در حال صرف غذا قرار گرفته بود انگار او قصد داشت نشان دهد که وضعیت مردم باید چگونه باشد. سه قهرمانی در لیگ برتر انگلیس، دو قهرمانی در لیگ قهرمانان و یک ظرف پس از غذا: احترام، مرد، احترام.

البته مانند هر فرد دیگری در این پلتفرم، مورینیوی اینستاگرامی صرفاً یک شخصیت مثبت به نظر می‌رسد با دو بخش برندسازی برای خود و یک بخش خودآگاهی مغرورانه. در این مورد، شبکه‌های اجتماعی صرفاً در امتداد شخصیت فوتبالی مورینیو بوده است، یکی که به شیوه‌ای بد، فراتر از حد و مرزهای دنیای واقعی و مجازی بوده است.

او فصل گذشته در مستند همه یا هیچ، در کمال حیرت گفت: «سگم مرد و من هم نابود شدم». شما می‌توانید ببینید که بازیکنان مورینیو در تلاش هستند تا درک کنند واقعاً چه اتفاقی در حال رخ دادن است. آیا این واقعی است؟ آیا این یک آزمون است؟ آیا اصلاً در ابتدا سگی در کار بوده؟ آیا این یک تلاش برای فرار بود؟

این وضعیت از خیلی جهات نمایش دهنده غرور افراطی و کینه‌جویی مورینیو است: مثل اشاره او به جابه‌جایی مداوم تیرک‌های دروازه، بازی‌های فشرده و پرفشار، سراب‌ها و فرافکنی‌ها. تمام آنها شیوه‌ای غیرمستقیم برای بیان این موضوع هستند که تاتنهام الان تیم دوم جدول رده‌بندی لیگ برتر است و اشتباه هم به نظر می‌رسد که بخواهیم روی نام‌شان به عنوان یک مدعی خط بکشیم و اشتباه است که آنها را جدی نگیریم. بخش بزرگی از این ماجرا به خاطر شخص خود مورینیو است، مربی که با همه مسخره‌بازی و حواشی دوران کاری‌اش به نظر می‌رسد که به شیوه‌ای غیرمنتظره و البته قاطعانه دارد اوج می‌گیرد اما چرا ممکن است اینگونه باشد؟ تا حدی این کاربرد یک پدیده واقعی و ملموس است: شکوفایی هری کین و سون هئونگ مین، داشتن قوی‌ترین خط دفاعی لیگ برتر و کارآمدی بی‌سر‌و‌صدای پیری امیل هویبرگ در خط میانی، خریدهای تابستانی و... . مهم‌تر از همه اینها، این کین است که احساس می‌کند عنصر کلیدی تیم شده است؛ نقطه ثقل تیم که با توانایی از کار انداختن همه چیز یا راه انداختن همه چیز این روزها در حال حرکت به سمت بهترین روزهای دوران بازی‌اش است.

بخشی دیگر هم اما کاربرد لحن است و اینجاست که مورینیو واقعاً موفق بوده است. مربیگری مدرن را فقط نمی‌توانید در کلوپ‌ها و گواردیولا‌ها پیدا کنید اما می‌توانید آنها را در پاتر‌ها و هازن‌هوتل‌ها - کسانی که فرآیند مربیگری را می‌شناسند و ایده‌هایی روشن و یک سیستم مینیاتوری شده خوب دارای تولرانس کافی برای اشتباهات فردی دارند - پیدا کنید.

در همین حال اما فوتبال بعد از شیوع کرونا این فرآیند را به سخره می‌گیرد که ماشین پرس خیالی شما را خوار می‌کند و برنامه‌های بکر شما را با استادیوم‌های خالی، مصدومیت‌های گاه و بیگاه به خاطر انجام دو بازی در هر یک هفته که تا سال 2024 هم ادامه پیدا خواهد کرد، لکه‌دار می‌کند.

در این منظره جدید و ترسناک، کاملاً محتمل است که یک تیم با کسب حداکثر 80 امتیاز به قهرمانی برسد اما جداً چرا تاتنهام نباید همان تیم باشد؟ این تیم به اندازه کافی بازیکن دارد - فقط شش مهاجم تراز اول دارد و مصدومیت‌هایش هم کم بود. این تیم یک سبک بازی ساده و بدون قیل و قال دارد که مبنایش آمادگی جسمانی بازیکنان، درصد موفقیت آنها در استفاده از موقعیت‌ها و ضدحملات سریع است. شاید این بهترین راه برای توصیف فوتبال در دوران پسا کرونا است: فوتبالی تراش خورده، صیقل داده شده و پرداخت شده. مهم‌تر از همه اینها، تاتنهام مورینیو را دارد؛ کسی که به جز متقاعد کردن دانیل لوی برای باز کردن دفتر حساب و کتاب‌هایش در بحبوحه شیوع کرونا، احساس می‌کند که به شیوه‌ای بی‌نظیر مناسب کار کردن در چنین تنگناها و ریاضت‌هایی است. در حالی که یورگن کلوپ، پپ گواردیولا و سولشر همگی خسته و کمی هم درمانده به نظر می‌رسند، مورینیو هیچ مشکلی ندارد چون او خسته به دنیا آمده است. یادتان باشد که این مرد همان کسی است که تقریباً تمام دوران مربیگری‌اش در منچستریونایتد را در یک هتل سپری کرد. تیم او در عرض دو ماه 15 بازی انجام داده است و با این حال او همچنان اخم‌هایش را در هم می‌کشد و خودش را برای برداشتن قدمی دیگر در جهت تحقق رویاهایش آماده می‌کند.

دیه‌گو تورس در کتاب شرح حال مورینیو، اشاره معروفی به فوتبال واکنشی این مرد پرتغالی دارد که در زمان انتشارش خیلی‌ها آن را حاوی کفرگویی‌هایی آشکار مثل اینکه «بازی را تیمی می‌برد که کمتر اشتباه می‌کند» یا «هر تیمی که توپ دارد، ترس را هم دارد» می‌دانستند. الان اما وقتی دوباره آن کتاب را می‌خوانید، اولین چیزی که به ذهن‌تان خطور می‌‌کند این است که چقدر طرز تفکر او مناسب اوضاع و احوال این روزهای فوتبال است. در برهه‌ای از تاریخ فوتبال که ترس وجود همه را در بر گرفته و آسیب‌پذیر کرده، برهه‌ای که هر کسی دارد مرتکب اشتباه می‌شود، مورینیو آخرین نفری خواهد بود که به خاطر این اوضاع تسلیم می‌شود. خلاصه اینکه این فوتبال این روزها، یک ورزش چرک برای یک مربی چرک است.

منبع: گاردین

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز