اسکوچیچ و برنامه عبور از کارلوس کی روش
اسکوچیچ هرچند چیدمانهای مختلفی را به زمین فرستاده، ولی گرایش کلی تیم ملی در دوره این مربی همچنان دفاعی است و تفاوت زیادی با دوره کیروش نداشته.
به گزارش ایلنا، اگر پیش از بازی تیم ملی در بوسنی بیشتر درباره فهرست اسکوچیچ صحبت میشد، بعد از برد دو بر صفر در سارایوو، سوژه اصلی بحثها مقایسه نمایش فعلی تیم ملی با عملکرد سالهای قبل است. دوره ویلموتس آنقدر کوتاه بود که نمیتوان اثر فنی ماندگاری برایش متصور شد. تنها چیزی که از آن دوره باقی مانده، بدهی ارزی سنگین فدراسیون است که دیر یا زود باید به حساب مربی فرصتطلب بلژیکی واریز شود.
طبیعی است که عملکرد تیم اسکوچیچ بیشتر با تیم کیروش مقایسه شود؛ چه از نظر نامهای جدیدی که دعوت کرده چه از نظر مدل بازی. مقایسه در فوتبال اجتنابناپذیر است و بدون آن نمیتوان درباره پیشرفت، تحول یا تکامل یک تیم صحبت کرد. البته هنوز خیلی زود است که بتوان درباره ایدههای اسکوچیچ نظر قطعی داد. مربی کروات تنها دو بار روی نیمکت تیم ملی نشسته و در هیچکدام از این دو بازی تیم کاملش را در اختیار نداشته است. او آرام آرام در حال پیدا کردن استخوانبندی تیمش است و از طرف دیگر روشهای مختلف را هم امتحان میکند. او مقابل ازبکستان بازی را با چیدمان 2-4-4 شروع کرد و در ادامه سیستمهای بازی دیگری را محک زد. در سارایوو سیستم پایه تیم ملی 3-4-3 بود و تغییرات بعدی بر اساس آن شکل گرفت. هرچقدر تعداد بازیهای تدارکاتی بالاتر برود، او بیشتر میتواند بازیکنانش را بشناسد، ولی نباید فراموش کرد که او تا شروع مقدماتی جام جهانی زمان نامحدودی در اختیار ندارد.
سؤال اصلی درباره پروژه اسکوچیچ بر اساس همین محدودیت زمان و تعداد بازیهای دوستانه مطرح میشود: آیا مربی کروات میتواند تیم ملی را از صفر بسازد یا باید تیمش را بر پایه دستاوردهای کیروش بنا کند؟ هر مربی سلیقه و ایدههای خودش را دارد، ولی مربی تیم ملی هیچ کشوری آنقدر زمان ندارد که بخواهد تیم قبلی را کاملاً کنار بگذارد و همه چیز را از نو بسازد. اسکوچیچ در دوره مربیگری کیروش در فوتبال ایران فعالیت داشت و قطعاً نقاط قوت آن تیم را میداند، ولی به نظر میرسد تفکری به راه افتاده که به دنبال «کیروشزدایی» از تیم ملی است و این نگرانی وجود دارد که این جریان ناخواسته به کادر فنی هم سرایت کند. نشانههای این تفکر انتقاد از هر چیزی است که کیروش برای تیم ملی به وجود آورده؛ از سبک بازی گرفته تا برخی بازیکنان که مورد علاقه مربی پرتغالی بودند. ولی آیا تیمی که به نیمهنهایی جام ملتهای آسیا رسید، میتواند سراسر بد باشد؟
اسکوچیچ هرچند چیدمانهای مختلفی را به زمین فرستاده، ولی گرایش کلی تیم ملی در دوره این مربی همچنان دفاعی است و تفاوت زیادی با دوره کیروش نداشته. این در حالی است که گروهی تنها با هدف انتقاد از کیروش وانمود میکنند که تیم ملی با اسکوچیچ هجومی شده است (البته بازی هجومی یا دفاعی هیچکدام مزیتی بر دیگری ندارد و سرمربی باید بر اساس بازیکنانش و قدرت حریفان یکی را انتخاب کند). نکته دیگر انتخاب بازیکن اسکوچیچ است که نباید تحت تأثیر این جریان قرار بگیرد. سرمربی تیم ملی باید بهترینها و آمادهترینها را به تیمش دعوت کند، ولی نباید بحث و جدلهای فوتبال ایران به سمت مسائل غیرفنی برود و بازیکنان شایسته تنها به خاطر اینکه برچسب کیروش دارند، از چرخه تیم ملی حذف شوند.
یکی از بهترین اتفاقات بازی بوسنی که کذب بودن جریان «کیروشستیز» را ثابت میکند، ورود سعید عزتاللهی در نیمه دوم و بازی درخشانش در همین زمان کوتاه بود. حرکات طولی و پاسهای بلند او چیزی بود که در خط میانی تیم ملی کم داشتیم و ورود عزتاللهی توانست موازنه بازی را به نفع تیم ملی برگرداند. او سازنده گل دوم بود و گل را قایدیای زد که در دوره اسکوچیچ به تیم ملی اضافه شده. گل دوم به بوسنی در واقع نمونهای از همان بازسازی و تحولی است که تیم ملی به آن نیاز دارد؛ حفظ نقاط قوت تیم کیروش و اضافه کردن بازیکنان جوان و آمادهای که تازه از راه رسیدهاند و اسکوچیچ مصمم است که از آنها استفاده کند. با چنین نگاهی امیدواریم اسکوچیچ همانطور که عزتاللهی را به تیم ملی برگرداند، در اردوی بعدی به فکر محک زدن بازیکنانی مثل رضاییان و غفوری هم باشد، بخصوص بعد از اینکه محرمی در سارایوو گزینه مطمئنی برای سمت راست خط دفاع نشان نداد.