بررسی حقوقی ماجرای قلعهنویی و تیم ملی؛
آیا واقعاً سپاهان اجازه نداد سرمربیاش به تیم ملی برود؟
صحبتهای اخیر قلعهنویی در خصوص ماجرای پیوستنش به تیم ملی موجب سو تفاهماتی میان او و هواداران سپاهان شده است.
به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، یکی از مباحث مربوط به چند ماه قبل فوتبال ایران که هنوز هم در موردش بحث وجود دارد ماجرای حضور امیر قلعهنویی روی نیمکت تیم ملی به جای مارک ویلموتس بود که تا مراحل نهایی و توافق آخر پیش رفت ولی در دقیقه 90 ماجرا منتفی شد و اعلام شد سرمربی سپاهان در این تیم باقی خواهد ماند و چند روز بعد هم دراگان اسکوچیچ که سرمربی تیم صنعت نفت بود هدایت تیم ملی را بر عهده گرفت.
از همان زمان تا امروز حرف و حدیثهای زیادی پیرامون ماجرای رفتن قلعهنویی به تیم ملی و یا ماندنش در سپاهان شکل گرفته و مواردی در این زمینه از جهات مختلف مطرح شده که نیازمند بررسی دقیقتر هم از جنبه مرور اتفاقات آن زمان دارد و هم نیازمند بررسی حقوقی ماجرا.
در شرایطی که کشور و فوتبال هنوز درگیر ویروس منحوس کرونا نشده بود و در کوران رقابتهای لیگ برتر، جام حذفی و لیگ قهرمانان آسیا بودیم تیم ملی فوتبال در شرایط پیچیده و نامناسبی قرار داشت و شکست در دو دیدار مقابل بحرین و عراق باعث شده بود تیم ملی ایران که داعیه صعود از مرحله گروهی جام جهانی را در سال 2018 داشت حتی صعودش از مرحله پیش مقدماتی ورودی منطقه آسیا به اما و اگر بیافتد و قطع همکاری زودهنگام با اسکوچیچ در پی انتقادات شدید و اختلافات ایجاد شده فدراسیون را برآن داشت تا چهرهای آشنا را روی نیمکت خود بنشاند. مسئولان فدراسیون دیگر فرصتی برای میدان دادن به یک مربی بین المللی جدید و زمان دادن به او برای آشنایی با فوتبال ایران نداشتند و از همین رو سراغ مربیان مطرح شاغل در فوتبال ایران در سالهای اخیر رفتند. ابتدا برانکو و سپس علی دایی به نتیجه نرسیدند و پس از آن امیر قلعهنویی به عنوان گزینه جدی مطرح شد و مذاکراتی هم صورت گرفت که اخبار واصله نشان از نهایی شدن کار از سوی فدراسیون داشت و تنها پاسخ مثبت سرمربی سپاهان برای عقد قرارداده همکاری باقی مانده بود.
در تاریخ 15 بهمن 98 و در ساعات بامدادی بیانیهای از سوی مهندس عظیمیان، رئیس کارخانه فولاد مبارکه منتشر شد که در آن صراحتاً با جدایی قلعهنویی از این تیم و رفتنش به تیم ملی مخالفت شد و پس از آن ماجرا به سمت دیگری رفت. حالا امیر قلعهنویی در مصاحبهای که چند روز قبل با فرهیختگان داشته اعلام کرده تمایل به حضور در تیم ملی داشته ولی باشگاه سپاهان این اجازه را به او نداده است. این صحبتها واکنشهای تندی از سوی برخی هواداران سپاهان به همراه داشت و اینطور عنوان شد که سپاهان به زود قرارداد قلعهنویی را برخلاف میلش در این تیم نگه داشته و مانع جدایی او شده است و از همین رو قلعهنویی دیگر دلش با سپاهان نبود و انگیزه کافی برای موفقیت در این تیم را نداشته و از همین رو نتایج ضعیف سپاهان در هفتههای پایانی واکنشی از سوی سرمربی وقت سپاهان به ممناعت از حضورش روی نیمکت تیم ملی بود.
در ابتدای امر باید توجه کرد که این مورد چندان منطقی به نظر نمیرسد چرا که نتایج سپاهان ارتباط مستقیمی با اعتبار شغلی امیر قلعهنویی داشت و هیچکس به اندازه خود او از نتایج نه چندان خوب هفتههای پایانی متضرر نشد و دلیلی نداشت دوست داشته باشد نتایجی کسب کند که منجر به استعفایش پیش از پایان فصل شود و ضمن اینکه پس از جدایی قلعهنویی هم نتایج سپاهان بهتر نشد و تا پایان فصل با همان فرمانی جلو رفت که نتیجهاش از دست رفتن سهمیه آسیایی بود.
ضمن اینکه مواردی مثل بدشانسی در برخی بازیها (از جمله بازی با تراکتور و خصوصاً بازی با نساجی) که در آن به ضعم کارشناسیها و آنالیزها عملکرد تیم خوب بود و اشتباهات فاحش داوری (خصوصاً دو دیدار پیاپی با استقلال در لیگ و جام حذفی که به تایید کارشناسان داوری رسید) تاثیر بسزایی در نتایج طلایی پوشان داشت.
سوای این مباحث بررسی ماجرا از لحاظ حقوقی هم نشان میدهد با وجود مخالفت باشگاه سپاهان با جدایی قلعهنویی، جبری برای او در قبال رد کردن پیشنهاد تیم ملی وجود نداشته است. حسین چرخابی، پیشکسوت سپاهان چندی پیش در گفتههایش اعلام کرد قرارداد سرمربی و بازیکن با باشگاه تفاوتی ندارد و اشخاص مجبور به پایبندی به آن هستند. ادعایی که مبنای حقوقی ندارد و طبق قوانین مربوط به نقل و انتقالات، قرارداد سرمربی و بازیکن ماهیتی متفاوت دارد.
یک بازیکن زمانی که با باشگاهی قرارداد میبندد اختیار خود را تا پایان مدت تعیین شده و بر اساس شرایط مندرج در بندهای قراردادش در اختیار باشگاه قرار داده است. یک بازیکن نمیتواند از حضور در یک تیم استعفا داده و کنارهگیری کند در صورتیکه مربی این امکان را دارد.
در این شرایط اگر یک بازیکن بدون رضایت باشگاه قراردادش را فسخ کند و به تیم دیگری برود باشگاه مربوطه حق شکایت از او به کمیته تعیین وضعیت را دارد و در صورت اثبات ادعایش علاوه بر جریمه مالی، محرومیت سنگین برای باشگاه و بازیکن به همراه دارد که شامل یک نیم فصل محرومیت از بازی و بسته شدن دو پنجره دارد ولی هیچکدام از این موارد شامل یک سرمربی نمیشود.
سرمربی میتواند هرزمانی قراردادش را با باشگاه فسخ کرده و در صورت شکایت باشگاه مربوطه تنها به پرداخت مبلغی به عنوان غرامت محکوم خواهد شد که نمونههای آن را به دفعات دیدهایم. برای مثال وضعیت محمد بلبلی که با شکایت سپیدرود رشت شش ماه از حضور در میادین محروم شد ولی در سوی مقابل باشگاه نساجی نتوانست مانع جدایی محمود فکری و پیوستنش به استقلال ولو با وجود قرارداد معتبر شود.
انتقال اسکوچیچ از صنعت نفت به تیم ملی هم به همین شکل بود و باشگاه صنعت نفت به هیچ وجه از این انتقال رضایت نداشت و این موضوع در مصاحبههای مدیران باشگاه هم مشهود بود و عیسی زاده، مدیرعامل وقت صنعت نفت در گفتگویی اعلام کرد که نه تنها راضی به جدایی اسکوچیچ نیست که حتی با او توافق نامهای امضا کرده که حق ندارد به تیم دیگری بپیوندد و این توافق نامه هم نتوانست آنها را مقابل اسکوچیچ محق جلوه دهد.
برای همین از لحاظ قانونی امیر قلعهنویی با وجود مخالفت صریح باشگاه سپاهان همچنان میتوانست این تیم را رها کرده و به تیم ملی برود و نهایتاً غرامتی از سوی او به این باشگاه پرداخت میشد و ممنوعیتی سر راهش نبود. کما اینکه خود قلعهنویی در مصاحبه اولی که پیرامون این موضوع انجام داد گفت: برای تیم ملی یک بار با من صحبت شد و جلسهای داشتیم. این افتخار مجموعه و هواداران سپاهان است که تیمی که تا یک سال و نیم گذشته شرایط خوبی نداشته، اکنون مربیاش گزینه تیم ملی است. البته این را گفتهام که گزینه اول، دوم و سوم من سپاهان است. با این حال بالاخره بحث تیم ملی مطرح شده و چون بحث ملی است، گفتم که در این خصوص با مدیران باشگاه سپاهان و مدیران کارخانه صحبت کنند. البته آنها ابتدا میخواستند نظر من را بدانند و نگذاشتند مسئله باز شود و پس از آن با باشگاه صحبت کردند. سپاهان هم باید به خودش ببالد که سرمربی تیمش گزینه سرمربیگری تیم ملی است.
این موضوع نشان میدهد تصمیم گیرنده در این خصوص خود قلعهنویی بوده ولی او شخصآ ترجیح داده رضایت باشگاه را ملاک تصمیم گیری در این خصوص قرار دهد و به نوعی منتفی شدن حضورش در تیم ملی به انتخاب خودش وابسته به نظر باشگاه سپاهان شد و گلایهاش از باشگاه به دلیل مخالفت هم به همین دلیل است مگرنه از لحاظ قانونی مشکلی برای رفتن به تیم ملی نداشت و کسی مانع او در این مسیر نبود.
خیلی وقتها معذوریتهای اخلاقی پابند انسان در برخی مقاطع میشود و آنها را مجبور به گرفتن تصمیمی میکند و این جبر لزوماً جبر قانونی نیست و نباید این دو مبحث با هم اشتباه گرفته شود.