صحبتهای نجمه آبتین؛ از المپیک تا حس مادری
نجمه آبتین، اولین دختر کمانداری است که سهمیه المپیک گرفت و راهی المپیک 2008 شد و با استعدادی که نشان داد، باید راه طولانیتری را در ورزش قهرمانی سپری میکرد اما مجبور شد دور شود و حتی وقتی مدتی قبل برای مربیگری تیم ملی به او پیشنهاد شد، فضا را برای برگشت مناسب ندید.
به گزارش ایلنا، هر چهار سال یک بار در همین روزهایی که تولدش را جشن میگیرد، دلش پر میکشد به جایی که کارهای نیمه تمام زیادی دارد؛ به جایی که المپیک برگزار میشود و همه اتفاقهایی که در حوالی پکن برایش افتاد را مرور میکند. البته امسال حال و هوای او هم فرق میکند. المپیکی در کار نیست و او هم مدتی است از ورزش قهرمانی دور شده و برای مراقبت بیشتر از فرزندش، ترجیح داده تمام این چند ماه اخیر را در قرنطینه بماند.
احتمالاً تولد متفاوتی را نسبت به همه سالهای قبل داشتی.
همه ما روزهای متفاوتی را سپری میکنیم. چند ماه است که به خاطر سلامت فرزندم، در خانه ماندهام. از ابتدا این حرف که بچهها کرونا نمیگیرند را قبول نکردم و به همین خاطر همه برنامههایی که در بیرون از خانه داشتم را به خاطر فرزندم تعطیل کردم. باشگاه نمیروم و فقط در خانه ورزش میکنم. البته در مورد تولد هم باید بگویم که دو بار سورپرایز شدم که خیلی برایم جالب بود.
در تولد 38 سالگی، چه آرزویی داری؟
حرف دلم را میگویم. آرزو میکنم مردم ایران طوری زندگی کنند که لایقش هستند. من دلم نمیخواهد حتی یک نفر در ایران باشد که سطح زندگی پایینی داشته باشد. وقتی میبینم مردی با همسر و فرزندش کنار پیادهرو نشسته و دستفروشی میکند، دلم درد میگیرد. چرا ما باید چنین شرایطی را داشته باشیم. آرزویم در روز تولدم این بود که زندگی برای مردم کشورم بهتر شود و شرایطی به وجود بیاید که بچهها بتوانند آینده درخشانی داشته باشند.
گفتید که شش ماه است در خانه ماندهاید. این مدت در خانه ماندن برای شما که همیشه ورزش کردهاید و فعالیتهای زیادی داشتید، سخت نیست؟
سلامت فرزندم از هر چیزی برایم مهمتر است. امیدوارم همه به سلامت این دوران را بگذرانیم.
در این مدت هیچ وقت دلتان نخواست به تیر و کمان برگردید؟
من از تیر و کمان جدا نشدهام و حتی تمرینات تیر و کمان را هم به صورت جدی تا مدتی قبل دنبال میکردم. دو سال پیش که ریاست فدراسیون عوض شد، با من برای مربیگری تیم بانوان صحبت شد اما شرایط به گونهای بود که ترجیح دادم برنگردم. حضور در تیم ملی، یعنی اردوهای شبانهروزی و اردوهای خارج از تهران و حتی کشور. این شرایط برای من که یک مادر هستم، خوب نبود. ضمن اینکه وضعیت فدراسیون به گونهای بود که ترجیح دادم همکاری نکنم. پسرم الان 4ساله و نیمش است و من قبل از تولدش اینطور برنامهریزی کردم که تا سه سالگیاش همه وقتم برای او باشد. این کار را هم کردم و خوشحالم که تمام مدت کنارش بودم. بعد از این مدت، برنامهام این بود که آکادمی تیر و کمان را راهاندازی کنم. به چند جا رفتم. اما همکاری نشد.
از طرف وزارت ورزش؟
به وزارت ورزش نرفتم چون وزارت زمینی در اختیار ندارد. از طریق شهرداری و مجموعه انقلاب دنبال کردم. به کمیته ملی المپیک رفتم که کمیته نامهنگاری لازم را برایم انجام داد اما این بخشها با من همکاری نکردند و به همین دلیل فعلاً متوقف مانده است. البته این ایده را رها نمیکنم و در برنامههایم است و امیدوارم که انجامش بدهم. من از بچگی ورزش کردهام و میخواهم فعالیتم را به شکلی متفاوت ادامه بدهم که البته درباره جزئیاتش بعداً صحبت میکنم.
حالا که چند سالی از تصمیمات برای رفتن از تیم ملی گذشته، بابت آن روزها حسرت نمیخوری؟
من در ورزش قهرمانی با اینکه موفقیت داشتم، اما به چیزی که میخواستم نرسیدم. سهمیهای که برای پکن گرفتم، کمتر از مدال نبود اما برای من کافی نبود. میخواستم ادامه بدهم و میدانید که در این ورزش سن مطرح نیست. ما مسیر خوبی را شروع کرده بودیم و اگر همان روند ادامه پیدا میکرد، فکر میکنم در یکی دو دوره بعد از المپیک پکن ما میتوانستیم به مدال برسیم. اما شرایطی را رقم زدند که نگذاشتند ادامه بدهم.
و در این مدت شاهد روند نزولی تیم ملی بودیم که سهمیه نگرفتن برای المپیک ریو(به جز زهرا نعمتی که از بخش پارالمپیک توانست سهمیه بگیرد) و تک سهمیه برای توکیو (تا به این لحظه) میتواند ملاکی برای این ادعا باشد.
من خیلی پیگیر تیم ملی نبودم و از وضعیت رکوردها اطلاعی ندارم و نمیتوانم قضاوت کنم. اما چیزی که میدانم این است که اگر برای بچههایی که 15،10سال پیش در این رشته فعالیت میکردند، حاشیه درست نمیکردند، امکان کسب مدال المپیک را داشتیم. تیر و کمان رشته فرسایشی است و از نظر روانی باید شرایط خوبی فراهم باشد اما در آن زمان، مسئولان صد درصد مقصر بودند و نگذاشتند ما کارمان را انجام دهیم. برای این رشته تمرین مدام نیاز است و کسی که میخواهد به موفقیت برسد، باید آهسته و پیوسته جلو برود. برنامه من هم همین بود اما همه چیز متوقف شد.
دلت برای آن حجم از تمرین فشرده و حضور در مسابقهها تنگ میشود؟
خیلی زیاد. حتی خیلی وقتها به حضور دوبارهام در المپیک فکر میکنم. من ورزشکاری هستم که به المپیک رفتهام اما راضی نشدهام و پرونده ورزش قهرمانی در ذهنم بسته نشده است. آرزوهایی دارم که در ورزش جا ماندهاند. من آنقدر به این موضوعات فکر میکردم که حتی تا چهار سال قبل خیلی جدی تیراندازی میکردم. البته الان که سرگرم فرزندم هستم، کمی خودم را از این فکرها رها کردهام اما به هر حال چیزهایی است که همیشه در گوشه ذهن و قلبم وجود دارد.
پس با توجه به اینکه در رشته تیر و کمان سن مطرح نیست، ممکن است برگردید؟
خدا را چه دیدید؟ شاید برگشتم.
با توجه به سختیهایی که کشیدی، آیا اجازه میدهی، فرزندت همین رشته را ادامه بدهد؟
اصلاً دلم نمیخواهد پسرم ورزش قهرمانی را انجام دهد. دلم میخواهد درس بخواند؛ آن هم نه اینجا. به نظرم بچهها در سیستم آموزشی ما چیزی یاد نمیگیرند و ترجیحم این است که فرزندم در خارج از کشور تحصیل کند. ما دهه شصتیها شرایط سختی را گذراندیم و به خیلی از مسائل ناخوشایند عادت داریم اما بچههای الان این شرایط را ندارند و من دلم میخواهد هم کارن و هم سایر بچههای ایران، بهترین شرایط را داشته باشند.
پس به رفتن از ایران هم فکر میکنی.
اگر این اتفاق بیفتد، حتماً به خاطر فراهم کردن شرایط تحصیل بهتر برای پسرم، کارن است.
در بین دختران قهرمان یک موضوع رایج است که بعد از ازدواج و بچهدار شدن، از دوران قهرمانی دور میشوند. نمونههایش را بسیار دیدهایم؛ مثل خود شما که میگویی برای سه سال نخواستید هیچ فعالیتی انجام دهید. فکر میکنی چه عواملی باعث میشود که عمر قهرمانی دختران بعد از ازدواج و مادر شدن، کوتاه میشود؟ در حالی که در کشورهای دیگر اینطور نیست و ما قهرمانان بزرگی داریم که با کودکشان جشن قهرمانی درالمپیک را میگیرند.
در کشورهای پیشرفته وقتی زنی بچهدار میشود، حقوق مشخصی دارد؛ مثل پرستار رایگان. این فرد آنقدر حمایت میشود که به راحتی میتواند بچهداری کند و خب طبیعی است که هم به راهش ادامه میدهد و هم دلش میخواهد فرزندان بیشتری داشته باشد. آن ورزشکاری که بعد از بچهدار شدن، قهرمان میشود، آنقدر حمایت شده که ذرهای دغدغهای برایش ایجاد نشده است اما اینجا وقتی یک زن بچهدار میشود، صفر تا صد مسئولیت بچه با مادر است.
مسائل فرهنگی هم ممکن است زنان قهرمان را عقب بزند.
ما ورزشکارانی را داشتهایم که بعد از ازدواج همسرانشان اجازه ندادهاند، ورزش قهرمانی را دنبال کنند. خب این مزید بر علت میشود که ما شاهد خداحافظی دختران قهرمان زودتر از موعد باشیم. البته من این مشکل را نداشتم و از طرف همسرم با ممانعتی مواجه نشدم اما به عنوان یک زن ایرانی، همه مسئولیت نگهداری فرزندم با من بوده است. آیا میشود حتی برای یک ساعت، بچه را پیش فرد دیگری بگذاریم؟
فکر میکنم یکسری از قضاوتها باعث میشود دختران و زنان ورزشکار از اهدافشان دور شوند. مثل اینکه برخی اطرافیان میگویند فلانی چه مادری است که فرزندش را گذاشته و دنبال ورزش یا هر حرفه دیگری رفته است. به دفعات از این حرفها میشنویم.
برخی از این حرفها از سر ناآگاهی است که باید این مسیر را طی کنیم تا به آگاهی برسیم. البته روحیه من به گونهای بوده که این حرفها و قضاوتها مانعم نمیشود. اما منکر اینکه ناراحتم میکند، نمیشوم. گاهی وقتی کسی حرفی میزند، با خودم میگویم «تو که از مادرش دلسوزتر نیستی» من عاشق فرزندم هستم و معتقدم او اولویت اصلی زندگیام است و حتماً بقیه زنها هم همین نگاه را دارند. هر دختری دوست دارد مادر شود. اگر شرایط خوب باشد و سیستم طوری طراحی شده باشد که از یک مادر به خوبی حمایت شود، مطمئناً او هم میتواند به وظایف مادریاش عمل کند؛ هم استعدادش را دنبال کند و اگر ورزشکار است، دوران قهرمانیاش را ادامه دهد. اما وقتی مجبور به انتخاب شود؛ حتماً فرزندش را انتخاب میکند.