5 درس برای ثروتمند شدن با الگوی مجیک جانسون
مجیک جانسون، ستاره بسکتبال آمریکا که با لسآنجلس لیکرز افتخارات بسیاری در NBA کسب کرده، حالا در دنیای کسبوکار مشغول است.
به گزارش ایلنا، او سخنران یک مراسم بوده و کریگ بالانتین، نکات مهم سخنرانی او را در مقالهای نوشته است. دوست من، جوئل ماریون، که مؤسس BioTrust Nutrition است، برنامه جدیدی به نام «تجربه افکار برتر 100 میلیون دلاری» را به راه انداخته که در آن، کارآفرینان و تأثیرگذارانی که 100 میلیون دلار یا فالوئر دارند را گرد هم آورده است تا درباره رازهای موفقیتشان به افرادی بگویند که نیاز به جهشی بزرگ در تجارتشان دارند.
من میتوانم یک کتاب درباره درسهایی بنویسم که از این برنامه آموختهام و زندگیها را میتواند تغییر دهد، اما در این میان میخواهم به پنج درس قدرتمند و غیرمنتظره در زمینه موفقیت اشاره کنم که از مجیک جانسون آموختم. من در 20 سال اخیر، به صدها رویداد و سمینار رفتهام، اما هرگز ارائهای ندیدهام که مانند ارائه او قدرتمند باشد و قابلیت اجرایی شدن داشته باشد. درسهای او به این ترتیب است:
1. بازار خود را بشناسید
وقتی مجیک از ورزش حرفهای کنارهگیری کرد و به سراغ کارآفرینی رفت، اولین قدمی که برداشت این بود که کاملاً با بازار و خریدارانش آشنا شود. او نگران فروش یا آگهیهای فیسبوک نبود. او تمام تمرکز، توجه و انرژیاش را روی این گذاشت تا هر چیزی که میتواند را درباره افرادی که قرار است به آنها سرویس بدهد یاد بگیرد. به ویژه اقلیتهای آمریکا.
او در این تحقیق، دریافت که بازاری که به آن توجه کمی شده، بیش از 1/3 تریلیون دلار قدرت خرید دارد و مردمش عاشق رفتن به سینما هستند. به این ترتیب، او اولین سرمایهگذاریاش را روی یک پاساژ و سالن سینما انجام داد که در ابتدا با 50 درصد ظرفیت کار میکردند. در عرض چند ماه، ظرفیت آن به 100 درصد رسید. او و سرمایهگذارانش میلیونها دلار کسب کردند و در نهایت این سرمایهگذاری را به AMC فروختند. به عنوان کارآفرین، شناسایی بازار و خریدار فقط یک ایده خوب نیست، بلکه راهی الزامی برای موفقیت است. حتماً بازار هدف خود را بهخوبی شناسایی کنید. آیا دردها، ترسها، تمایلات، سرگرمیها و سبک زندگی بازار هدف خود را میشناسید؟ به یاد داشته باشید زمانی که بهتر از خود مشتریان از آنها اطلاع داشته باشید، تجارت شما بسیار سریعتر از آن چیزی که فکر میکردید به پیش خواهد رفت.
2. تأمل کنید
مجیک سه کار انجام میدهد تا بتواند بزرگتر فکر کند و به دنبال فرصتهای جدیدتر باشد. اولین کار او این است که هر روز ساعت 4 صبح بیدار میشود و 30 تا 60 دقیقه روی تردمیل راه میرود و در همین حین فکر میکند. دومین کار این است که پس از یک هفته طولانی پر از پرواز و حضور در جلسات هیأت مدیره و ارائه سخنرانیها، به خانهاش در ساحل لاگونا میرود تا در آنجا استراحت کند. او به آنجا میرود تا روند روزهایش را کند سازد و به خود فکر کند. سوم هم اینکه او کل ماه آگوست را در مرخصی است و به اروپا سفر میکند تا فرهنگهای مختلف را تجربه کند. این سه کار به او کمک میکند که زندگی پرآشوبش را کنترل کند و به ایدههای درخشانی برسد، مانند قراردادی که با استارباکس امضا کرد. مجیک چند شعبه استارباکس تأسیس کرد و منو و جو حاکم بر آنها را تغییر داد تا مطابق بازار هدفش باشد. بهزودی درآمد شعبههای او از هر مشتری به 89/4دلار رسید، در حالی که این عدد برای دیگر شعبههای حومه شهر 59/4دلار بود.
او چطور این کار را کرد؟ مجیک در «تجربه افکار برتر» گفت که «ما آفریقایی - آمریکاییها، بیسکوییت دوست نداریم. ما حتی نمیدانیم بیسکوییت چیست. ما عاشق دسر هلو هستیم. پس بیسکوییتها را کنار گذاشتیم و دسر هلو را اضافه کردیم. هر چیزی که دوست نداشتیم را حذف کردیم.» مجیک سپس از یک مرد میانسال سفیدپوست خواست که بایستد و گفت: «اسمت چیست، آقا؟» او که گری واتسون، دوست من بود، گفت: «گری». مجیک پرسید: «گروه موسیقی محبوبت کدام است؟» گری جواب داد: «من آدمی قدیمی هستم. اروسمیث.» مجیک با پوزخندی گفت: «خب ما اروسمیث را از شعبهها حذف کردیم!» سالن از خنده منفجر شد. مجیک بیتردید این کار را قبلاً هم کرده بود. اما او نشان داد که وقتی بازار هدفت را بشناسی، میتوانی به حداکثر سود برسی. بهترین بینش و پیشرفت زمانی اتفاق میافتد که از آشوب عقب بکشید، زمانی را برای سکون صرف کنید و برای خود فکر کنید.
3. دویدن با بهترینها
دکتر جری باس، منتور مجیک، که مالک سابق لسآنجلس لیکرز است، به مجیک گفت که بهترین حسابدار، بهترین مدیر مالی، و بهترین وکیلی که میتواند را داشته باشد. مجیک به ما گفت: «اگر بر این باورید که بهترین هستید، همیشه با بهترینها بدوید. چون اگر این کار را نکنید، بهایش را میپردازید. اگر میخواهید در اوج بازیتان باشید، باید در روابطتان هم در اوج باشید.» دنیس رادمن، یکی دیگر از شرکتکنندگان برنامه افکار برتر، از مجیک خواست که بگوید دکتر باس چطور منتور او شد. دکتر باس در سال 1984 و پس از آنکه لیکرز در سه سال اول حضور مجیک دو قهرمانی کسب کرد، از او خواست تا انتهای دوران بازیاش در این تیم بماند. او به جانسون قراردادی بیسابقه و 25 ساله ارائه داد که ارزش آن یک میلیون دلار در هر سال بود. مجیک پذیرفت، اما با یک شرط. او خواست که دکتر باس منتور تجاریاش شود. در طول دو دهه بعد از آن، دکتر باس به مجیک درباره تجارت، سرمایهگذاری و شبکهسازی چیزهای بسیاری را یاد داد. بعدتر، مجیک دست به کاری خارقالعاده زد. او از دکتر باس خواست که شماره تمامی افرادی که بلیت فصل را خریده بودند و در دو ردیف جلو ورزشگاه مینشستند در اختیارش قرار دهد. مجیک به 150 طرفدار ثروتمند بسکتبال زنگ زد و آنها را به ناهار دعوت کرد. فکر میکنید چند نفر جواب رد دادند؟ هیچکس! مجیک در آن جمع 150 نفره، با هفت میلیونر و میلیاردر دیگر آشنا شد که منتورهای او شدند.
4. همیشه کاملاً آماده باشید و زود برسید
مجیک قرار بود برای گروه ما در ساعت 12:30 صحبت کند. او ساعت 11:30 رسید و بازی بسکتبال ما با رادمن، مت بارنز و چند ستاره دیگر را تماشا کرد (این بازی بسکتبال بخشی از این رویداد بود) اما مجیک همیشه اینطور است. او بعدتر به ما گفت: «یک بار با مایکل اوویتز جلسه داشتم که یکی از قدرتمندترین افراد در هالیوود است. جلسه ما ساعت 2 بود و من ساعت 1 رسیدم. من همیشه زود میرسم و همیشه آمادهام.» مجیک همچنین در جلسهای که با لبران جیمز داشت تا او را متقاعد کند که به لیکرز بپیوندد، یک ساعت زود رسید. قرارداد جیمز با کلیولند کاوالیرز ساعت 9 شب تمام شد و مجیک ساعت 9:01 در خانه او را زد! آماده بودن و بهموقع بودن مجیک باعث موفقیتهای بسیاری برای او شده است.
5. گزینهای به نام شکست وجود ندارد!
مجیک گفت: «دخترم در بسکتبال دانشگاهی بازی میکند. او پوینت گارد است. یک روز زنم به من گفت که با دخترم بازی دو نفره داشته باشیم. من گفتم: عزیزم، من را که میشناسی. اما او اصرار کرد که این بازی را انجام دهم. زمانی که همسرتان دو بار از شما تقاضا میکند، دیگر جای بحثی وجود ندارد. پس به زمین رفتیم. بازی ما قرار بود 10 امتیاز داشته باشد. به دخترم اجازه دادم تا امتیاز 9 برود و سپس او را در هم کوبیدم!
این بخش مهمی از ذهنیت مجیک را نشان میدهد: برای او، گزینهای به نام شکست وجود ندارد. او میگوید: «من همینم دیگر. من رقابتیترین فردی هستم که میشناسید. من نمیبازم!» این ذهنیت او در زندگی است.
منبع: Entrepreneur.com