پرورش اخبار خیالی در جهت اسطورهسازی؛
از مرحوم حجازی تا ریش برانکو و بخشش کی روش
از نظر روانشناختی، افسانهسازی راهی برای درک جهان مطابق بینش مورد علاقه است.
به گزارش ایلنا، از مرحوم حجازی تا ریش برانکو و بخشش کی روش؛ علاقه وصف ناپذیر به باور کردن اخبار خیالی، کیفیت و استاندارد تولید رسانهای را کاهش داده است. تا روزی که نپذیریم این عرضه و تقاضا رابطهای مستقیم دارند و نقش خودمان را نادیده بگیریم، این فضا روز به روز بدتر هم خواهد شد.
نیل داگنال و کن درینک واتر، دو مدرس دانشگاه منچستر در توصیف پدیده اسطورهسازی نوشتهاند: از نظر روانشناختی، افسانهسازی راهی برای درک جهان مطابق بینش مورد علاقه است. بشر علاقمند به باور افسانهها ولو علیرغم تردید در مورد صحتشان است و اینگونه احساس امنیت و قدرت میکند.
همزمان شدن خبر (شایعه) بخشش دستمزد کی روش با سالگرد مرحوم حجازی، فضای توئیتر فارسی را تبدیل به قهوه خانه (محل روایت داستانهای اسطورهای) کرده است. تمجیدهای تند، غیرقابل باور، خیالی و طبیعتا در پاسخ انتقادات توام با تمسخر و توهین.
بیتردید اگر از خود مرحوم حجازی، برانکو و کارلوس کی روش هم سوال کنیم قطعا قبول دارند اشتباهاتی کردهاند. شاید کیروش بپذیرد درگیری با تمام مربیهای پرسپولیس و استقلال، مصاحبه بعد از جام 2018 در مورد برانکو با میثاقی، عدم تماشای بازیهای لیگ و ... . غلط بوده باشد.
برانکو نیز قبول خواهد کرد سیرک توصیف کردن لیگ، خرید بازیکنان خارجی معمولی، درگیری با کی روش و ... میتوانست متفاوت از این پیش برود. در مورد استراماچونی نیز روال متفاوت نبود؛ تاکید بیش از حد به مکالمه با کودک نابینا.
از حجازی نوشتن ترسناک است، اما شاید او نیز میپذیرفت حاشیهسازی مکرر برای استقلال قلعه نویی، استفاده از فرزندی که فقط پنالتیزن خوبی بود در ترکیب (مصداق مغایرت با شایسته سالاری) کار کردن با مدیران دولتی هر جا به سود بود (مصداقش فتح الله زاده) و ... . نقاط تاریک کارنامه ایشان است.
البته تردیدی نیست ناصر حجازی یکی از بهترین دروازهبانهای تاریخ آسیا بود و رفتاری فراتر از دیگر ستارهها داشت، کیروش بهترین نتایج تاریخ ایران در جام جهانی را گرفت و برانکو بهترین نتایج یک تیم ایرانی در تاریخ لیگ قهرمانان.
بیایید برخی افسانههای سالهای اخیر را مرور کنید؛ برداشتن 4 گل قرمز از روی میز کنفرانس توسط برانکو بعد از دربی 2-4 به احترام استقلالیها، کمک کیروش به خیریهها و شایعاتی افسانهای از این دست که متاسفانه به کرات خریدار دارد و دست به دست میشود.
هر جا تبدیل به منتقد میشویم به سرعت در نقش خودمان را فراموش میکنیم. بارها در توئیتر خواندهام رسانههای ایرانی منفعل هستند و تنها به اخبار زرد و کلیک خور میپردازند. بخش زیادی از آن را قبول دارم، اما نقش خودمان را خیلی راحت در ساخت این روند فراموش کردهایم.
1اینکه گروهی از افراد رسانهای در این میان به این اخبار پر و بال دهند، در فضای رقابت قابل درک است. راه حلی برای جبران کاستیها و عقب افتادنها، اینگونه خودمان را در لشکر حق و رقیب را در جایگاه باطل نشان دهیم و کسب محبوبیتی پوشالی کنیم. اما وظیفه مخاطب راستی آزمایی است.
یک مثال ساده؛ یک خبرنگار مهاجرت کرده اخیراً به افشای مسائلی در مورد اینفلوئنسرهای اینستاگرامی پرداخت، چند نفرمان صحت اطلاعات او را سنجیدیم؟ چقدر بازتاب داشت؟ بیشتر ترجیح ندادیم اخباری مانند شایعه کیروش یا ریش گذاشتن برانکو به نشانه تحمل دشواریهای زمانه را دنبال کنیم؟
هستند آدمهایی که از مقالات روز دنیا در مورد تاکتیک و آنالیز و این دست مینویسند، چقدر طرفدار دارند؟ مقایسهاش کنیم با کانال فلان نیوز که کارش انتشار عکس از زندگی خصوصی بازیکنان است، مقایسه تعداد اعضا گویای همه چیز نیست؟
1میل بیحد به اسطورهسازی فقط یک نتیجه دارد؛ دیکتاتوری. این روند میتواند در راس یک نظام، کادر فنی یک تیم ملی یا باشگاهی یا حتی یک کسب و کار کوچک رخ دهد.
آریا فاطمی مقدم