گاف بزرگ سعادتمند در شروع کارش در استقلال
مدیرعامل جدید استقلال کارش را با اشتباه اشتباه بزرگی در این باشگاه شروع کرد.
به گزارش ایلنا، باشگاهها در تنگناهای اقتصادی تصمیماتی میگیرند که گاهی میدانند چه عواقبی برای حیثیت حرفهای باشگاه دارد اما گریزی ندارند و تن به هر رابطهای میدهند. این اما محصول یک مدل رفتار مالی است که باشگاه را به چنین مخمصهای میبرد.
آنچه در روزهای اخیر بر باشگاه استقلال گذشت و آبروی حرفهای باشگاه با یک رسید جعلی به میلیچ و دیاباته مخدوش شد، محصول همین تنگناهای اقتصادی است و البته سوءمدیریتی است که این تنگناهای اقتصادی را پدید میآورد.
باشگاهی که بسیار بیشتر از درآمدهایش برای استخدام بازیکن و مربی هزینه میکند و هر سال بیشتر در بدهیها غرق میشود، بدیهی است که سرانجام برای مبلغی کوچک به سمتی دست دراز کند و با چالش بیاعتباری مواجه شود.
بیشک این محصول بیدقتی و شتابزدگی و بیتجربگی مدیرعامل است اما آنچه باشگاه را به چنین وضعیتی دچار میکند یک رفتار مالی همهگیر در فوتبال ایران است که بر اساس آن همیشه میتوان بیشتر از درآمدها، هزینه کرد و همیشه میتوان بدهکار و بدهکارتر شد و آینده باشگاه را به خطر انداخت. باشگاه استقلال یا هر باشگاهی در ایران بارها و بارها با چنین موضوعاتی مواجه شدهاند. بارها حیثیت حرفهای باشگاه به خاطر چندصد میلیون به خطر افتاده اما همچنان مدیران برنامهای برای تغییر رفتار مالی باشگاه خود ندارند و همچنان با اشتیاقی عجیب و غریب به سمت ورشکستگی بیشتر حرکت میکنند.
حرفهای کامران منزوی نشاندهنده بیتجربگی مدیران امروز استقلال است: «کاش آقای سعادتمند قبل از اینکه میخواست از این فرد درخواست کمک کند از مدیران قبلی مانند افتخاری، فتحی، توفیقی، سؤالاتی را میپرسید. خوب نیست که استقلال از یک سوراخ دو بار گزیده شود. در زمان حضور فتحی در مدیریت استقلال یک نفر آمد و به فتحی گفت من یک میلیارد تومان برای استقلال جمعآوری کردهام و حتی از فتحی درخواست گرفتن سلفی نیز داشت اما بعد از یک مدت معلوم شد که عوامفریبی کرده است. من در جریان این نیستم که چه کسی از کجا و چگونه قرار بوده به استقلال کمک کند زیرا ما در جریان این موضوع نبودیم یعنی در واقع به ما نگفتند.»
استقلال اما حتی به تجربههای گذشته خود رجوع نمیکند و راهی را میرود که افسوس به جا میگذارد. یک باشگاه حرفهای باید بر اساس تجربهها ساخته شود، نه اینکه به تکرار اشتباهاتش بپردازد. این اما یک نمونه کوچک است و باشگاههای ایرانی حتی از ورشکستگی هم تجربه کسب نمیکنند، چه رسد در رابطه با یک هوادار که به ارسال رسید جعلی منجر شود.
باشگاههای بزرگ به مدیرانی باهوش، بادرایت و جدی نیاز دارند، به مدیرانی که با کمترین خطا بهترین تصمیمات را بگیرند و بدانند در کدام مسیرها باشگاه را به کدام هدف میرسانند. اما بزرگترین باشگاههای ایران حتی در سادهترین تصمیمات دچار اختلال میشوند و برای خود و حیثیت حرفهای باشگاه چالش میسازند.
مازیار گیلکان