اهمیت تمرینات انفرادی با نخبهها
از فرگوسن تا انیشتین: چرا ستارههای باید مربی شخصی داشته باشند؟
جیدون سانچو، کریستیانو رونالدو و مربیهای شخصی: چرا تمرینات تک به تک و حضور مربیان خاص در حال افزایش است؟ روز به روز باشگاههای زیادی مربیان شخصی را منصوب میکنند اما چرا آنها این کار را میکنند و سوال اصلی اینکه این مربیان در واقع چه میکنند؟
به گزارش ایلنا، آدام بات خبرنگار اسکای اسپورت با کسانی که این کار را انجام میدهند برای فهمیدن آنچه میگذرد صحبت میکند و داستانی را در رابطه با سر الکس فرگوسن و آلبرت انیشتین از فوتبال کشف میکند...
این یک خط، نوشته از مربی تیم جوانان بلژیک، باب برووایز است که به قلب موضوع میخورد و با این مسئله ارتباط نزدیکی دارد. برووایز میگوید: "فوتبال جوانان یک ورزش تیمی نیست. این یک ورزش فردی است." این اعتقادی است که اکنون تفکر را در باشگاههای لیگ برتری شکل میدهد. نکته جالب توجه این است که عناصر این رویکرد در رده بزرگسالان نیز درگیر هستند. اخیراً موجی از استخدام مربیان ویژه فردی در لیگ برتر انگلیس راه اندازی شده است. به طور مثال باشگاه ساوتهمپتون پست سرپرست توسعه بازیکنان آکادمی را در تابستان ایجاد کرد و دیوید هیوز مربیگری رده زیر 18 سال استون ویلا را ترک کرد تا به آنها ملحق شود.
در همین حال، ریس کار موقعیت جدیدی را برای مربیان توسعه فردی در شفیلد یونایتد بدست آورد که با یک صلاحیت گستردهتر در بین تعدادی از تیمها مشغول به کار بود. کار به اسکای اسپورت گفت: "نقش من به این معنی است که من با یک تیم کار نمیکنم. من واقعاً با بهترین بازیکنان کار میکنم و به آنها توجه بیشتری میکنم و جزئیات اضافی که لازم دارند را به آنها میدهم. من قبلاً با تیم اول این نقش را انجام دادهام؛ در تیمی که حدود 20 بازیکن یا بیشتر وجود دارد و فقط 11 نفر از آنها میتوانند از روز شنبه شروع کنند و در ترکیب اصلی باشند. اگر شما در آن گروه جزو بازیکنان جوان هستید و سعی میکنید راه خود را برای حضور در تیم پیدا کنید آن زمان توسعه و پیشرفت شما چطور حاصل خواهد شد؟ بازیها ضخیم و سریع میشوند و گاهی شما دو روز فرصت دارید تا برای بازی بعدی آنها را آماده کنید پس لازم دارید که نکات لازم را بگویید. من همیشه از مثال یک وینگر استفاده میکنم. کارشان این است که یک بازیکن را از پیش رو بردارند و به عمق بزنند. پس زمانی که آنها فقط بازیهای تمرینی در زمینهای کوچک را تجربه کرده باشند وقتی در بازی با یک مدافع آخر روبهرو شوند هم همین کار را میکنند؟ مطمئنا نمیتوانند. اما احتمالاً انتظار میرود آنها در یک روز شنبه پس از شش هفته بازی نکردن این کار را انجام دهند. بنابراین بیشتر توجه ما در مورد قرار گرفتن بازیکنان در آن سناریوها است.
این درباره تمام آن چیزی که آنها نیاز دارند. نقش فعلی من بیشتر درگیر بازیکنان آکادمی است که در آن تلاش میکنیم بازیکنان زیر 18 و زیر 23 سال را به تیم اول خود وارد کنیم. قرار است آنها را به کجا ببریم؟ یک یا دو مورد که در حال حاضر آنها را انتخاب نمیکنید، چیست؟ بیایید روی آنها کار کنیم و آنها را توسعه دهیم. من فکر میکنم این جنبه مربیگری است که فقط در حال رشد است. در مورد آن فکر کنید شما فقط باید یک بازیکن را در تیم اول لیگ برتر بدست آورید و این بازیکن دهها میلیون پوند ارزش دارد. بنابراین یک پرونده تجاری در آنجا برای مربیان انفرادی و شخصی وجود دارد."
"فقط پنج بازیکن برتر را به من بدهید"
از بعضی جهات، این عنوان یک شغل جدید است. باشگاهها مدتها است که میدانند که در حالی که صدها بازیکن از طریق سیستم آکادمی خود حرکت میکنند، تنها تعداد معدودی از این افراد قصد دارند تا بهترین رده را کسب کنند. این یک راز نیست و در واقع حقیقت است، وقتی تیمهای جوانان پیروزیهای مشترک را جشن میگیرند یا در گروههای بزرگ مربیگری می شوند گاهی اوقات به نظر میرسد به یک طرف تحت فشار قرار میگیرند. این یک حقیقت سخت است که لوئیس لنکستر در سال 2013 در واتفورد متوجه شد. جیدون سانچو در آکادمی این باشگاه جواهری بود و مدتها قبل از انتقال وی به منچسترسیتی درست قبل از تولد 15 سالگی از قبل مشخص بود که او از بقیه بهتر است.
لنکستر به نقش کم سابقه مربی فردی که با سانچو و گروهی دیگر از بازیکنان جوان دیگر در آکادمی این باشگاه فعالیت میکند، تأکید کرد. برای او، این ایده ریشه در واقعیت اقتصادی وضعیت واتفورد داشت. او این پرونده تجاری را رقم زد. او به اسکای گفت: "در بعضی مقاطع باشگاه قصد دارد محصولی از شما بخواهد. آنها نمیتوانند این پول را به شما بدهند در حالیکه هیچ بازتابی نداشته باشد. پس من پرسیدم که این باشگاه طی 10 سال گذشته چطور و چند بازیکن معرفی کرده است. به من گفته شد که آنها مقدار زیادی تولید کردهاند. خارق العاده بود. اما چند نفر بیش از 50 بازی انجام دادند و حداقل یک میلیون یورو برای این باشگاه درآمدزایی داشتند؟ این مربوط به زمانی که آمار و ارقام کم بود. پس پیش خودم اینطور گفتم که اگر من یک معرفی کننده استعداد هستم پس پنج استعداد برتر را به من بدهید. این نقش واقعاً تفاوت بین ورزش برای همه و ورزش برای نخبگان را به من آموخت. این واقعا فوق العاده بود چون من فقط روی پنج بازیکن تمرکز کردم. روی تمامی مسائل دقت داشتم."
این درمورد بهترینهاست
نقش کار در شفیلد یونایتد تهیه آن دسته از موارد اضافی است. در اینجا تکرار تجربه لنکستر نیز وجود دارد. وی به یاد میآورد که برای اولین بار در تابستان وارد تمرین باشگاه شد و یک عکس را بر روی دیوار مشاهده کرد. کار گفت:" این اولین چیزهایی بود که من متوجه شدم. من در آن زمان در شهر بریستول 200 مایل دورتر بودم و من تصور نمیکردم که چند سال پیش شفیلد یونایتد در این لیگ زیر 18 سال پیروز شده باشد. آنچه من میدانستم این بود که کایل واکر، هری مگوایر و افراد دیگر از طریق آکادمی وارد شده بودند. ما باید از خود بپرسیم که چه کسی از آن تیم در حال حاضر در تیم اول قرار دارد و متاسفانه جواب این است که هیچ یک از آنها در این تیم نیستند. وقتی صحبت از آکادمیها میشود، در حالی که پیروزی مهم است، منطقی نیست که عناوین را دوباره انتخاب کنید. این بدان معنی است که میتوان از نامهایی که در میان آنها آمده استفاده کرد. این در مورد بهترینها است. همه چیز از مدیر آکادمی شروع میشود. من در تابستان بازیکنان در شفیلد یونایتد را نمیشناختم، بنابراین ما روندی را طی کردیم که من پرسیدم که هر بازیکن برای کار روی چه چیزی لازم دارد. اگر کسی در تیم باشد که من بتوانم به او کمک کنم حتما این کار را انجام میدهم."
شما همیشه باید کار کنید
برای کار، این طی روزهای طولانیتری شکل میگرفت. جلسات فردی در سال هفت و نیم صبح است. تمرینات بازیکنان زیر 23 سال در سال 10:30 صبح برگزار میشود و من بخشی از آن تمرین را آزاد میکنم. در تمرین اصلی یک یا دو بازیکن را انتخاب میکنم. هر زمانی که استراحت وجود داشته باشد، از آنها میپرسم که آنها چه دلیل برای انجام کارهای خود داشتهاند و اینکه آیا آنها میتوانند آن را به شکل دیگری تصور کنند یا خیر. بنابراین آنها دائماً بازخورد میگیرند. بازیکنان میخواهند بهتر شوند. اما این شما را به عنوان مربی به چالش میکشد زیرا شما به یک تیم نمیچسبید، شما همیشه کار میکنید. ما در بین دانش آموزان مدرسه ملی انگلیس یک زن و شوهر داریم و بنابراین من با آنها همکاری میکنم. من یک مدافع بودم بنابراین مجبور شدم تا با مهاجمان خود، موارد مورد نیاز مهاجمان را با جزئیات کامل مطالعه کنم تا بتوانم با مهاجمان خود کار کنم زیرا در غیر این صورت آنچه من ارائه میدهم معنایی نخواهد داشت. بعد از ظهر ممکن است یک جلسه دوتایی برگزار شود که من هافبکها را بردارم و بر روی آن روابط کار کنم. اگر اینطور نباشد من فیلمهای تمرینات یک به یک را مشاهده میکنم. نیازی نیست شما به عنوان یک بازیکن حتما در زمین مسابقه باشید تا یک بازیکن بهتر شوید. شما خیلی از مواقع میتواند درباره آن صحبت کنید. موردی که دست کم گرفته میشود. همیشه یک نکتهای وجود دارد که باید روی آن کار کنید.
شما فقط باید به کریستیانو رونالدو و ماجراجویی او برای دیدن مزایای تمرین مداوم توجه کنید. او در کنار مربیان شخصی قرار میگرفت و به صورت انفرادی تمرین میکرد. این همان کار است که او را به جایی که اکنون در حضور دارد، رسانده است. اگر شما رونالدو نیستید پس چرا نباید روی آن کار کنید؟
تمرینات انفرادی با رونالدو
مثال رونالدو جالب توجه است زیرا بیشتر کارها و تمرینات یک به یک در منچستریونایتد با رنه مولناشتاین، مربی مهارتهای هلندی این باشگاه انجام شده است. مولن اشتاین یک مدافع سرسخت روش مربیگری کوورور بود - به نام ویل کوورور، هموطن او، که به عنوان آلبرت انیشتین فوتبال شناخته شد. کورور که در سال 1974 مربی فاینورد بود و به عنوان قهرمانی اردویویسه هم دست یافته بود، از گذشته بازیکنان بزرگ را مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که آنچه آنها را از بقیه بهتر میکند مهارتهای آنها با توپ است. کورور معتقد بود که همین مهارتها میتوانند و باید بر اساس خلاقیت فردی زیر نظر مربیان شخصی مربیگری شوند. کورور عقیده داشت: "موفقیت هر سیستم تیمی، تاکتیکی یا شکل گیری در نهایت به کیفیت مهارتهای بازیکنانهای خلاق بستگی دارد" و این باید رویکرد را دیکته کند. نقش مولن اشتاین در منچستریونایتد تغییر کرد تا به طور خاص روی این تمرین یک به یک تمرکز شود. جلسات دریبل با بازیکنانی که به آن نیاز داشتند. ساعات کار در یک نوبت خاص. او از طریق اهداف فردی با رونالدو صحبت میکرد. این فداکاری به روش کورور یکی از اصلیترین عوامل سر الکس فرگوسن است که مولن اشتاین را در وهله اول به باشگاه منتقل میکند. او یک تحسین دیرینه را به دنبال خودش خواهد داشت. فرگوسن در سال 2006 توضیح داده بود: "یکی از دلایلی که ما رنه را استخدام کردیم به دلیل دانش و تجربه وی در متد کورور بود. هدف این بود که توانایی فنی همه بچه های جوان را بهبود ببخشیم ، و البته ویل کوور تأثیر فوق العاده ای روی رنه داشت و من کاملاً از آن آگاه بودم. این از نظر من خوب بود. من هم از زمانی که سالها پیش مدیر و سرمربی آبردین بودم، از آن استفاده کردم. من فکر کردم آن زمان بسیار مهم است و فکر می کنم اکنون حتی از اهمیت بیشتری هم برخوردار است. این یک راه عالی برای بهبود مهارت ها است و برای همه بازیکنان نه تنها بازیکنان جوان لازم است."
فلسفه کورور
فرگوسن هوادار این سبک مربیگیری بود اما سایر چهرههای تأثیرگذار آنقدر قانع نبودند که مهمترین آنها فدراسیون فوتبال هلند بود. همانطور که فونس ون دن براند اظهار داشت: "فدراسیون فوتبال هلند از نظر ویل کورور و رنه مولن اشتاین آموزش مهارت را در نظر نگرفته است. این نوع آموزش مهارتها همیشه به عنوان میوه ممنوعه دیده میشود."
به دلیل اینکه مستقیماً با نظرات رینوس میشل مخالف بودند، روشهای کورور به ویژه در هلند بحث برانگیز بود، یک مربی اسطورهای در کنار یوهان کرایوف که نظریه توتال فوتبال را در آن کشور مطرح کرده بود. میشل و کرایوف برای یک بازیکن ارزش قائل بودند اما در کل متن. از نظر میشل این مخالف اخلاق او بود. افراد بخشی از کل بودند. این یک نکته منصفانه است و به وضوح فوتبال همچنان یک ورزش تیمی است. همانطور که توسط گفتا برسر، مدیر آکادمی در باشگاه گرافشاپ توضیح داد نتیجه نگرش کورور به عنوان تابو در نظر گرفته شد که مربیگری مهارت و مربی شخصی تبدیل به یک موضوع تقسیم کننده در محافل مربیگری میشد.
تجربه امروز هلندیها
برسر به اسکای اسپورت گفت: "من حتم دارم که چنین چیزی در هلند فراموش شده است. ویل کورور توسط فدراسیون ما کاملاً نفرین شد، آنها کاملا او را انکار کردند و این احمقانه بود. اگر امروز به جهان نگاه کنید، بچهها دیگر در خارج از خانه بازی نمیکنند، بنابراین پیشرفت فنی بچههای ما در خیابانها متوقف شده است. ما باید به آنها فرصتی دهیم که به صورت جداگانه توسعه یابند و به همین دلیل شما به متخصصانی برای انجام این کار احتیاج دارید. من وقتی کوچک بودم در خیابانها بازی میکردم و میدیدم یک کودک بزرگتر بچه ای را با تو سر توپ از میان برداشت و این همان کاری است که من میخواستم انجام دهم، بنابراین برای بدست آوردن آن مهارت، تمرین در حیاط خانه را شروع کردم. اگر بچه ها خارج از خانه بازی نمیکنند، دیگر آن نمونه را ندارند، بنابراین ما باید در جلسات آموزشی به آن مثال و آن فرصت را بدهیم."
تجربیات برسر در هلند، جایی که وی قبل از گرفتن سمت فعلی خود به عنوان رئیس آکادمی، به عنوان مربی مهارت در نایمخن مشغول به کار بود، منعکس کننده تجربیات لنکستر و کار در انگلیس است. یک کشور متفاوت اما تجربیات و تحقیقات یکسان.
او گفت:" در سطح ارشد، تیم اولویت است. در رده آکادمی، تیم در جایگاه دوم قرار میگیرد و این مهارت انفرادی است که اولویت دارد. من برای مثال یک بازیکن زیر 16 سال فوق العاده دارم که در هلند ان را به سطح برتر میرسانم. فقط یک زن و شوهر از دیگر بچههای ما حتی شاید آن را به تیم اول میرسانند. من برای شمال یک مثال میزنم. ما با یک مدافع چپ 34 ساله در نایمخن کار کردیم. روزی 45 دقیقه در هر روز هفته با هم کار میکردیم. یک جلسه قبل از بازی کمی کوتاهتر بود اما ما هر روز یک جلسه تمرین مهارتی داشتیم. اگر به پیشرفت او در اعتماد به نفس او فقط در این جلسات مهارت نگاهی بیندازید، میبینید که هرچه مهارتهای شما بهتر باشد، اعتماد به نفس بیشتری به توپ خواهید داشت. هرچه اعتماد به نفس شما بیشتر باشد، تصمیمات شما در بازی بهتر خواهد بود مطمئنا."