گزارشی که نقاب آبیها را پاره کرد؛
منچسترسیتی، امپراطوری دروغ
در سپتامبر 2008، “پایتخت شمالی” انگلیس و خاندان آل نهیان، که در سال های بعد به یک امپراطوری مولتی میلیارد نفتی تبدیل شد، راه خود را به سوی هم پیدا کردند و نتیجه آن دراماتیک بود.
برای سالها، باشگاه منچسترسیتی اساسا انکار می کرد که مالک این باشگاه، شیخ منصور، قوانین مالی را نقض می کرد. اما ای میل های خصوصی داستان متفاوتی را بیان می کند و شواهدی از قراردادهای دستکاری شده و پرداخت های اسپانسری غیرواقعی و … را ارائه میدهد. حتی از همان سال 1880، وقتی آنا کانل، دختر یک کشیش، باشگاهی در شهر منچستر تاسیس کرد تا کارگران معمولی و بیکار را از الکل دور نگه دارد، خانواده آل نهیان بر ابوظبی حکمرانی می کردند.
طایفهای از پرورش دهندگان شتر و جویندگان مروارید در خانه های خشتی زیر درختان نخل زندگی می کردند- و می توان تصور کرد که ایده یک باشگاه فوتبال آبی آسمانی برای آنها به همان اندازه بیگانه بود که گرمای صحرا برای اهالی منچستر. اما 128 سال بعد، در سپتامبر 2008، “پایتخت شمالی” انگلیس و خاندان آل نهیان، که در سال های بعد به یک امپراطوری مولتی میلیارد نفتی تبدیل شد، راه خود را به سوی هم پیدا کردند. و نتیجه آن دراماتیک بود.
باشگاهی که زمانی یک باشگاه معمولی در شرق منچستر بود، حالا به بهترین باشگاه لیگ برتر تبدیل شده؛ یک محصول جذاب که تبلیغی فوق العاده برای ابوظبی است. استراتژیست های درجه یکی مانند کوین دی بروین و ایلکای گوندوگان برای آنها بازی میکنند، در کنار لروی سانه بااستعداد؛ همگی زیر نظر مربی ای که احتمالا در دنیا بهترین است، پپ گواردیولا. این داستان یک موفقیت کم نظیر است. هرچند اکنون مدارکی توسط سایت فوتبال لیکس منتشر شده که نشان می دهد که پشت این موفقیت فوتبالی، حقه های کثیفی وجود دارد.
روی پینتو، هکر پرتغالی، که با انتشار اسناد در سایت فوتبال لیکس، باعث محرومیت منچسترسیتی شد، بعد از دستگیری در مجارستان به کشور فرستاده شد.
مالکان باشگاه از ابوظبی، عصر جدیدی از کاپیتالیسم در منچستر را رقم زدند. این اصطلاح اساسا به دوره ای از انقلاب صنعتی اشاره دارد؛ وقتی که کمپانی ها بی رحم بودند و هیچ قانونی را نمی پذیرفتند. اما از این اصطلاح می توان در دنیای فوتبال هم استفاده کرد: از زمانی که منچسترسیتی توسط شیخِ ابوظبی خریده شد، این باشگاه با حقه بازی راهش را به سوی معبد باشگاه های برتر اروپایی باز کرد و با نادیده گرفتن قوانین، یک امپراطوری فوتبالی عظیم و جهانی ایجاد کرد. اما افتخارات تازه باشگاه ریشه در دروغ دارد. داستان حقیقی پیشرفت منچسترسیتی، حاصل نفوذ سیاسی و سواستفاده های مالی است. و این روی همه کسانی که می خواهند تجارتِ فوتبال مدرن را درک کنند، تاثیر می گذارد.
” آگوئرووووووووووووو!” یک نام، یک فریاد تمام نشدنی. یک اسطوره. هر هوادار منچسترسیتی کاملا با این فریاد که توسط گزارشگر معروف، مارتین تیلور در 13 می 2012 کشیده شد، آشناست. هر “سیتیزن” می داند که در آن لحظه دقیقا کجا بود؛ 93 دقیقه و بیست ثانیه بعد از آغاز بازی، در آخرین ثانیه های بازی، آخرین ثانیههای فصل. منچسترسیتی به یک پیروزی نیاز داشت تا برای اولین بار بعد از 44 سال، قهرمان لیگ برتر شود.
اما حریف آنها، کوئینزپارک رنجرز که خطر سقوط را احساس می کرد، پیش افتاده بود. به نظر می رسید آنطور که خیلی ها از پیش تصور می کردند، فصل با قهرمانی منچستریونایتد، رقیب همشهری منچسترسیتی، به پایان خواهد رسید. اما ادین ژکو در دقیقه 91 و 14 ثانیه، دروازه را با ضربه سر باز کرد و کار را به تساوی کشید. تنها دو دقیقه بعد، آگوئرووووووووووووو توپ را به قعر دروازه فرستاد و قهرمانی را نصیب تیمش کرد.
آن 126 ثانیه در وقت های اضافه، بخشی از افسانه احساسی باشگاه است، تیمی که در تملک شیخی از ابوظبی است که دیگر با قهرمانی نه به عنوان یک اتفاق استثنایی هیجان انگیز، که به عنوان یک اتفاق معمول خشنود کننده رفتار می کرد. برای هواداران منچسترسیتی، قهرمانی یک معجزه فوتبالی بود اما برای منتقدان باشگاه، تنها مسئله زمان مطرح بود.
شیخ منصور، مالک منچسترسیتی، با سرمایه هنگفت روی این باشگاه، آنها را از یک باشگاه متوسط لیگ برتری، به یکی از غولهای فوتبال اروپا تبدیل کرد.
این منتقدان همیشه فکر می کردند که سرمایه گذاری منصور بن زاید آل نهیان در باشگاه منچسترسیتی و نقل و انتقالات رکوردشکنی که او تا آن زمان انجام داد، انحرافی از قوانین رقابت ها بود. آنها می گویند حکومتی که با پول نفت پشت تیم قرار دارد و ادعا می کند که قراردادهای اسپانسری آنها چیزی جز راهی مخفی برای پمپاژ پول های ابوظبی به باشگاه نیست. اما مدیران منچسترسیتی دائما این ادعا را رد می کنند.
منچسترسیتی در ورزشگاه اتحاد بازی می کند و اسپانسر پیراهن های تیم هم هواپیمایی اتحاد است. هواپیمایی ابوظبی توسط برادر ناتنی شیخ منصور اداره میشود. کمپانی مخابراتی “اتصالات” و موسسه توریسم ابوظبی نیز از طریق این باشگاه تبلیغات می کنند. همین طور کمپانی سرمایه گذاری ابوظبی اعبار که سهام آن در یونی کردیت و ویرجین گالاکتیک است.
فوتبال انگلیس هرگز سرمایه گذاری ای در این ابعاد ندیده بود. و ارقام واقعی که در بررسی های داخلی که توسط مدیران باشگاه صورت گرفته، حیرت انگیز است. این ارقام از مدرکی با عنوان “خلاصه سرمایه گذاری مالکان” به تاریخ 10 می 2012، سه روز پیش از گل سرنوشت ساز سرخیو آگوئرو، به دست آمده است.
در آن زمان، مدیرانی که منصور در باشگاه منصوب کرده بود، تنها سه سال و هشت ماه در راس امور بودند. آنها حساب کردند که مالک اهل ابوظبی تا آن موقع 1.1 میلیارد پوند، حدود 1.3 میلیارد یورو در باشگاه سرمایه گذاری کرده است. یک بخش از این سند به طور ویژه دارای اهمیت است. در تیتر آن آمده است:” متمم قراردادهای همکاری ابوظبی.”
کل هزینههای باشگاه منچسترسیتی تا پایان فصل 15-2014
برای توضیح اینکه این متمم چیست، ما باید به “آگوئرووووووووو” برگردیم، به تولد دوباره تیم. روی سکوها، مردان بالغ اشک می ریختند، در حالی که بازیکنان در درون زمین، یک حلقه آبی آسمانی را شکل داده بودند. در کنار زمین، یک مرد 47 ساله با کت و شلوار در حال شادی بود و پس از آن پرچم ایتالیا را روی شانه هایش انداخت: سرمربی تیم روبرتو مانچینی که سه بار قهرمان لیگ ایتالیا شده بود، چهار بار جام حذفی ایتالیا را فتح کرده بود و در ابتدای فصل، چهار خرید مولتی میلیونی به تیم منچسترسیتی اضافه کرده بود که یکی از آنها آگوئرو بود. مانچینی اولین جام سیتی را بعد از تقریبا نیم قرن به دست آورد. اما او خیلی زود قربانی جاه طلبی رئیس اش شد: تنها یک سال بعد، مانچینی به دلیل اینکه تیمش نتوانست از قهرمانی اش دفاع کند، اخراج شد. آشکارا این منطقی است که مالک باشگاه به آن پایبند است: اگر چیزی کار نمی کند، باید عوض شود.
اما یک مشکل هم وجود داشت:” قانون فرپلی مالی (FFP)، مجموعه ای از قوانین مربوط به بودجه که چند هفته بعد از اخراج مانچینی توسط یوفا وضع شد. اول و مهمتر از همه، اتحادیه فوتبال اروپا می خواست مطمئن شود که زیاد زیر بار قرض نروند و ورشکسته نشوند. پس از آن، یوفا نگران رقابت در لیگ های فوتبال اروپا بود. آنها می خواستند مانع از این شوند که باشگاه ها بیش از درآمد خود، هزینه کنند.
در حالی که سیتی دقیقا درخطر زیر پا گذاشتن مقررات بود. خورخه چومیاس، مدیر بخش مالی منچسترسیتی، در یک ای میل داخلی نوشت:” ما در این فصل، برای تطبیق با قانون فرپلی مالی یوفا، 9.9 میلیون پوند کسری داریم. این کمبود به دلیل فسخ قرارداد آر ام (اشاره به روبرتو مانچینی) است. فکر می کنم تنها راه حل باقی مانده، یک مقدار اضافی از درآمد اسپانسری اِی دی (اشاره به ابوظبی) است که این کسری را پوشش بدهد.”
در آن ای میل، چومیاس، اساسا فاش کرد که باشگاهی کمی متفاوت از باشگاه های فوتبال معمول، عمل می کند. به طور طبیعی، تجارت فوتبال به این شکل است: بازیکنان، فوتبال موفقی ارائه می دهند، تماشاگران بیشتری جذب می کنند، بازیهای تیم پخش تلویزیونی پیدا می کند و اسپانسرهای احتمالی برای تبلیغات علاقه نشان می دهند.
این اسپانسرها قراردادی با تیم امضا می کنند که آنها را موظف می کند برای بهره بردن از تبلیغات در باشگاه، مبلغ مشخصی بپردازند. این پول بخشی از بودجه باشگاه در آن فصل می شود و می تواند برای خرید بازیکن، پرداخت پول ایجنت ها یا نگهداری چمن ورزشگاه مورد استفاده قرار بگیرد. وقتی برنامه تیم طبق شرایط پیش نرود یا ناگهان باید پولی بیش از برنامه خرج شود، باشگاه در پایان فصل کسری خواهد داشت و باید هزینه هایش را کاهش بدهد.
تعدادی از مدیران باشگاه منچسترسیتی در سال 2013؛ خلدونالمبارک، فران سوریانو، تکسیکی بگیریستاین و سیمون پیرس همچنان از چهرههای تاثیرگذار باشگاه هستند.
اما منچسترسیتی یک باشگاه معمولی نیست. هزینه و قرض؟ هیچ یک از آنها اهمیت ندارد. و در صورتی که یک کسری بروز کند، اسپانسرهایی از کشور مالک باشگاه، پول های بیشتری می فرستند. جریمه تنها برای کسانی است که گیر بیفتند. برای فرار از تحریم های یوفا، مدیران منچسترسیتی چندین طرح خلاقانه دارند. سیمون پیرس، مدیراجرایی باشگاه پیشنهاد داد:” ما می توانیم قراردادهایی داشته باشیم که زمان آنها عقب کشیده شده (…) و پول آن از پیش پرداخت شده باشد.” در حالی که فران سوریانو، نایب رئیس باشگاه، پیشنهاد داد که اسپانسرهایی داشته باشند که از لحاظ قراردادی موظف باشند در صورت قهرمانی تیم در جام حذفی، پاداش پرداخت کنند- هرچند منچسترسیتی قهرمان نشده بود.
10 روز بعد از پایان فصل، چومیاس نتیجه بررسی ها را ارائه کرد و اعلام کرد که جزئیات قراردادهای اسپانسری باید اصلاح شود- برای فصلی که تازه تمام شده بود! هواپیمایی اتحاد ناگهان 1.5 میلیون پوند بیشتر پرداخت کرد، اعبار 05 میلیون بیشتر و موسسه توریستی 5.5 میلیون پوند اضافه. و همه آنها به شکلی تنظیم شد که همه این قراردادها در ابتدای فصل تنظیم شده بود.
باشگاه و اسپانسرهایش قراردادهای شان را دستکاری کردند. وقتی چومیاس از همکارش، سیمون پیرس، سوال کرد که آیا می توانند تاریخ پرداختی ها برای اسپانسرهای ابوظبی را تغییر بدهند، پیرس پاسخی داد که روحیه مدیران سیتی را نشان می دهد:” البته، ما هر کاری بخواهیم می توانیم انجام بدهیم.”
مسیر جاودانگی فوتبال امسال شروع دشواری داشت؛ در یک شب سرد و بارانی در شرق منچستر در ماه سپتامبر. همه بلیت های ورزشگاه منچسترسیتی فروخته نشده بود و خیلی از جایگاه های VIP خالی بود؛ شگفت انگیزتر اینکه این اولین دیدار تیم در مرحله گروهی چمپیونزلیگ بود؛ دیداری برابر المپیک لیون. نتیجه ناامیدکننده بود، با یک شکست غافلگیر کننده. تیم فرانسوی موفق شد 2-1 به پیروزی برسد هواداران سیتی در دقیقه 80 شروع به خروج از ورزشگاه کردند.
فصل گذشته، پپ گواردیولا و تیمش رکوردهای متعددی را در لیگ برتر جابجا کردند. هرگز پیش از آن تیمی به آن اندازه گل نزده بود، به آن اندازه امتیاز نگرفته بود و آن تعداد پیروزی به دست نیاورده بود. اما در لیگ قهرمانان در بهار قبل، تیم پپ در یک چهارم نهایی توسط لیورپول از جام حذف شد. در واقع، سیتی هرگز به فینال چمپیونزلیگ نرسیده است: این آخرین جامی است که باشگاه باید کسب کند تا در معبد بزرگان فوتبال قرار بگیرد. در قرارداد گواردیولا بندی وجود دارد که در صورت قهرمانی در این رقابت ها، 2 میلیون پوند پاداش دریافت می کند.
این تمایل برای تایید شدن- و پاداش مالی قابل توجهی که همراه آن می آید- همگی بسته به تورنمنت منفوری است که تحت نظر یوفا برگزار می شود. اما سیتی چندان علاقه ای به یوفا ندارد. برای سال ها، هواداران تیم، وقتی سرود لیگ قهرمانان پخش می شد، آن را هو می کردند. سیتی و هوادارانش احساس می کردند که قربانی تصمیمات یوفا شده اند. به ویژه، آنها احساس می کردند جریمه ای که تیم شان به دلیل تخطی از قانون فرپلی مالی در سال 2014 متحمل شد، ناعادلانه بوده است.
منچسترسیتی پیش از این در سال 2014 هم به دلیل زیر پا گذاشتن قوانین فرپلی مالی، توسط یوفا جریمه شد؛ اقدامی که نارضایتی هواداران این باشگاه را به همراه داشت.
در حالی که مدارک سایت افشاگر فوتبال لیکس فاش کرد که در واقع، یوفا با منچسترسیتی بسیار با ملاطفت برخورد کرد. اتحادیه فوتبال اروپا آگاه بود که با یک جریمه جزئی، لطمه ای به سیتی وارد نمی شود؛ علی رغم اینکه باشگاه فریبکاری بزرگی انجام داده بود. با این حال، آنچه یوفا نمی دانست، میزان گستردگی فریبکاری سیتی بود- حقه بازی ای که از لحظه ای که شیخ منصور در سال 2008 باشگاه را خرید، آغاز شد.
وقتی مالکان جدید از ابوظبی، تیم را در سال 2008 خریدند، منچسترسیتی در فرم ضعیفی بود. برای 40 سال قهرمان لیگ برتر نشده بودند و دائما باید نقش فرعی را در مقابل رقیب همشهری، منچستریونایتد، بازی می کرد. اما آنها خیلی سریع استراتژی خود را اعمال کردند: تزریق پول به اندازه ای که بتوانند رقابت کنند یا تا زمانی که بتوانند به خواسته خود در رقابت ها برسند. در دو سال اول بعد از خرید باشگاه، منچسترسیتی برای خرید بازیکنان جدید 300 میلیون یورو هزینه کرد. مدیرانِ شیخ منصور از همان اول خرید، تیم را به کلاسی کاملا متفاوت پرتاب کردند.
اما یک مشکل وجود داشت: قانون فرپلی مالی یوفا که باشگاه را از هزینه بیشتر نسبت به درآمدهای خود منع می کرد. در بدترین احتمال، تیم هایی که قوانین فرپلی مالی را زیرپا بگذارند، از حضور در رقابت های اروپایی از جمله چمپیونزلیگ محروم می شوند. میشل پلاتینی، رئیس وقت یوفا، تاکید داشت:” اگر باشگاهی قوانین را رعایت نکند، ما هیچ امتیازی برای آنها قائل نمی شویم.”
تعجبی نداشت که مدیران منچسترسیتی احساس خطر کنند. تمام استراتژی آنها برپایه تزریق پول توسط مردی بود که مالک یک کشتی تفریحی 500 میلیون یورویی با دو هلی پاد است و یکی از سریع ترین و گران ترین اتومبیل های جهان، بوگاتی وایرون، را در اختیار دارد؛ البته 5 تا از این مدل. طبق محاسبات محرمانه باشگاه، او تنها در 4 سال ابتدایی مالکیت سیتی، حدود 1.1 میلیارد پوند به تیم تزریق کرد.
مدیران باشگاه در اوایل ژانویه 2010 متوجه شدند که قانون فرپلی مالی که از سال 2013 قرار بود به اجرا گذاشته شود، به برنامه تجاری آنها ضربه خواهد زد. آنها برنامه ریزی کرده بودند که به تزریق پول در سال های پیش رو ادامه بدهند. یک پاسخ بالقوه به قانون فرپلی مالی می توانست بسیار ساده باشد: سیتی می توانست منابع درآمدی جدید ایجاد کند که به شیخ منصور مربوط نباشد، هزینهها را کاهش بدهد و انتظاراتی که برای این پروژه وجود داشت را پایین بیاورد. اما نه: اگر شما می خواهید به شیوه خودتان بهشت فوتبالی را بخرید، نمی توانید اجازه بدهید بعضی قوانین سر راه تان قرار بگیرند.
گل آگوئرو مقابل کوئینزپارک رنجرز، اولین قهرمانی منچسترسیتی در لیگبرتر را رقم زد.
در تابستان 2010، منچسترسیتی برای خرید بازیکنان جدید، 140 میلیون یورو هزینه کرد و سال بعد، 90 میلیون یورو بیشتر سرمایه گذاری کرد. پیش از فروش تیم به مالکان جدید از ابوظبی، بازیکنانی مانند مارتین پتروف، رولاندو بیانکی و جورجیوس ساماراس در فهرست سیتی بودند اما آنها خیلی زود جای خود را به بازیکنانی مانند سرخیو آگوئرو، ماریو بالوتلی و کارلوس تبس دادند. در سال 2012، یک سال پیش از اینکه قانون فرپلی مالی به اجرا گذاشته شود، حساب داران سیتی زنگ خطر را به صدا درآوردند. در یک گزارش داخلی آمده:” بدون درآمدهای اضافی قابل توجه (…)، انطباق با قانون فرپلی مالی به دست نخواهد آمد.” راه حل برای اجتناب از این عدم انطباق “باید به شکلی تهاجمی دنبال شود.”
مدیران باشگاه شروع به جستجو برای یافتن متحدانی کردند، به این منظور که جلوی فاجعه پیش رو را بگیرند. فران سوریانو، نایب رئیس باشگاه، به مدیران سایر باشگاه ها در مورد جلسه ای در اتحادیه باشگاه های اروپایی (ECA)، گروهی که منافع تیم های حرفه ای در اروپا را نمایندگی می کند، گزارش داد. او به سختی می توانست نارضایتی اش از باشگاه هایی که از قانون فرپلی مالی حمایت کردند را مخفی کند:” همه آنها به شکلی از قانون فرپلی مالی حمایت کردند که مایه شرمساری هر اتحادیه صنعتی است.”
او گفت که چند باشگاه به طور مخفیانه با قانون فرپلی مالی مخالفت می کنند اما می ترسند که این را به طور علنی اعلام کنند که شرایط را دشوارتر میکرد. سوریانو در نامه اش نوشت:” ما باید با این قانون مبارزه کنیم و این را به شکلی انجام بدهیم که آشکار نباشد، در غیر این صورت، به چشم دشمنان جهانی فوتبال به ما نگاه می شود.”
پشت درهای بسته، آنها شروع به یافتن “راه حل های خلاقانه” برای دور زدن قوانین کردند. نتیجه آن آغاز یک پروژه مخفی با نامی شبیه به پروژه های نظامی، “پروژه کمان” بود. سایمون کلیف، رئیس مشاوران حقوقی باشگاه، در یک ای میل داخلی در توضیح نام پروژه، نوشت که کَمان، “اسلحه ای بود که انگلیس در جنگ های کِرِسی و آگینکورت، برای شکست دادن فرانسوی ها استفاده کرد.” برای مدیران سیتی، دشمن به طور مشخص میشل پلاتینی، رئیس فرانسوی یوفا و پروژه اصلی اش، فرپلی مالی، بود.
در بین کارمندان باشگاه، در طول چند سال بعد، پروژه کَمان مترادف با مبارزه با قانون فرپلی مالی شد. با هدایت سوریانو، منچسترسیتی “یک مدل مرکزی” ایجاد کرد که “اجازه می داد بسیاری از هزینه های عملیاتی، به طور کامل یا بخشی از آن، از خارج باشگاه تامین شود.” این یک پنجره افشاگر به شیوه کاری باشگاه است: هزینه ها و ضررهای بالا مشکلی ندارد، تا زمانی که از دید یوفا پنهان بماند. برای کمک به این مسئله، منچسترسیتی یک کمپانی زیرمجموعه تاسیس کرد تا بخشی از فعالیت های تجاری – و هزینه ها- را برعهده بگیرد. برای مثال، باشگاه حق بازاریابی برای بازیکنانش را به یک کمپانی دیگر واگذار کرد. به طور معمول، تیم های حرفه ای باید به بازیکنان شان برای حق استفاده از آنها در محصولات تجاری باشگاه پول پرداخت کنند اما سیتی خریدارانی برای آن حقوق تجاری پیدا کرد- یک طرح هوشمندانه.
ناگهان، باشگاه دیگر نباید برای مبالغ بازاریابی، پولی پرداخت می کرد- خریداران جدید این کار را انجام می دادند، در نتیجه هزینه های سیتی کاهش پیدا می کرد. علاوه بر این، فروش حقوق بازاریابی، درآمدهای اضافی برای باشگاه ایجاد می کرد که می توانستند به بازرسان یوفا ارائه بدهند: تقریبا 30 میلیون یورو در این مورد. کمپانی بازاریابی با نام مدیریت ورزشی فوردام ثبت شد و خورخه چومیاس، مدیر بخش مالی باشگاه، در یک مکاتبه داخلی اعلام کرد این کمپانی ” خیلی هماهنگ با هدف پروژه کمان است.”
اما این قرارداد، خیلی بهتر از آن بود که واقعی باشد. باشگاه دو کارشناس را به خدمت گرفت تا این قلعه ساخته شده از دروغ را مرمت کنند: جاناتان رولند و پدرش، دیوید. رولندِ پدر، یک متخصص سرمایه گذاری بانفوذ، یک سال قبل نام خود را بر سر زبان ها انداخته بود، در نتیجه میلیون ها پوندی که به حزب محافظه کار اهدا کرده بود و پس از آن به عنوان خزانه دار حزب منصوب شد. او هرگز این پست را در اختیار نگرفت، پس از اینکه مشخص شد او برای دهه ها، در بریتانیا مالیاتی پرداخت نکرده است. رولند همچنان یکی از متحدان نزدیک شاهزاده ابوظبی است.
دیوید رولند و پسرش، جاناتان، به همراه هم، پس از ورشکستگی “کائوپتینگ بانک” در ایسلند به دنبال بحران اقتصادی، مالکیت آن را در اختیار گرفتند. نتیجه آن تاسیس “بانک هاویلند” بود و لیست شعبه های آن مانند یک راهنمای سفر برای سرمایه گذارهایی بود که نمی خواستند با سوال های اضافی و الزامات مالیاتی روبرو شوند: لوکزامبورگ، لیختن اشتاین، باهاما و سوئیس. مالکان فوردام، کمپانی ای که حقوق بازاریابی بازیکنان منچسترسیتی را خریده بود، کاملا پشت پرده بودند: مسیر در ابتدا به یک کمپانی صوری بریتانیایی منتهی می شد، سپس به بریتیش ویرجین آیلند و در نهایت به موسس خانواده رولند.
ایجاد شرکتهای صوری و معرفی آنها به عنوان اسپانسر، یکی از روشهای باشگاه منچسترسیتی برای دور زدن قانون فرپلی مالی یوفا بود.
چرا تا این اندازه پنهان کاری؟ مدارک داخلی منچسترسیتی، شرایط واقعی قرارداد را روشن کرد. یک گزارش نشان می دهد که کمپانی مدیریت ورزشی فوردام تنها یک از اجزای یک حلقه پرداختی بسته است: ابوظبی یونایتد گروپ، کمپانی هولدینگ شیخ منصور، پول را برای خرید حقوق بازار یابی به رولندها می دهند و آنها نیز آن را برای حضور بازیکنان در پروژه های تجاری، به بازیکنان سیتی می دهند. انتقال پول توسط خود باشگاه منچسترسیتی هماهنگ می شود. به عبارت دیگر، فوردام، تنها یک وسیله برای پنهان کردن تزریق پول از ابوظبی بود.
جاناتان رولند تایید بیشتری برای این موضوع می خواست. او در 4 آوریل 2013 خطاب به سیمون پیرس، یکی از مدیران باشگاه و مشاور خانواده سلطنتی ابوظبی نوشت:” ما نیاز داریم که بدانیم ابوظبی کاملا از این موضوع حمایت می کند. این مهمترین مسئله است.” در پاسخ، پیرس خیال رولند را راحت کرد و او را در جریان برنامه قرار داد:” در رابطه با هزینه های عملیاتی پیش رو، ما هر سال چیزی حدود 11 میلیون نقد پرداخت خواهیم کرد.” در اینجا منظور از “ما”، کمپانی هولدینگ شیخ منصور است که منچسترسیتی را خرید: ابوظبی یونایتد گروپ (ADUG). پیرس در یک ای میل به همکارانش، به شوخی نوشت:” در نهایت من مدیر واقعی ADUG هستم.”
ساختار شرکت صوریای که به منچسترسیتی در دور زدن قانون فرپلی مالی کمک میکرد.
این یک نمایش مسخره بود: یک مدیر باشگاه، کنترل هزینه های کمپانی هولدینگ مالک باشگاه را در اختیار داشت، پولی که در تمام دنیا می چرخید تا سرانجام در خزانه تیم فرود بیاید. رئیس او، خلدون المبارک از ابوظبی، با رابطه نزدیک با خانواده سلطنتی، پرداختی ها را تبرک می کرد. نه دیوید و نه جاناتان رولند، وقتی با تماس روزنامه نگاران شبکه همکاری تحقیقاتی اروپا (EIC) مواجه شدند، اظهارنظری در مورد قرارداد فوردام نکردند.
در اولین سالی که قوانین فرپلی مالی اعمال شد، بخش تحقیقات یوفا، حساب های منچسترسیتی را بررسی کرد. وقتی حسابرسان، اسناد باشگاه را به طور دقیق بررسی کردند، یوفا متوجه شد که منچسترسیتی از قانون فرپلی مالی تخطی کرده است. باشگاه سیتی با عصبانیت واکنش نشان داد و تهدید کرد که از یوفا، حسابرسان و سایر افرادی که در پیدا کردن تخلف نقش داشتند، شکایت خواهد کرد. در نهایت، باشگاه سیتی توانست با جانی اینفانتینو، دبیرکل یوفا، به توافقی برسد که یک هدف اصلی داشت: پیشگیری از هر اتفاقی که به منچسترسیتی لطمه وارد کند.
اما در مذاکرات بین یوفا و سیتی، هیچ اشاره ای به فوردان نشد. در مقابل، تمرکز روی ارزش قراردادهای اسپانسری باشگاه و سایر کمپانی های دخیل بود. به عبارت دیگر، تخطی باشگاه از قانون فرپلی مالی، آشکارتر از چیزی که فکر می کردند، بود. تنها یک سال بعد بود که بازرسان PricewaterhouseCoopers که از سوی یوفا مامور شده بودند، نگاه دقیق تری به فوردام انداختند. یکی از تحلیل گران PwC، در یک تماس تصویری با مدیران سیتی، گفت:” این یک قرارداد بسیار خوب برای منچسترسیتی بود.”
او افزود که به سختی می تواند تصور کند که “چگونه فوردام انتظار دارد این مبلغ را دوباره به دست بیاورد.” پاسخ سیمون کلیف، وکیل باشگاه، جالب توجه بود. او گفت که نمی داند چون فوردام برنامه تجاری اش را به منچسترسیتی نشان نداده است. در یک بخش دیگری از گفتگو، یکی از همکاران کلیف اعلام کرد که سیتی این قرارداد را با فوردام امضا کرد زیرا “مبلغ آن خوب بود.” البته که اینطور بود: خود باشگاه این رقم را تعیین کرده بود.
شبکه EIC همچنین با باشگاه منچسترسیتی برای اظهارنظر در این مورد تماس گرفت. مدیران باشگاه اعلام کردند که به سوالات پاسخ نمی دهند. سخنگوی باشگاه نوشت:” تلاش برای ضربه زدن به سابقه باشگاه، سازمان یافته و روشن است.” ماجرای فوردام نشان می دهد که مالکان باشگاه چگونه قوانینی که توسط یوفا اعمال شد را دور زدند. و اینکه مدیران منچسترسیتی چگونه از منطق مبهم مالکان ثروتمند، تبعیت کردند. البته، این مسئله تا آنجا پیش رفت که مدیران سیتی تلاش کردند تا مانع فعالیت سازمان های حقوق بشری شوند و رسانه ها را هم کنترل کنند. فصل بعدی در این مجموعه، به نام “فوتبال و سیاست” است.
فصل سوم: استخدام پپ گواردیولا
پپ گواردیولا به نظر هرگز متوقف نمی شود- و همیشه هم به نظر نمی رسد که بر خودش کاملا مسلط است. او کنار زمین راه می رود، دستورالعمل ها را با فریاد به بازیکنانش منتقل میکند، با حرارت آنها را تشویق می کند و از هیجان، بالا و پایین می پرد. اما وقتی او با شیخ منصور بن زاید آل نهیان دیدار کرد، انگار آدم دیگری است. در مستند جذاب “همه یا هیچ”، که برای ساختن آن، فیلم سازان در تمام طول سال با منچسترسیتی همراه شدند، گواردیولا بسیار متشخص است و زمانی که مجبور شد گفتگوی کوتاهی با مالک میلیاردر باشگاه داشته باشد، کمی خجول به نظر می رسید. بینندگان نمی توانند بفهمند که آنها چه می گویند اما مهمترین مسئله این است که هر دو لبخند می زنند و می خندند.
منچسترسیتی با به خدمت گرفتن پپ گواردیولا، قدم بزرگی برای تبدیل شدن به یکی از مدعیان فتح چمپیونزلیگ برداشت.
“همه یا هیچ” که مستندی از کمپانی آمازون است، سفر تیم به ابوظبی را مانند یک ویدئوی بازاریابی نشان می دهد که می توانست توسط موسسه توریسم خود امارات تهیه شده باشد که در آن بازیکنان خونگرم، پیراهن های آبی آسمانی تیم را می پوشند، افرادی کاملا بریتانیایی در خشکشویی تیم کار می کنند و خلدون المبارک، مرد همیشه کت و شلوارپوش، ریاست باشگاه را برعهده دارد. او که دست راست شیخ منصور است همیشه لبخند به لب دارد و با اعتماد به نفس به نظر می رسد و در کنار نوئل گلگر، گیتاریست سابق گروه اوآسیس که یک هوادار پرشور منچسترسیتی است، چهره جذابی به نظر می رسد.
آقای رئیس، آنطور که بریتانیایی ها می گویند، ملایم صحبت می کند- و از پست های شبکه های اجتماعی مشخص شده که هواداران عاشقش هستند. در یکی از این پست ها نوشته شده:” رئیس ما چه نعمتی است، بهترین رئیس دنیا، بسیار باهوش، بسیار متواضع.” و دیگری:” هواداران سیتی خوش شانس هستند که او را دارند.” اما این مرد دقیقا نماد چیست؟ او چقدر برای ابوظبی مهم است؟ چگونه مدیران باشگاه، که ادعا می شود منصوب شیخ منصور هستند، باشگاه لیگ برتری را هدایت می کنند؟ اسناد سایت افشاگر فوتبال لیکس گوشه ای از پشت پرده عملیات داخلی باشگاه را برملا کرد. برخلاف مستند “همه یا هیچ”، تصویر نهایی پرزرق و برق نیست.
در آگوست 2010، دو سال بعد از اینکه شیخ منصور باشگاه را خرید، برای اولین بار در یکی از بازی های منچسترسیتی حضور پیدا کرد. میلیاردر نفتی رو به جمعیت لبخند زد و دست تکان داد، در حالی که در چهره زیر دستانش که کنار او در جایگاه VIP بودند، تنش کاملا مشخص بود. حتی مبارک هم عصبی به نظر می رسید. اما تیم کارش را درست انجام داد و 3-0 لیورپول را برد و این بازدید با موفقیت به پایان رسید. این همچنان تنها حضور منصور در بازی های سیتی در 10 سال مالکیت او بر این باشگاه است. این را همه می دانند که شیخ در مدیریت سرمایه گذاری اش (روی منچسترسیتی) دخالتی ندارد.
البته خلدون المبارک را می توان بخشید که هر روز نمی توان روی تاکتیک های تیمی یا جزئیات مالی وقت بگذارد زیرا او رئیس کمپانی “مبادله” و رئیس اداره امور اجرایی (EAA) در ابوظبی نیز هست. این دو شغل می تواند سرمایه گذاری در منچسترسیتی را نیز توضیح بدهد: مبادله یک کمپانی سرمایه گذاری دولتی است که مسئول سرمایه گذاری درآمد نفتی امارات در سراسر دنیاست. در حالی که EAA بازوی دولت برای هدایت استراتژی بین المللی ابوظبی است.
کریستوفر داوینسون، پروفسور سیاست خاورمیانه در دانشگاه دورهام، می گوید منچسترسیتی ” استراتژی قدرت نرم خاندان حاکم (در امارات)” است. او، سرمایه گذاری شیخ در منچسترسیتی را حاصل محاسبات سیاسی می داند: او معتقد است که خاندان حاکم، فوتبال انگلیس را به عنوان وسیله ای برای بازاریابی ابوظبی و بهبود رابطه بین امارات و غرب می بیند.
اما ادعای رسمی در مورد اینکه سیتی تنها یک سرمایه گذاری تفریحی یک هوادار پرشور فوتبال است، چه؟ داویدسون اینجا به رئیس باشگاه اشاره می کند. او می گوید:” خلدون المبارک نخست وزیر واقعی ابوظبی است.” بنابراین چرا او باید مسئول سرگرمی شیخ منصور باشد، به ویژه اینکه منصور زیر دست ولیعهد محمد بن زاید، به طور مخفف MbZ، در طبقه حاکم ابوظبی است؟
داویدسون می گوید:” افراد مسئول در منچسترسیتی در واقع آدم های ولیعهد هستند، نه شیخ منصور.” MbZ علاوه براینکه ولیعهد ابوظبی است، فرماندهی ارتش امارات را نیز برعهده دارد. در جنگ یمن، ارتش امارات با شبه نظامیان حوثی و گروه اخوان المسلمین می جنگند و در سال 2017، اسوشیتد پرس گزارشی پرجزئیات از زندان های مخفی در امارات منتشر کرد که در آنها شکنجه متدوال است. امارات این اتهامات را رد کرد.
شیخ منصور تنها یک بار برای تماشای بازی سیتی در ورزشگاه اتحاد حضور پیدا کرد اما در اردوهای تیم در ابوظبی، معمولا با اعضای تیم دیدار میکند.
نیکلاس مک گیهان از اسکاتلند که سالهاست برای دیده بان حقوق بشر کار می کند و یکی از منتقدان همیشگی مالکان منچسترسیتی است، می گوید:” تحت فرماندهی MbZ، امارات به یک دولت پلیسی شکنجه گر ظالم در داخل و یک جنایتکار جنگی در خارج تبدیل شد. شرایط در امارات مخوف است.” او می گوید حتی یک فعال حقوق بشر هم در این کشور حضور ندارد:” به یاد دارم که از همکارانم در دیده بان حقوق بشر پرسیدم که آیا هیچ کشور دیگری با این شرایط وجود دارد، اینکه در یک کشور هیچ کسی برای صحبت کردن وجود نداشته باشد و آنها گفتند کره شمالی و ترکمنستان.” آنهایی که جرات کنند اظهارنظری منفی در مورد خانواده سلطنتی داشته باشند، دستگیر می شوند.
ابوظبی تنها دولت خلیج فارس نیست که در سال های اخیر قدرت فوتبال را کشف کرده است. برای مثال، رقیب آنها، قطر، میزبان جام جهانی آینده خواهد بود و دو میلیارد یورو هم برای رساندن پاری سن ژرمن به قله فوتبال اروپا هزینه کرده است. اما ثروت ابوظبی، بزرگ ترین امیرنشین امارات، در دهه های گذشته، به نفوذ فزاینده ای منجر شد. و ولیعهد MbZ متحد ولیعهد عربستان است که در حال حاضر با اتهام کشتن یک روزنامه نگار عربستانی در ترکیه مواجه است.
یکی از افراد نزدیک MbZ، سیمون پیرس است، یک استرالیایی که عضوی از مدیریت منچسترسیتی است و مهمترین رابط بین ابوظبی و منچستر. او اساسا برای عموم ناشناخته است اما در درون باشگاه، با ترکیبی از ترس و احترام با او مواجه می شوند. او همچنین برای اداره امور اجراییِ خلدون المبارک (EAA) در ابوظبی کار می کند.
او از آنجا دستوراتش برای همکارانش در منچستر را می فرستند و آنها را از خواسته های خاندان سلطنتی و مذاکرات با اسپانسرهای عرب باشگاه، مطلع می کند. وقتی منچسترسیتی یک قرارداد جعلی با یک آژانس به اصطلاح حقوق بازاریابی امضا کرد، پیرس جزئیات طرف اماراتی را بررسی کرد. او پیش از انتقال مولتی میلیون یورویی، باید اجازه خلدون المبارک را کسب می کرد. و طبق معمول، یک ای میل کوتاه از رئیس اش کافی بود:” بسیار خب، ادامه بده.”
پیرس پیش از ورود به دنیای فوتبال، برای کمپانی برسون-مارس تلر، کار می کرد، یک آژانس روابط عمومی، متخصص در حل مشکلات و کنترل تصویر عمومی برای وکلای بسیار رده بالا. برای سال ها، یک شعار طعنه آمیز برای این کمپانی دهان به دهان می چرخید:” وقتی شیطان به روابط عمومی نیاز پیدا می کند، سریع شماره برسون مارس تلر را می گیرد.”
پیرس یک مشاور ظاهری است که همه ریسک ها در مورد اینکه افراد ممکن است از بیرون چطور به نظر برسند را سبک و سنگین می کند و هیچ چیز را به شانس واگذار نمی کند. او همچنین بسیار به سوال های انتقادی از طرف سازمان های حقوق بشری بسیار حساسیت دارد. در آگوست 2013، نیکلاس مک گیهان از دیده بان حقوق بشر، براساس قانون چرخش آزاد اطلاعات در بریتانیا، قانونی که به شهروندان اجازه می دهد مدارک رسمی را بررسی کنند، درخواستی برای دسترسی به اطلاعات ارائه کرد. این درخواست در یک محدوده زمانی مشخص باید مورد بررسی قرار بگیرد.
مک گیهان علاقه مند بود تا قرارداد بین شهر منچستر و باشگاه فوتبال منچسترسیتی در رابطه با محلی که تیم کمپ اتحاد را در آن ساخت، یک مجموعه ورزشی و ورزشگاه که فاصله زیاد با مرکز شهر ندارد، را بررسی کند. پیرس به سایر مدیران باشگاه نوشت که او به مدارکی که درخواست شده، نگاهی دقیق انداخته و خطر چندانی در اینکه این مدارک بتواند به سازمان حقوق بشری دلیلی برای انتقاد بدهد، ندیده است. او در ادامه گفت که دلیلی برای ممانعت از انتشار مدارک وجود ندارد اما دلیلی هم برای عجله کردن نیست. او نوشت:” او باید این مدارک را در روز آخر، اول ماه سپتامبر، دریافت کند.”، تاریخی که هنوز دو هفته با زمان ای میل او فاصله داشت:” من می خواهم هرگونه دست بالا را از آنها بگیرم.”
بگیریستاین و سوریانو که گواردیولا را در سال 2008 به عنوان سرمربی بارسا انتخاب کردند، او را متقاعد کردند تا با رد دیگر پیشنهادها، هدایت سیتی را برعهده بگیرد.
وقتی مدیران باشگاه با سوال خبرنگاران شبکه EIC برای اظهارنظر مواجه شدند، گفتند که پاسخی به سوالات نمی دهند. یکی از سخنگویان باشگاه نوشت:” تلاش برای ضربه به سابقه باشگاه برنامه ریزی شده و واضح است.” دور از نگاه افکار عمومی، مدیران منچسترسیتی به خودشان یادآوری می کردند که باید تهاجمی ظاهر شوند. عملیات محرمانه آنها …. در حالی که درگیری ها با اتحادیه های فوتبال از طریق دیپلماسی … یا با استفاده از فشارهای داخلی همراه بود. به خدمت گرفتن پپ گواردیولا هم یک عملیات محرمانه بود. او که از نظر بسیاری بهترین مربی دنیاست، به شدت مورد توجه مدیران سیتی بود و به عنوان آخرین آجر برای تکمیل پروژه پرستیژ مالکان ابوظبی در نظر گرفته می شد؛ پروژه ای که هم مدلی برای اوج کارآفرینی و هم موفقیت ورزشی بود.
قرارداد گواردیولا با منچسترسیتی در تاریخ 10 اکتبر 2015 امضا شد. دستمزد و پاداش ها در کلاس جهانی بود: او در اولین فصل، 13.5 میلیون پوند دریافت می کرد، مبلغی که برای سال بعد به 16.75 میلیون افزایش پیدا کرد. اما این زمان بندی قرارداد بود که آن را بسیار غیرمعمول کرد: این اتفاق زمانی رخ داد که تنها دو ماه از فصل جدید او در بایرن مونیخ سپری شده بود. نه منچسترسیتی و نه گواردیولا چیزی در مورد این قرارداد در رسانه ها اعلام نکردند.
تنها چند هفته بعد بود که یک روزنامه نگار از ساندی میرر نوشت که مدیر بخش فوتبال منچسترسیتی، تکسیکی بگیریستاین، در بارسلونا با گواردیولا دیدار کرد و شایعه شد که قراردادی بین پپ و منچسترسیتی امضا خواهد شد. البته این غیردقیق بود: قرارداد از پیش امضا شده بود. سیمون هگی، سخنگوی باشگاه برای مدیران نوشت:” من با او تماس گرفتم و گفتم که می خواهیم این گزارش پاک شود.”
بعدا او پیام دیگری نوشت و به آنها اطلاع داد که این گزارش از دسترس خارج شده است:” من به سایر رسانه ها هم پیام فرستادم و به آنها گفتم که این گزارش را نادیده بگیرند.” این به باشگاه سیتی اجازه داد تا اعلام به خدمت گرفتن مربی جدیدشان را کنترل کند- برنامه ای که تا یک ماه بعد اتفاق نیفتاد.
کنترل همه چیز است و مدیران سیتی کاملا آگاه هستند که به باشگاه و مالکان عرب شان با شک و تردید نگاه می شود. اما با موفقیت در زمین و از طریق کار روابط عمومی حرفه ای، آنها توانستند روایت غالب در بریتانیا را در دست بگیرند. بسیاری در بریتانیا، کشوری که خودش را خواستگاه قوانین مدرن و دموکراسی می داند، چیزی جز اظهارنظرهای خوب در مورد مدیران اماراتی نمی گویند، کسانی که در کشوری حکومت می کنند که مجازات خیانت در زندگی زناشویی، اعدام است و زوج ها در صورت بوسیدن هم در ملاعام، ممکن است زندانی شوند. برای اطمینان از اینکه شرایط به همین شکل می ماند، مدیران سیتی ریسک هر قدمی که برمی دارند را به دقت بررسی می کنند- مانند انتخاب اسپانسر و این سوال که چقدر با پولسازی فاصله دارند.
در اوایل سال 2014، مدیران باشگاه در حال بحث بر سر امضای قرارداد با یک کمپانی ساخت و ساز اهل دبی به نام “عرب تِک” بودند. در آن زمان، این کمپانی توسط حسن اسمیک، مالک جنجالی باشگاه مونیخ 1860، تیم دوم شهر مونیخ، اداره می شد. مدیران منچسترسیتی دستور دادند که گزارشی در مورد ریسک احتمالی این انتقال تهیه شود. در آن گزارش آمد که گاردین کمی پیش از آن، گزارشی در مورد شرایط وخیم کارگران مهاجر در ابوظبی منتشر کرده بود. در این گزارش آمده بود:” عرب تک در این ماجرا درگیر است.” علاوه بر این، کارگران عرب تک در می 2013 دست به اعتصاب زدند “که به خشونت و دیپورت منجر شد.” و در سال 2009، BBC فاش کرد که عرب تک چقدر رفتار بدی با کارمندانش دارد. البته رفتار با کارگران خارجی به یک مشکل دائمی برای دولت های صحرانشین تازه ثروتمند شده است. ابوظبی به میزان زیادی به کارگرانی از هند، پاکستان و بنگلادش وابسته است، کارگرانی که در 40 سال گذشته آسمان خراش های زیادی در صحراهای شنی ساخته اند.
خلدون المبارک، رئیس باشگاه منچسترسیتی و همه کاره این باشگاه است.
نتیجه این گزارش تحلیل ریسک آشکار بود:” همکاری با عرب تک پتانسیل قابل توجهی برای ضربه زدن به تصویر و جایگاه باشگاه و مالکانش دارد.” در گزارش آمده که چنین قراردادی می تواند به مشکلاتی با هواداران، واکنش های منفی ازسوی دیگر اسپانسرها یا انتقاداتی از فعالان حقوق بشر منجر شود.
ویکی کلوس، یکی از سخنگویان منچسترسیتی، ای میلی برای مدیران باشگاه فرستاد و هشدار داد که از عقد قرارداد با عرب تک خودداری کنند. او نوشت:” فکر می کنم این بزرگترین ریسک برای سابقه ما از سال 2008 است. فاصله بین آنچه ما (باشگاه منچسترسیتی) انجام می دهیم و آنچه آنها (عرب تک) انجام می دهند، پرنشدنی است.” او همچنین به مدیران باشگاه، خطر دوباره نیکلاس مک گیهان از دیده بان حقوق بشر را یادآور شد. او نوشت قرارداد با عرب تک ” می تواند مانند برنده شدن در جک پات برای او باشد.”
با این وجود، مدیران سیتی این نگرانی ها را رد کردند و تصمیم گرفتند تا پول عرب تک را بپذیرند: 7 میلیون پوند در هر سال. اما مدیران باشگاه تنها یک قرارداد تبلیغاتی منطقه ای با این کمپانی ساخت و ساز امضا کردند. ارتباط بین منچسترسیتی و عرب تک تنها در کشورهای عربی، روسیه و ترکیه عمومی می شد- کشورهایی که در آنها ارزش های دموکراتیک و حقوق بشر ضرورتا در صدر اولویت ها نیست.
در می 2014، فران سوریانو، حسن اسیمک و خلدون مبارک با یک پیراهن آبی آسمانی منچسترسیتی که نام “عرب تک” روی آن نوشته شده بود، مقابل دوربین ها قرار گرفتند و این قرارداد مولتی میلیون پوندی را اعلام کردند. بیانیه رسانه ای آنها دوستانه و هماهنگ بود: نمایشی که در ابوظبی ترتیب داده شد، به دقت توسط کارشناسان روابط عمومی کنترل می شد. کمپانی عربی به سوالاتی که توسط روزنامه نگاران شبکه EIC پرسیده شد، پاسخ نداد.
کار این حرفهایهای دنیای تجارت به شهر منچستر محدود نشده است. در چند سال گذشته، ابوظبی تقریبا در هر قاره، شعبهای از گروه تجاری سیتی را افتتاح کرده است.فصل چهارم این مجموعه، استراتژی پشت این امپراطوری فوتبالی جهانی و اینکه چطور از باشگاه های خواهرخوانده برای پنهان کردن پرداخت ها و فرار مالیاتی استفاده می شود، توضیح داده خواهد شد.
یک روز شنبه در اکتبر 2018، منچسترسیتی دیداری مقابل برنلی داشت، یک تیم بی خبر از یک شهر کوچک در شمال انگلیس. این دیداری بود که شکست سیتی در آن قابل تصور نبود و به سختی می توانست نشانه ای از آن باشد که سیتی در کورس قهرمانی لیگ برتر قرار دارد یا نه. اما در دقیقه 58، در حالی که تیم از پیش با سه گل پیش افتاده بود، تماشاگران ناگهان شروع به تشویق کردند. کوین دی بروین بعد از دو ماه مصدومیت، وارد زمین شد.
پپ گواردیولا، مربی او، این بازیکن بلژیکی را “یکی از بهترین بازیکنانی که در زندگی اش دیده”، توصیف می کند. او می گوید دی بروین می تواند ” تقریبا هر کاری” انجام بدهد. چند ماه قبل در فوریه، زمانی که منچسترسیتی در حال رکوردشکنی در لیگ برتر بود، نشریه سان نوشت که بدون گل های او، سیتی ممکن بود 20 امتیاز کمتر داشته باشد.
در یک دهه اخیر، سیتی 4 بار قهرمان لیگ برتر شد؛ بیش از هر تیم دیگری در انگلیس.
دی بروین لیدر تیم است و کنترل بازی ها را در دست می گیرد. در سال 2015، او کمک کرد تا وولفسبورگ قهرمان جام حذفی آلمان شود. پس از آن، این تیم آلمانی دیگر نمی توانست او را از چشم باشگاه های برتر اروپایی پنهان کند. برای ماه ها، شایعات در مورد این ستاره خط میانی، در صدر اخبار فوتبال اروپا بود. و آنطور که مدارکی که سایت فوتبال لیکس منتشر کرده، نشان می دهد، منچسترسیتی آماده بود تا هر کاری برای به دست آوردن او انجام بدهد.
فران سوریانو، نایب رئیس باشگاه، در آگوست 2015، برای سایر مدیران باشگاه، نوشت:” شروع عالی فصل، تیم در شرایط خوبی قرار دارد.” تیم فصل را با سه پیروزی آغاز کرد و تفاضل گل 8:0 را ثبت کرده بود. اما سوریانو همچنان راضی نبود. او نوشت:” ما همچنان 50 میلیون یوروی دیگر سرمایه گذاری می کنیم تا تیم بهتر شود.” اما او یادآوری کرد که برای امضای قرارداد با وولفسبورگ دچار مشکل شده، تیمی که با ولکس واگن در ارتباط است و دفتر این کمپانی در این شهر قرار دارد. او نوشت:” آنها نمی خواهند او را به 50 میلیون یورو بفروشند. ما فشار زیادی وارد کردیم و امیدواریم بتوانیم این انتقال را برخلاف خواسته آنها نهایی کنیم. وولفسبورگ (وولکس واگن) اعلام کرده که این پول را نمی خواهد!”
وقتی سیتی تصمیم به خرید بازیکنی می گیرد، مهم نیست قیمت آن چقدر است و حتی یک کارخانه اتومبیل سازی با فروش سالانه 200 میلیارد یورویی هم در نهایت تسلیم می شود. در نهایت وولفسبورگ برای این انتقال 75 میلیون یورو دریافت کرد- و دی بروین به سیتی اضافه شد ستاره بلژیکی از سپتامبر 2015 کارش را در منچسترسیتی آغاز کرد.
موفقیت به هر قیمت: هیچ توضیح بهتری برای استراتژی مدیران سیتی وجود ندارد. بایرن مونیخ، ثروتمندترین تیم آلمان، نمی توانست پیشنهاد بهتری به دی بروین بدهد؛ همانطور که نتوانستند لروی سانه، بازیکن تیم ملی آلمان، را بخرند. وقتی این ستاره اهل اِسِن آلمان، یک سال بعد از دی بروین به منچستر رفت، باشگاه به او یک قول داد: اگر سانه در سه سال ابتدایی اش در سیتی، کمتر از 24.5 میلیون پوند دریافت کند، باشگاه کسری آن را پرداخت خواهد کرد. به عبارت دیگر، به سانه، که در آن زمان 20 سال داشت، تضمین داده شد که برای سه فصل 28 میلیون یورو دریافت می کند. تیم اول لیگ آلمان شانسی برای رقابت نداشت.
باشگاه منچسترسیتی از این واقعیت بهره می برد که مدیران باشگاه می توانستند مبلغ قرارداد با کمپانی های ابوظبی را به خواسته خودشان افزایش دهند و تاریخ آن را عقب ببرند. و آنها به طور سیستماتیک، بدون هیچ جریمه واقعی، قوانین فرپلی مالی یوفا را به سخره گرفتند. پشت این باشگاه، مقامات خانواده سلطنتی امارات قرار دارند که از سرمایه گذاری فوتبالی خود به عنوان کارت ویزیت بین المللی برای افزایش اعتبارشان در صحنه بین المللی استفاده می کنند.
اما برای فاصله عمیق بین داراها و ندارها در دنیای فوتبال، تنها نمی توان اماراتی ها را سرزنش کرد. میزان پولی که لیگ برتر از فروش حق پخش بازی هایش به دست می آورد، به طور کامل فوتبال در اروپا را تغییر داد. سال گذشته، این لیگ 170 میلیون یورو به منچسترسیتی پرداخت کرد- مبلغی که 75 درصد بیش از دریافتی بایرن مونیخ از لیگ آلمان بود.
برطبق اسناد فوتبال لیکس، چنین درآمدهای سخاوتمندانه ای این باشگاه را به قادر ساخته که به ایلکای گوندوگان، ستاره آلمانی، سال گذشته دستمزد 11 میلیون یورویی و به سرخیو آگوئرو بیش از 18 میلیون یورو بپردازد. دستمزدهایی که توسط سیتی به بازیکنانش پرداخت می شود، جزو بیشترین پرداختی ها در لیگ برتر است.
با این وجود، علی رغم هزینه های بالا، با وجود هزینه های زیاد، در یکی از مدارک داخلی باشگاه ادعا شده که پروژه فوتبال منچسترسیتی به سودآوری رسیده؛ هرچند این مسئله چندان آشکار نیست. دراین سند آمده:” صنعت فوتبال بسیار تکه تکه است و باشگاه ها، کمترین بهره را از این زنجیره سودآوری می برند.”
در این سند آمده که باشگاه ها باید حق استفاده از تصاویر بازیکنان را بخرند و دستمزد آنها را بپردازند و بازیکنان بهتر، دستمزدهای بالاتری دریافت می کنند. اما آنطور که در این سند ذکر شده اتحادیههای فوتبال، کمپانی های رسانه ای و فروشگاه های محصولات باشگاه- به همراه بازیکنان و مشاوران شان- شانس بیشتری برای سود بیشتر دارند.
با این وجود، برای اطمینان از اینکه منچسترسیتی سهمش را از این کیک پول به دست بیاورد، مدیران باشگاه ساختاری را طراحی کردند که دنیای فوتبال هرگز پیش از آن ندیده بود: یک امپراطوری فوتبالی. دیگر داشتن یک باشگاه کافی نیست. یک شبکه جهانی از زیرمجموعه ها، امکان رسیدن به سود را آسان تر می کند- درسی که منچسترسیتی از سال 2009 به آن آگاهی داشت.
قرارداد روبرتو مانچینی با منچسترسیتی، یکی از موارد تخلف این باشگاه از قانون فرپلی مالی است.
در آن سال، روبرتو مانچینی، مربی ایتالیایی، در یک روز دو قرارداد امضا کرد: یکی به عنوان مربی تیم منچسترسیتی در لیگ برتر و دیگری به عنوان مشاور باشگاه فرهنگی-ورزشی الجزیره در لیگ امارات. شیخ منصور پشت هر دو باشگاه است. و ارقام در هر دو قرارداد حیرت انگیز است. الجزیره باید به مانچینی که اکنون مربی تیم ملی ایتالیاست، پول می داد، بالاتری از دستمزدی که منچسترسیتی به او پرداخت می کرد: باشگاه لیگ برتری جدا از پاداش ها، 1.45 میلیون پوند باید پرداخت می کرد، در حالی که او 1.75 میلیون از باشگاه شهر ابوظبی دریافت می کرد؛ سالانه.
یکی از مدیران منچسترسیتی در سپتامبر 2011 برای همکارانش آنچه دقیقا در حال رخ دادن بود را توضیح داد:” ما پرداخت هایی داریم که باید توسط الجزیره صورت بگیرد. ما باید پول را به ADUG بفرستیم وADUG با دستورالعملهایی برای نحوه پرداخت، آن را به الجزیره می دهد.” ADUG مخفف Abu Dhabi United Group است، کمپانی هولدینگی که مالک منچسترسیتی است و مدیران آن شیخ منصور و محمد راشد مبارک سالک الکتبی هستند. ADUG در مرکز همه تلاش های منچسترسیتی برای دور زدن قوانین فرپلی مالی است و به طور مخفیانه به قراردادهای تجاری که باشگاه با کمپانی ها در ابوظبی دارد، کمک می کند.
به عبارت دیگر، در این زمان، بخشی از دستمزد روبرتو مانچینی از طریق الجزیره پرداخت می شد. آن قرارداد “مشاوره ای” با باشگاه عرب به نظر تنها یک لاپوشانی بود. حداقل در سال 2011، پولی که در نهایت به مانچینی رسید، از منچستر به الجزیره رفت و سپس به یک کمپانی در موریتانی به نام هولدینگ اسپارکِل گِلو منتقل شد. نه الجزیره و نه مانچینی به سوالاتی که توسط شبکه روزنامه نگاران تحقیقاتی اروپا (EIC) پرسیده شد، پاسخ ندادند. باشگاه هم اعلام کرد به این سوالات پاسخ نمی دهد. یکی از سخنگویان باشگاه نوشت:” تلاش برای ضربه زدن به سابقه باشگاه سازمان یافته و واضح است.” بدون تخطی سیستماتیک از قوانین، پرداخت های مخفی و تزریق مخفیانه پول، داستان موفقیت منچسترسیتی به سرانجام نمی رسید.
منچسترسیتی که زمانی یک باشگاه محلی بود، اکنون یک برند جهانی است، یکی از چندین باشگاهی که زیر نظر گروه فوتبالی سیتی (CFG) قرار دارد. همانطور که می توان در شعبه های مختلف استارباکس، از سیاتل تا سنگاپور، یک قهوه یکسان در فنجان های مشابه و با قیمت های برابر نوشید، خواهرخوانده های فوتبالی منچسترسیتی هم به همین شکل در قاره های مختلف رشد کردند.
منچسترسیتی، نیویورک سیتی و ملبورن سیتی، سه باشگاه اصلی، با پیراهن های آبی آسمانی با تبلیغ هواپیمایی اتحادِ ابوظبی روی آنها، بازی می کنند. اما علاوه بر این تیمها، منچسترسیتی سهام تیم هایی را در اروگوئه، اسپانیا و ژاپن در اختیار دارد و با باشگاه هایی در اسکاندیناوی و یک آکادمی جوانان در آفریقا، قرارداد همکاری دارد.
یک ارائه داخلی در سال 2016، استراتژی تیم برای باشگاه تورکه از مونته ویدئو، پایتخت اروگوئه، را نشان می دهد. در این ارائه آمده:” اروگوئه یک مقصد جذاب است؛ به دلیل تمرکز بازیکنان باکیفیت و بودجه محدود تیم های محلی.” به عبارت دیگر: گروه فوتبال سیتی امیدوار است که استعدادهای تقریبا ارزان قیمت را به خدمت بگیرد و آنها را برای استفاده خود، پرورش بدهد. در این ارائه گفته شده که تورکه “برای MCFC سودآور است” و اینکه “محلی است و باعث کاهش قیمت بازیکنان می شود.” براساس این اسناد، نکته مثبت دیگر این است که سیتی نیازی به پرداخت مالیات روی سود انتقال بازیکنان ندارد.
سرمایه گذاری روی باشگاه اسپانیایی جیرونا، در یک سند خلاصه شده، توضیح داده شده است:” برای پیشرفت بازیکنان آکادمی ضروری است که بازی در رقابت های رسمی فوتبال مردان را تجربه کنند.” این سند بیان می کند که رسیدن به این هدف در لیگ برتر دشوار است زیرا مجموعه بازیکنان منچسترسیتی بسیار قوی است:” به این معنی که CFG نیاز به فراهم کردن راه های دیگری دارد تا بازیکنان آکادمی فرصت بازی پیدا کنند.” راه حل: یک تیم اسپانیایی جایی است که استعدادها می توانند در آن فرصت بازی پیدا کنند.
باشگاه های زیر مجموعه هم به عنوان محلی برای نگهداری بازیکنان تا زمانی که آماده شوند و هم برای تست استعدادهای جدید مورد استفاده قرار می گیرند. این شبکه تجاری جهانی تضمین می کند که مربیان می توانند ابتدا بازیکنان آینده دار را کشف کنند و آنها را خیلی زود وارد سیستم CFG کنند و سپس کنترل کاملی روی دوران حرفه ای آنها داشته باشند.
سیتی برای دو سال از حضور در لیگ قهرمانان محروم شد و هواداران این تیم باید مدتها برای شنیدن سرود چمپیونزلیگ در احاد صبر کنند.
تنها تعداد کمی از بازیگران در تجارت جهانی فوتبال می توانند با این استراتژی توسعه ای رقابت کنند. شیخ منصور و اسپانسرهای ابوظبی در طول 10 سال، بیش از 2 میلیارد یورو روی منچسترسیتی سرمایه گذاری کرده اند. تیم اکنون به سوددهی رسیده اما این موفقیت اقتصادی ریشه در زیر پا گذاشتن قوانین دارد. و فصل گذشته، این سود تنها 10 میلیون پوند بوده است- که برای یک سرمایه گذاری مولتی میلیاردی، عایدی فوق العاده ای نیست، به ویژه اینکه منصور همچنان برای خرید بازیکنان گران قیمت جدید، به خرج کردن از کیف پولش ادامه می دهد.
از جنبه ورزشی، این پروژه به موفقیت رسید. در اولین فصل زیر نظر CFG، تیم تازه صعود کرده جیرونا با قرار گرفتن در میانه جدول لیگ اسپانیا، خود را ثابت کرد، در حالی که تورکه در اروگوئه، بلافاصله به دسته بالاتر صعود کرد. باشگاه خواهرخوانده در ملبورن، سه سال بعد از اینکه زیر نظر CFG قرار گرفت، اولین جامش را برد.
شیخ منصور در سال 2008، منچسترسیتی را به قیمت 100 میلیون پوند خرید. در سال 2015، لی رویگانگ، غول رسانه ای چینی، از طریق کمپانی ای که در جزایر کایمن ثبت شده، 265 میلیون پوند در CFG سرمایه گذاری کرد و 13 درصد این گروه را در اختیار گرفت. ارزش منچسترسیتی در هفت سال، حداقل 10 برابر شد. خلدون المبارک، مدیر منچسترسیتی، نقش رئیس را به این شکل توصیف کرد:” شیخ منصور یک تاجر دقیق است، کسی که معتقد است می توانید از طریق فوتبال ارزشی ایجاد کنید که هنوز به آن نرسیده ایم.” مدیران او نه تنها منچسترسیتی را به اوج رساندند، بلکه سیل پول را وارد بازار فوتبال کردند و آن را مجبور به جهانی شدن کردند. گروه فوتبالی سیتی نماینده کاپیتالیسم فوتبالی به خالص ترین و موفق ترین شکل آن است. در فوتبال، تنها آماده ترین ها زنده نمی مانند، این ثروتمندترین ها هستند که باقی می مانند.