خبرگزاری کار ایران

علیرضا علیفر در گفتگوی نوروزی با ایلنا:

عادل اگر نسبت به تعطیلی 90 واکنش نشان نمی‌داد گزارشگری را از او نمی‌گرفتند/ مهاجرت حق مزدک بود ولی همکاری با دشمنان ایران نه/ من هم جای میثاقی بودم اجرای فوتبال برتر را قبول می‌کردم/ مردم به"توعه دروازه" گفتن من علاقه دارند

عادل اگر نسبت به تعطیلی 90 واکنش نشان نمی‌داد گزارشگری را از او نمی‌گرفتند/ مهاجرت حق مزدک بود ولی همکاری با دشمنان ایران نه/ من هم جای میثاقی بودم اجرای فوتبال برتر را قبول می‌کردم/ مردم به"توعه دروازه" گفتن من علاقه دارند
کد خبر : ۸۸۷۹۷۳

گزارشگر با سابقه مسابقات فوتبال مثل همیشه حرف‌های جالب توجهی در مورد خودش، همکارانش و تیم‌های فوتبال دارد.

به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، علیرضا علیفر یا همان سرهنگ علیفر خودمان که از گزارشگران قدیمی و با سابقه مسابقات فوتبال است معمولاً و خصوصاً در سال‌های اخیر با گزارش‌هایش همیشه مورد توجه رسانه و فضای مجازی بوده و واکنش‌های مختلفی نسبت به او و شیوه خاص گزارشش صورت گرفته است. چه و سبک کارش را بسپندید و چه مورد پسندتان نباشد وقتی با او همکلام می‌شوید خیلی زود به این نکته پی می‌برید که با یک انسان آرام و متین طرف هستید. گفتگوی نوروزی او را با ایلنا می‌خوانید:

 

* از خودتان بگویید. چه شد که به کار گزارشگری روی آوردید و از چه زمانی این کار را شروع کردید؟

بنده با درجه سروانی در مرکز پیام راهنمایی و رانندگی مشغول به خدمت بودم که همزمان مربی فوتبال هم بودم و در آن زمان سرمربیگری تیم دارایی را برعهده داشتم. در مرکز پیام، افسر راهنمایی و رانندگی بودم که توسط بی‌سیم با تمام اتومبیل‌ها و موتورهای راهنمایی که در سطح شهر تهران حضور داشتند تماس برقرار می‌کردیم، همان‌موقع دوستانم به من گفتند صدای گیرایی داری و چون مربی فوتبال هم هستی و با فوتبال هم آشنایی کامل داری به کار گزارشگری هم می‌توانی اشراف پیدا کنی، اوایل حرف دوستانم را جدی نمی‌گرفتم که بازهم تکرار می‌کردند و پیشنهاد گزارشگری را به من می‌دادند و همین پیشنهادها و اصرارها باعث شد که یک روز به شبکه یک سیما رفتم و تست سه، چهار دقیقه‌ای دادم که قبول شدم و این هم از کار خدا بود، با اینکه برای این کار تصمیم قبلی نداشتم ولی به آن روی آوردم. لازم است بگویم من بازیکن فوتبال بودم و در تیم‌های جوانان زیر 20 سال برق و تاج بازی می‌کردم و بعدش هم در کلاس‌های مربیگری شرکت کردم و مشغول مربیگری شدم.

 

* در حال حاضر از اینکه به گزارشگری روی آوردید راضی هستید؟

دو جنبه در فوتبال وجود دارد؛ یکی مادی و دیگری معنوی است. در کار گزارشگری فوتبال و همین‌طور رشته‌های دیگر ورزشی پولی وجود ندارد و کسی که به کار گزارشگری روی می‌آورد عشق این کار را دارد که در حال حاضر هم در کشور خیلی‌ها هستند که عشق گزارشگری را دارند و اگر بخواهم تعداد این علاقمندان را بگویم به جرأت می‌توان گفت که بیش از یک میلیون نفر هستند و 90 درصدشان هم دنبال گزارش فوتبال هستند و چون به رشته‌های دیگر ورزشی توجه کمی می‌شود و از تلویزیون خیلی کمتر پخش می‌شود علاقه زیادی نشان نمی‌دهند. در یک سری کارها مثل گزارشگری فقط بحث علاقه است، برخی کارها تجارت و پول است و کارهایی هم هست که هر دو در آن وجود دارد. بنده 25 سال کار گزارشگری فوتبال می‌کنم اما با این حرفه مطلقاً به دنبال پول و مادیات نبودم و نیستم، اگر باشم هم درآمدی در این حرفه وجود ندارد.

 

* می‌خواستیم بدانیم که در دوران گزارشگری شما موقعیت مالی بوده که رد کرده باشید؟

همانطور که گفتم این کار فقط عشق است و مادیات معنایی ندارد و من از کارم راضی‌ام. اعتباری که الان بنده در جامعه دارم شاید کسی که پنج تا برج دارد و ثروتمند است، نداشته باشد. راضی‌ام از اینکه این کار برای من بین مردم اعتبار و احترام آورده است. در مهمانی‌ها، مجالس، جشن‌ها، مراکز خرید و هر جایی که حضور پیدا می‌کنم احترام خاصی به گذاشته می‌شود و این پاداش زحماتی است که در این چند سال کشیدم و شناخته شدم. کار ما خیلی مسئولیت دارد. یک مسابقه فوتبال 90 دقیقه است و گزارش این 90 دقیقه مسئولیت بسیار سنگینی برای ما دارد. اگر کشتی را بخواهید گزارش کنید زمان آن پنج، شش دقیقه است و اطلاعاتی هم که باید داشته باشی راجع به دو ورزشکار است اما شما حساب کنید بنده اگر یک مسابقه فوتبال را بخواهم گزارش کنم در این 90 دقیقه نباید گاف بدهم. بازیکنان فوتبال 22 نفر در زمین هستند، 15، 16 نفر روی نیمکت می‌نشینند، مدیران تیم‌ها حضور دارند و مثلاً در لابه‌لای تماشاگران اگر دوربین بازیکن 30 سال قبل یک باشگاه را نشان بدهد و منِ گزارشگر اسمش را ندانم و نگویم این خودش یک نقطه ضعف محسوب می‌شود. به خاطر همین چیزهاست که می‌گویم گزارشگر فوتبال بودن خیلی مسئولیت دارد.

 

* درصد اشتباهات شما هم نسبت به خیلی از گزراشگران پایین است.

می‌دانم اشتباه داشتم و همه ما اشتباه داریم. در همه جای دنیا در کار زنده تلویزیونی اشتباه پیش می‌آید ولی منظور من این است که این کار مسئولیت بسیار سنگینی دارد. برخی از برنامه‌های زنده بالای 10 میلیون مخاطب دارند. مثلا اگر بازی‌های پرسپولیس، استقلال و یا بازی‌های مهم خارجی پخش زنده شود بالای 15 تا 20 میلیون هم بیننده دارد. یک مثال بزنم؛ مثلاً می‌بینیم در مدرسه‌ای اولیا و مربیان یک جا جمع شده‌اند و تعدادشان به 50 نفر هم نمی‌رسد و یک نفر می‌رود که صحبت کند چندین بار تپق می‌زند و بعضاً کلمات را اشتباه تلفظ می‌کند ولی شما حساب کنید یک بازی مهم فوتبال که پخش زنده می‌شود و بالای 15 تا 20 میلیون مخاطب دارد چه مسئولیت سنگین و استرس شدیدی دارد. درست است که بعد از چند سال آدم در کارش حرفه‌ای می‌شود و دیگر آن استرس و اضطراب اوایل کارش را ندارد ولی به هر حال بازهم گاهی اوقات پیش می‌آید اشتباه اجتناب‌ناپذیر است.

 

* با توجه به اینکه مربی فوتبال هم هستید، فکر می‌کنید اگر به کار مربیگری در فوتبال ادامه می‌دادید همین‌قدر معروف می‌شدید یا از نظر مادی برایتان بهتر نبود؟

بنده هشت سال مربیگری کردم و سرمربی تیم‌های جوانان دارایی، امید انتظام (که آن‌موقع تیم دوم پاس بود) و شیشه و گاز بودم که بعد از آن به تلویزیون رفتم و کار گزارشگری را شروع کردم و چون هم در راهنمایی و رانندگی با درجه سروانی پلیس بودم و مشغول به کار و هم کار گزارشگری انجام می‌دادم دیگر فرصتی برای مربیگری نداشتم اما در چند سال اخیر فصل فوتبالی که تمام می‌شود در کانالی که در تلگرام دارم برای مربیگری فوتبال در لیگ برتر یا لیگ یک اعلام آمادگی می‌کنم ولی پیشنهادهایی که داشتم از شهرستان بود و مبالغی که پیشنهاد کردند قابل‌ توجه نبود تا بخواهم قبول کنم.

 

* بیشتر از لیگ برتر پیشنهاد داشتید یا لیگ یک و پیشنهادها از کدام تیم‌ها بوده؟

سه سال پیش از لیگ برتر پیشنهاد داشتم و دو سال پیش هم از لیگ یک اما نمی‌توانم اسم‌شان را بگویم چون مدیران باشگاه‌هایی که به یک مربی پیشنهاد می‌دهند و آن مربی پیشنهاد باشگاه را قبول نمی‌کند، مدیر باشگاه دوست ندارد نام مربی‌ای که پیشنهادشان را رد کرده فاش شود. تیم‌های شهرستانی پول خوبی به مربی نمی‌دهند. بنده اگر بخواهم سرمربی‌گری تیمی در شهرستان را قبول کنم باید کارم در تلویزیون را متوقف کنم، خانواده‌ام را به همان شهرستان منتقل کنم و خانه اجاره کنم و هم در تهران اجاره مسکن بدهم و هم در شهرستان و آخرش هم چیزی برایم نماند و شرایط کار ارزش قبول کردن پیشنهاد تیم شهرستانی را ندارد. در کل باید خدا بخواهد و بشود.

* گزارشگرانی که در حال حاضر مطرح هستند، هرکدامشان بین مردم با بازی خاصی معروف هستند. مثلا جواد خیابانی را با بازی معروف ایران- استرالیا و مزدک میرزایی را با بازی ایران- کره می‌شناسند. شما گزارش بازی خاصی را دارید که از بازی‌های دیگر شاخص‌تر بوده باشد؟

فکر می‌کنم بازی که از گزارشگری من بین مردم معروف است دیدار رقابت‌های آسیایی استقلال با تیم الهلال در استادیوم آزادی بود و از آن مسابقه ده ها دابسمش ساختند که حتی خیلی مورد توجه استقلالی‌ها هم واقع شد. در کل گزارش مهیجی شد و تکه‌هایی از این بازی ورد زبان مردم شد. طرفداران استقلال آن بازی را خیلی دوست دارند و برای من هم خاطره‌انگیز شد. یک بازی هم پرسپولیس با یک تیم عربی داشت که آن بازی هم در ورزشگاه آزادی برگزار می‌شد که اگر اشتباه نکنم این بازی با نتیجه 7 بر یک به سود پرسپولیس به پایان رسید که این مسابقه را هم پرسپولیسی‌ها خیلی دوست دارند و برای من هم خاطره‌انگیز شد.

* گزارشگری شما یک سری شمایل و اصطلاحات خاصی دارد. مثلا جمله "توی دروازه" که می‌گویید خاص است و در سال‌های اخیر به گزارش شما اضافه شده است؟

کارهایی که انسان‌ها به آن مشغول هستند به دو دسته تقسیم می‌شوند. حرفه‌هایی هستند که صرفاً حرفه‌ و شغل محسوب می‌شوند. حرفه‌هایی هم هستند که درواقع معجونی از کار، حرفه و هنر هستند و یا صنعت. گزارشگری فوتبال از آن دسته حرفه‌هایی است که شغل محسوب نمی‌شود. مثلاً یک کارمند بانک 30 سال هم کارمند بانک باشد هرروز کاری‌اش به یک شکل است؛ پشت باجه نشسته پول می‌گیرد، پول می‌دهد، حساب و کتاب می‌کند و سال اول با سال سی‌ام هیچ فرقی با هم نمی‌کند تا وقتی بازنشسته می‌‌شود. یا مثلاً کارمند یک وزارتخانه هم به همین ترتیب است ولی گزارشگری فوتبال کاری است که می‌شود گفت حرفه و هنر درهم آمیخته است یعنی گزارشگر به غیر از حرفه، هنر هم باید داشته باشد مثلاً صدای گیرا داشته باشد، فی‌البداهه‌ گویی بلد باشد، به زبان مادری‌اش مسلط باشد، به زبان خارجی هم همین‌طور، مطالعه و تحصیلات داشته باشد و در اصل همه این‌ها معجونی است که باعث می‌شود کار تغییر پیدا کند. اصطلاحاتی را که مثلاً 25 سال پیش استفاده می‌کردیم الان استفاده نمی‌کنیم و اصطلاحات در گزارش سال به سال تغییر پیدا می‌کند و یکسری چیزها اضافه می‌شود و این امری طبیعی است.

 

* از کجا به این رسیدید؟ آیا ماجرای خاصی داشت یا فی‌البداهه بود؟

اصولاً در فی‌البداهه‌گویی ذوق خوبی دارم. مثلا شما اگر به من بگویید الان بیا و برای خبرنگاران ورزشی صحبت کن، بنده نیازی به این ندارم که در این مورد مطالعه کنم، یادداشت کنم و همراه خودم کاغذ بیاورم. در گزارش‌هایم فقط اطلاعات دو تیمی که می‌خواهند با هم مسابقه بدهند مثل سن و سال بازیکنان، اینکه در کدام‌ تیم‌ها بازی می‌کردند، مدیر و مربی این تیم‌ها چه کسی است را استخراج می‌کنم و این اطلاعات باید به روز باشند و مثلاً امروز گزارش دارم، شب گذشته باید اطلاعات تیم‌ها را جست‌وجو و پیدا کنم چون شاید بازی یکی از این دو تیم را 10 روز پیش من گزارش کرده باشم اما ممکن است این تیم در 10 روز گذشته چند بازیکن یا مربی‌اش را عوض کرده و یا تغییراتی در خودش ایجاد کرده باشد و باید این تغییرات را جست‌وجو کرده و در بیاورم تا اطلاعاتم به روز باشد.

 

* واکنش‌های مثبت و منفی به شکل خاص گزارش شما صورت گرفته. نظرات در این باره چیست؟

نمی‌دانم عکس‌العمل‌ها در کشورهای خارجی چگونه است ولی در کشور ما واکنش منفی فقط از رسانه‌هاست و حداقل در مورد شخص بنده این گونه بوده و حتی در مورد بازیگران و خواننده‌ها نیز به همین شکل است. وقتی یک بازیگر سینما از وقتی از خانه بیرون می‌آید تا وقتی که به خانه برگردد به جز محبت چیز دیگری از مردم نمی‌بیند و کسی با او کاری ندارد، فحش نمی‌دهد و بی‌احترامی نمی‌کند؛ آنهایی که بی‌تفاوتند از کنارش عبور می‌کنند و آنهایی که دوستش دارند اظهار علاقه و محبت می‌کنند. مثلاً بنده بعید می‌دانم مردم به بازیگری مثل بهرام رادان واکنش منفی نشان بدهند حتی اگر فیلمی بازی کرده باشد که مخاطب آن نقش را دوست نداشته ولی می‌داند که حرفه‌ او بازیگری است و این نقش از سوی کارگردان به او داده شده است یا مثلاً ممکن است شما چهار اثر از آهنگ‌های احسان خواجه‌امیری را بپسندید و دو آهنگش را هم دوست نداشته باشید ولی فکر نمی‌کنم اگر او را ببینید توهین و بی‌احترامی کنید و فقط محبت می‌کنید. گزارشگر فوتبال هم همین‌طور است. ما بین مردم مخالف نداریم فقط ممکن است یکسری گزارش‌ جواد خیابانی را دوست داشته باشند و منتقد علیفر باشند و یکسری هم ممکن است نه گزارش خیابانی و نه علیفر را را دوست داشته باشند گزارش پیمان یوسفی را بپسندند ولی وقتی مرا در خیابان می‌بینند به شخص بنده عکس‌العمل منفی ندارند و حتی پیش من می‌آیند و علاقه‌شان را ابراز می‌کنند و عکس می‌گیرند، بعضی وقت‌ها هم ممکن است انتقادهای خودشان را هم بیان کنند و مثلاً بگویند فلان ایراد در گزارش شما وجود دارد و اگر اشکالی ندارد این اشکال را برطرف کنید.

 

* پس معتقدید که این هجمه‌ها بیشتر از سمت رسانه‌ها بوده است؟

در مورد بنده که تمام واکنش‌های منفی صد درصد فقط در رسانه‌ها بوده است.

 

* در مورد شما و جواد خیابانی این هجمه‌ها زیاد بوده، دلیلش چیست؟

راجع به دوستان و همکارانم اظهارنظر نمی‌کنم ولی یک گزارشگر یا بازیگر یا خواننده و در کل کسی که زیاد مورد توجه مردم است طبیعتاً مواردی انتقادی و منفی هم نسبت به او بیشتر است. همان‌طور که گفتم در مورد همکارانم اظهارنظر نمی‌کنم و فقط در مورد خودم می‌گویم؛ اگر علیفر مورد توجه مردم نباشد، مورد توجه رسانه هم نیست. یعنی رسانه‌های ما کسانی را مورد توجه قرار می‌دهند که مورد توجه مردم هستند چون یک رسانه حالا چه مکتوب باشد و چه سایت و یا به هر شکلی که باشد دوست دارد مورد توجه مردم باشد و در چه صورتی رسانه مورد توجه مردم قرار می‌گیرد؟ در صورتی که آن رسانه در مورد آدم‌هایی صحبت و تحلیل یا گفت‌وگو و مصاحبه کند که این آدم‌ها مورد توجّه مردم هستند. علیفر اگر مورد توجّه مردم نباشد زیاد مورد توجّه رسانه هم نیست. پس وقتی که راجع به علیفر در رسانه زیاد صحبت می‌شود طبیعتاً بدون عیب نیست، نه علیفر و نه هیچ‌کس دیگری. رسانه‌ها همیشه نیمه خالی را می‌بینند و این نظر بنده است. رسانه‌ها در مورد آدم‌ها بیشتر نیمه خالی لیوان را می‌بینند تا محسنات آن آدم‌ها را. انتقاد، تحلیل و تفسیر جزو کارهای رسانه‌هاست و بیشتر به نکات منفی توجه دارند تا مثبت و دلیل اینکه بنده یا همکارانم مورد انتقاد قرار می‌گیریم، به اعتقاد خودم توجه زیاد مردم به ما است.

 

* یک سری دابسمش‌ها در فضای مجازی گسترش پیدا کرد و یک سری هنرهای این چنینی رایج شده و خیلی از شخصیت‌ها سوژه چنین برنامه‌هایی شدند و از این بابت هم ناراحت شدند و راضی نبودند ولی از این دست شوخی‌ها با شما هم شد و نه تنها واکنش منفی نشان ندادید که حتی شما استقبال هم کردید.

دابسمش پدیده‌ای بود که تاریخ مصرف داشت یعنی در مدت کوتاهی به مدت دو تا سه سال خیلی مورد توجه قرار گرفت و خیلی استفاده می‌شد و درواقع رو به پایین حرکت کرد و الان از دور خارج شده یعنی زمانی که دابسمش خیلی رایج بود ولی الان افت کرده و خیلی کمتر مورد توجه است و پدیده‌ای بود که تاریخ مصرف داشت. اتفاقاً از تمام آدم‌هایی که دابسمش کار می‌کردند حمایت می‌کردم و می‌آمدند روی صدای بنده دابسمش درست می‌کردند. طنزهایی که من در گزارشم دارم کسی ندارد. دابسمش در کشور ما با صدای من شناخته شد و هیچ‌وقت ناراحت نبودم و حتی استقبال هم می‌کردم. این قضیه به من لطمه‌ای که نزد هیچ حتی باعث معروف‌تر شدن من شد. به اعتقاد بنده آدم‌هایی که از شوخی ناراحت می‌شوند اشتباه می‌کنند. آدمی که مورد توجه مردم است، خصوصا کسی که در رسانه‌ کار می‌کند باید مدام در معرض دید و توجه بوده و دائما روی زبان مردم باشد، این خودش یک جور کمک به ماندگاری و یک جور تبلیغ است.

 

* در پیام‌ها و توئیت‌هایی که حالت طنز دارند هم یک مدت شما سوژه بودید. این شوخی‌ها به دست خودتان هم می‌رسد؟

چون خودم زیاد پی‌گیر این چیزها نیستم زیاد نمی‌بینم ولی دوستانم که می‌بینند به من می‌گویند و برایم ارسال می‌کنند.

 

* برایتان جالب است؟

بله، برایم جالب است و اصلاً هم ناراحت نمی‌شونم.

 

* مورد خاصی در ذهنتان هست که برایتان خنده‌دار بوده و الان بخواهید بگویید؟

به آن صورت که در ذهنم بماند نه. این موارد بیشتر باید برای بیننده خنده‌دار باشد. این که با افراد شوخی می‌شود؛ با بازیگر، خواننده، فوتبالیست، مربی فوتبال، گزارشگر و حتی با آدم‌هایی که در سیاست و اقتصاد هستند اشکالی ندارد. درواقع شوخی ایجادکننده روحیه مثبت برای انسان است.

 

* مثلا جمله‌ای که خیلی باب شده «توی دروازه» شما است که می‌گویند حتی بیننده را از خواب بیدار می‌کند.

در مورد این جمله چند بار از من سوال شده و بارها پاسخ دادم. می‌گویند این جمله باعث هیجان بیننده می‌شود و یکی از وظایف گزارشگر هم همین است که هیجان را به بیننده منتقل کند. در کل این حرف چندان درستی هم نیست چرا که وقتی یک نفر با نیت دیدن یک بازی در نیمه شب بیدار می‌ماند قصد دارد آن بازی را ببیند و اینطور نیست که تلویزیون برای خودش روشن باشد و صدای من بخواهد کسی را بیدار کند.

 

* ارتباط شما با همکاران گزارشگرتان چطور است؟

گزارشگران فوتبال در تلویزیون همه با هم همکارند، هیچ مشکلی هم با هم ندارند ولی هیچکدام با یکدیگر دوست و رفیق نیستند. مثلاً بنده که 25 سال است گزارشگر فوتبال تلویزیون هستم و با خیابانی و فردوسی‌پور کارمان را با هم شروع کردیم و وقتی هرکدام از ما فوتبالی را در تلویزیون گزارش می‌کنیم تنها هستیم مثلاً وقتی بنده یک فوتبال را گزارش می‌کنم خیابانی پیش من نیست و تنها هستم یا اگر فردوسی‌پور گزارش می‌کند خیابانی پیش او نیست و همدیگر را نمی‌بینیم که بخواهیم صمیمی بشویم. وقتی به طور تک نفره گزارش می‌کنیم گزارشگر دیگری پیش ما نیست که او را ببینیم. مثلا خیابانی به استادیوم می‌رود و در آنجا فوتبال گزارش می‌کند گزارشگر دیگری در آنجا نیست و خودش تنهاست. فقط در سال دو سه بار پیش می‌آید که همدیگر را ببینیم آن هم در جلسات اتفاق می‌افتد. مثلاً قبل از یک رویداد مثل جام جهانی، جام ملت‌های آسیا و یا جام اروپا تهیه‌کنندگان و مدیران جلساتی را برگزار می‌کنند و از گزارشگران هم دعوت می‌کنند تا در جلسات حضور داشته باشند تا با هم هماهنگ شویم و در این جلسات هم فرصت نمی‌شود تا گزارشگرها با هم صحبت کنند.

 

* حتی از همدیگر نظر هم نمی‌خواهید؟ مثلا گزارشگر همکارتان بپرسد که آیا فلان چیزی که من در فلان گزارش گفتم خوب بود یا نه؟

بنده دوست ندارم در مورد کار همکارم نظری بدهم و چون حرفه من این است و با یک عینک دیگری به این کار نگاه می‌کنم شاید همکارم نسبت به من نگاهی متفاوت داشته باشد.

 

* آیا برعکس این قضیه اتفاق می‌افتد؟ یعنی آنها در مورد کار شما به شما نظری می‌دهند؟

نه تا به حال نظری نداده‌اند و انتقادی هم نکرده‌اند. در کل ما به همدیگر احترام می‌گذاریم و دوست نداریم کدورتی بین‌مان به وجود بیاید. ولی طبیعتاً همه ما عیوب و اشتباهاتی در کارمان داریم مخصوصا در پخش فوتبال‌ زنده و زمان یک فوتبال 90 دقیقه است و امکان اشتباه وجود دارد.

 

* ولی می‌خواهیم از شما نظرتان را در رابطه با دو نفر از همکارانتان را بپرسیم. یکی عادل فردوسی‌پور است که مدتی از تلویزیون دور است.

عادل فردوسی‌پور رفیق و همکار 25 ساله من است. بنده، عادل فردوسی‌پور و جواد خیابانی از تاسیس شبکه 3 سیما حضور داشتیم. بارها در مصاحبه‌هایم گفته‌ام و اظهارنظر کرده‌ام و به شما هم می‌گویم و معتقدم که به نظر مدیرانم باید احترام بگذارم و نه تنها من بلکه هر کسی در هر حرفه‌ای باید به نظر مدیران و تصمیم مدیران خودش احترام بگذارد و درواقع تابع نظر مدیران خودش باشد و غیر از این باشد که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. مدیری که در یک کاری حضور دارد، اختیار تام دارد و این حق را دارد در مورد پرسنل تحت امر خودش تصمیم‌گیری کند چون او هم باید به مدیر خودش پاسخگو باشد. همه اتفاق‌ها و تصمیم‌ها برای هرکسی یکجور نیست و ممکن است به یکی برای کاری که انجام می‌دهد پاداش بدهند یا یکی را برای خطایی که مرتکب می‌شود جریمه کنند و ممکن است این جریمه کم و یا زیاد باشد. هر کسی در هر جایی و نه فقط در ایران باید تابع نظر مدیرش باشد و به نظر و تصمیم مدیرش احترام بگذارد. عادل فردوسی‌پور همکار و دوست عزیز بنده است و من خیلی دوستش دارم ولی معتقدم که اشتباه کرد. وقتی مدیری آمده در شبکه 3 و تصمیم می‌گیرد که برنامه 90 نباید پخش شود، ما نمی‌توانیم از ایشان توضیح بخواهیم که شما چرا نمی‌خواهیم برنامه 90 پخش نشود. فردوسی‌پور 20 سال تهیه‌کننده و مجری برنامه 90 بوده و در کارش هم خیلی موفق بوده ولی الان مدیری آمده و تصمیم گرفته که برنامه 90 نباشد و ایشان هم باید بگوید چشم این نظر شماست و قابل احترام است. اگر عادل فردوسی‌پور عجله نمی‌کرد گزارش فوتبال را از او نمی‌گرفتند و این خیلی حیف است که فردوسی‌پور فوتبال گزارش نمی‌کند چون او 25 سال در کار گزارشگری فوتبال تجربه دارد و کسی که این همه سال در یک حرفه، آن هم در تلویزیون با میلیون‌ها بیننده با سلیقه‌های مختلف سابقه کار دارد و در تلویزیون دوام بیاورد آدمی است که کارش را به خوبی بلد است. حیف است که الان عادل گزارش نمی‌کند ولی مقصر اصلی خودش بود چون نباید عکس‌العمل نشان می‌داد و می‌توانست به عنوان گزارشگر همچنان کارش را ادامه دهد و امیدوارم که عادل به کار گزارشگری برگردد.

 

* ولی خب اسم صداوسیمای ما ملی است. نباید به نظر مخاطب اهمیت داده شود؟ فردوسی‌پور یک چهره محبوب است و شما هم تایید کردید که اکثریت مخاطبین دوست دارند عادل حضور داشته باشد.

از اینکه فردوسی‌پور چهره مورد توجه و علاقه مردم است، با شما موافقم اما در مورد اینکه مردم باید تصمیم بگیرند که عادل در صداوسیما باشد، موافق نیستم. مثلاً شما در یک خبرگزاری معروف و معتبر کشور کار می‌کنید و طبیعتاً نظر مردم برای شما مهم است و فرض می‌کنیم که شما مدیر و تصمیم‌گیرنده خبرگزاری هستید؛ آیا شما فقط به ساز مردم می‌رقصید یا اینکه خودت با تجربه، با تحصیلاتت، با تخصصت، با پرسنلی که در اختیار دارید و با امکاناتی که در اختیار دارید کار می‌کنید؟ این به اشتباه در رسانه‌ها دهان به دهان چرخیده که تلویزیون چون برای مردم کار می‌کند، باید با نظر مردم تصمیم‌گیری کند در صورتی که اصلاً اینطور نیست چون تلویزیون مدیر دارد. تلویزیون در هر کشوری یکی از پایه‌های استوار و محکم هر حکومتی است. تلویزیون یک مدیر در رأس کار دارد که به عنوان ریاست سازمان صداوسیما مدیران دیگر را انتخاب می‌کند و مدیران دیگر با نظر و صلاحدید رئیس سازمان و لحاظ کردن نظریات مردم کار می‌کنند اما نه تصمیم‌گیری با نظریات مردم. اصلاً با این موافق نیستم که مردم برای رادیو و تلویزیون تصمیم بگیرند. شاید مردم بخواهند یک فیلم خارجی که هزار و یک صحنه و مشکل که با شرع و عرف ما مطابقت ندارد از تلویزیون پخش شود ولی این شدنی نیست. اگر تلویزیون یک نظرسنجی بگذارد که فیلم‌های خارجی بدون سانسور پخش شوند 80 درصد مردم می‌گویند بله اما به خاطر معذوریت‌های شرعی و عرفی که در دین و مذهب‌مان داریم این کار شدنی نیست. هر فیلم و برنامه‌ای را نمی‌شود با نظر مردم پخش کرد. تلویزیون نمی‌تواند ظاهر مجریان خانم را آن طوری که مردم می‌خواهند نشان بدهد چون معذوراتی داریم. مردم و نظرشان محترم است اما هیچ‌وقت نمی‌توانند برای مدیران سازمان صداوسیما تصمیم‌گیرنده باشند. مگر قرار است برنامه‌ای که 20 سال از تلویزیون پخش ‌شده همچنان تا آخر دنیا پخش شود؟

 

* در مورد مزدک میرزایی هم بگویید که این روزها جای او هم خالی به نظر می‌رسد

مزدک میرزایی در بین گزارشگران انسانی بسیار خوب، نجیب، باتربیت، خانواده‌دار و با فرهنگ است. من کاری با گزارش ایشان که در چه حدی بوده ندارم. اینکه ایشان گزارشگر خوب، متوسط یا ممتازی بوده کاری ندارم. ایشان تصمیم گرفته که مهاجرت کند. از نظر من هیچ اشکالی ندارد که هر آدمی در هر کجای دنیا تصمیم به مهاجرت بگیرد، در کشور ما هم هیچ اشکالی ندارد. مزدک رفته در یک کشور خارجی و در یک شبکه آن کشور کار گزارشگری می‌کند چون سالهاست که او کار گزارشگری می‌کند و این هم اشکالی ندارد. اما در اینجا یک اما و اشکال بزرگ وجود دارد و یک اشتباه جبران‌ناپذیر از سوی مزدک میرزایی رخ داده و آن هم اینکه مهاجرت کرده و برای شبکه تلویزیون کشوری که دشمن ایران است کار می‌کند و این کار مزدک اشتباه بسیار بزرگ و جبران‌ناپذیر است و اشتباهی بوده که تمام صلاحیت‌ها، نجابت‌ها، بافرهنگ بودن و خوب تربیت شدن او را زیر سوال برده و درواقع همه اینها لوث شد. مزدک میرزایی بزرگترین اشتباه زندگی 50 ساله خودش را از نظر منِ علیفر مرتکب شد.

 

* الان ما مزدک میرزایی و عادل فردوسی‌پور را نداریم و به نظر می‌رسد در گزارشگری فوتبال کمبود نیرو داریم و شاید چهار پنج گزارشگر فوتبال بیشتر نداشته باشیم. از نظر شما این تعداد کم نیست؟

رفتن مزدک میرزایی که تصمیم خودش بوده و همان‌طور که عرض کردم بزرگترین اشتباه زندگی‌اش. عادل فردوسی‌پور هم اشتباه خودش باعث شد که الان نباشد و همان‌طور که توضیح دادم ایشان اگر واکنش نمی‌داد الان در کار گزارشگری فوتبال فعالیت می‌کرد. در حال حاضر هم تهیه‌کننده فوتبال 120 هم هست. عادل کارمند رسمی سازمان صداوسیما است و حکمش هم تهیه‌کننده است و به عنوان یک تهیه‌کننده مشغول به کار است و مشکلی از این بابت وجود ندارد. امیدوارم مورد بخشش مدیران تلویزیون قرار بگیرد و برگردد چون جایش به عنوان گزارشگر خیلی خالی است. من فقط سه نفر را نام می‌برم؛ خیابانی، یوسفی و علیفر. ما سه نفر گزارشگرهای قدیمی هستیم و تجربه بالای 20 سال در کارمان داریم و طرفدارها و منتقدان خودمان را هم داریم اما کسی در این چند سال که مشغول فعالیت در کار گزارشگری هستیم از ما تشکر نکرده است. رسانه‌ها همیشه نیمه خالی لیوان را می‌بینند و همیشه هم از بنده و خیابانی انتقاد می‌کنند. بر فرض اگر مزدک میرزایی و عادل فردوسی‌پور هم بودند هیچ فرقی نمی‌کرد. اما به نظر بنده باید نیروی تازه تزریق شود. ما که تا ابد در سازمان نمی‌مانیم و کار گزارشگری نمی‌کنیم. باید نیروهای تازه بیاورند، اشتباه کنند، کم‌تجربگی کنند، در کنار گزارشگران باتجربه بنشینند و کار را یاد بگیرند، کم کم بازیها را به صورت ضبط شده گزارش کنند و اگر تایید شد که در بازی‌های پخش زنده هم بتوانند گزارش کنند، به کارشان ادامه دهند. در کل با جذب نیروهای تازه مخالف نیستم.

 

* البته این هم یک توفیق اجباری شده که باید نیروی جدید جذب شود.

بله، اما اگر این اتفاقی که الان افتاده و دلیلش این است که عادل فردوسی‌پور و مزدک میرزایی نیستند، 10 سال پیش می‌افتاد الان با کمبود گزارشگر مواجه نمی‌شدیم چون اگر از 10 سال پیش صداوسیما گزارشگر تازه‌کار می‌آورد و تا الان حرفه‌ای می‌شدند. اما الان نیروهای جدید می‌آورند و این نیروها حداقل 10 سال زمان می‌برد تا در کار گزارشگری فوتبال حرفه‌ای شوند و مورد قبول مردم و رسانه‌ها قرار بگیرند.

 

* این نیروهای جوان و جدید را چطور دیدید؟

هیچکدام خوب نیستند ولی در بین‌شان مستعد وجود دارد. درضمن ما به تعداد زیادی گزارشگر نیاز نداریم چون دو نفر از گزارشگران ما رفتند و نهایتاً از 20 نفری که آمدند ما به پنج نفر از آنها برای گزارشگری فوتبال نیاز داریم. طبیعتا مدیران ما آگاهی دارند و اینها را غربال می‌کنند تا از بین 20 نفری که در شبکه 3 و شبکه ورزش گزارش می‌کنند پنج شش نفر را انتخاب کنند و همانطور که گفتم این چند نفر هم چیزی حدود 10 سال زمان می‌خواهند تا تبدیل به یک گزارشگر حرفه‌ای شوند که مورد قبول مردم و رسانه‌ها قرار بگیرند.

 

* همکاران گزارشگر شما مثل فردوسی‌‌پور، خیابانی و میرزایی به جز گزارشگری فوتبال کار مجری‌گری هم می‌کردند اما شما وارد کار مجری‌گری نشدید. دلیل خاصی دارد که مجری‌گری نمی‌کنید؟

علاقه‌ای به اجرا ندارم. سال‌های قبل در شبکه جهانی جام جم اولین نفری بودم که در بین گزارشگرها به عنوان مجری از من استفاده می‌کردند و دو سه سالی به جز گزارشگری فوتبال کار اجرا هم می‌کردم، با کارشناس برنامه صحبت می‌کردم، بازی که شروع می‌شد دوباره گزارش می‌کردم و بین دو نیمه باز با کارشناس برنامه اجرا داشتم و آخر برنامه هم به همین شکل بود. ولی از اجرا زیاد خوشم نمی‌آید و عاشق گزارش هستم. دوست دارم دستم باز باشد یعنی 90 دقیقه که برای گزارش یک فوتبال فرصت دارم دوست دارم صحبت کنم؛ در مورد آدم‌هایی که بازی می‌کنند، در مورد مربیان، در مورد خوب یا ضعیف بازی کردن بازیکنان و من تنها گزارشگری هستم که در طول تاریخ گزارشگری در ایران مربی درجه یک فوتبال هم هستم. یعنی من صلاحیت تحلیل و تفصیر فوتبال را دارم که حتی بعضی‌ها می‌گویند علیفر زیاد تفصیر می‌کند در مورد مربی، بازیکنان و بازی چون صلاحیتش را دارم.

 

* پس از رفتن عادل از تلویزیون هجمه‌هایی هم به محمدحسین میثاقی وارد شد به طوری که انگار میثاقی، عادل را از تلویزیون اخراج کرده است. حتی می‌گفتند عادل در آستینش مار پرورش می‌داده و شاگردش به او خیانت کرده و از این قبیل حرف‌ها زیاد گفته می‌شد. شما این قضیه را چطور می‌بینید؟

نمی‌خواهم در مورد شخص خاصی صحبت کنم و کلی می‌خواهم صحبت کنم. در هر قسمتی از سازمان صدا و سیما چه کسانی که دیده می‌شوند یا صدایشان دیده می‌شوند چه سایر افراد خصوصاً انسان‌های جوان و تازه وارد دوست دارند ترقی کنند و این قابل شماتت نیست. کسانی که در کار اجرا و گزارش میدانی هستند دوست دارند اعتبارشان بالا برود. طبیعی است که ذات انسان میل به پیشرفت دارد. این شخص (محمدحسین میثاقی) کسی بوده که در برنامه نود در استادیوم‌ها حاضر می‌شده و نظر مربیان و بازیکنان را می‌پرسیده و عادل فردوسی‌پور هم او را به برنامه‌اش آورده است. حالا اینکه شبکه 3 تصمیم گرفته است که برنامه 90 تعطیل شود چه ارتباطی به میثاقی دارد؟ به فردوسی‌پو گفتند برنامه نود نباشد و او واکنش نشان داده و به همین دلیل کنارش گذاشتند. حالا پرسنلی که در برنامه 90 کار می‌کردند باید توسط سازمان کنار گذاشته شوند؟ مشخصاً باید شاغل باشند و پرسنل تلویزیون هستند. آن افراد در تعطیلی برنامه 90 در برنامه‌های مختلف تقسیم شدند. حالا به میثاقی گفتند تو تجربه پیدا کردی و در کار اجرا بودی بیا مجری فوتبال برتر شو. پیمان یوسفی در برنامه فوتبال برتر بوده و حالا به جای مرحوم شفیع به ورزش و مردم شبکه یک رفته و در صدا و سیما یک مجری نمی‌تواند همزمان در دو شبکه حضور داشته باشد و باید یک نفر باید جانشین او در فوتبال برتر می‌شد. حالا میثاقی گناه کرده است که مجری فوتبال برتر شده و  اینکه چه ارتباطی به کار کردن او در برنامه 90 دارد؟ مابقی کارکنان برنامه 90 هم الان هرکدام در جایی مشغول هستند آیا باید به آنها بگوییم به فردوسی‌پور خیانت کرده است؟ بعد هم مگر سازمان با میثاقی مشورت کرده که برنامه نود تعطیل شود و او را مقصر بدانیم؟ به او گفتند بیا فوتبال برتر را اجرا کن نباید می‌رفت؟ به من هم می‌گفتند می‌رفتم.

 

از بین گزینه‌هایی که گفته می‌شود انتخاب کنید

رئال یا بارسا:

یکی را بیشتر دوست دارم ولی نمی‌گویم چون دوست‌داران تیم دیگر مخالف من می‌شوند.

مورینیو یا گواردیولا:

هیچکدام کارشان را بلد نیستند ولی بازهم مورینیو را انتخاب می‌کنم.

 

مورینیو یا قلعه‌نویی:

مربی ایرانی و خارجی را نمی‌توان مقایسه کرد. قلعه‌نویی امکانات محدودی در فوتبال ایران دارد که یک بیستم امکانات مورینیو هم نیست. وقتی دو نفر مقایسه می‌شوند باید در شرایط مساوی باشند.

 

مسی یا رونالدو:

این هم مثل سوال بارسا یا رئال است و نمی‌توانم جواب دهم. بگویید هر دو

 

پله یا مارادونا:

در مجموع بخواهم انتخاب کنم نظرم پله است. به عنوان فوتبالیستی که به جز فوتبال در سایر موارد مثل موارد اخلاقی و فرهنگی در مجموع پله را انتخاب می‌کنم ولی از لحاظ فنی مارادونا

              

و سوال آخر، نظرتان در مورد انتخاب اسکوچیچ چیست؟

او خیلی دل و جرئت دارد که در این شرایط چنین مسئولیتی را قبول کرده است. در این شرایط تیم در دور رفت بازی با حریفان مستقیم به بحرین و عراق را باخته است و امکان موفقیت خیلی پایین است و دل و جرئت به خرج داده که این مسئولیت را پذیرفته و به عنوان یک ایرانی برایش آرزوی موفقیت دارم.

 

 

گفتگو از: سعید رضی پور

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز