فتح الله زاده، مدیری با سابقه پوچ در استقلال
در دوره پیشین مدیریت فتح الله زاده بر استقلال روزی نبود که مصاحبه جدیدی از شوالیه آبیها در مطبوعات نخوانیم اما سخنی نبود که وی از سیزدهمی شرمآور استقلال در لیگ هفتم بر زبان براند.
به گزارش ایلنا، برای توصیف سبک مدیریت علی فتح الله زاده باید به عقب برگردیم. کلمه «پوچ» در توصیف مدیریت استقلال در لیگ سیزدهم روز به روز قویتر میشد. فتحاللهزاده که در دو سال گذشته با خریدهایی نظیر آندرانیک تیموریان، فریدون زندی، مهدی رحمتی، خسرو حیدری، کرار جاسم، جیلوید ساموئل فقید و جواد نکونام محبوبیت خود روی سکوهای آبی را به موشک بسته بود، به روزهایی رسید که کسری بودجه شدید باشگاه، استقلال را برای پیشروی در لیگ برتر و چمپیونزلیگ آسیا خلع سلاح کرده بود. مرد شنلپوش ساختمان سعادتآباد هیچ ایدهای برای برونرفت از وضعیت نابسامان ایجاد شده نداشت اما بدون ظرافت خاصی خود را پشت مصاحبههای روزانه، تکراری و ملالتآورش پنهان میکرد؛ پشت به اصطلاح «بمب»هایی که ترکانده بود و آنها را دستمایه خودستاییاش در هر فرصتی قرار میداد.
روزی نبود که مصاحبه جدیدی از شوالیه آبیها در مطبوعات نخوانیم اما سخنی نبود که وی از سیزدهمی شرمآور استقلال در لیگ هفتم بر زبان براند. به همین سادگی که حاج فتل سیاهچاله کارنامه مدیریتش را ندید میگیرد، این روزها هم مدیریت نتیجهگرایانهاش در لیگ سیزدهم را به روی خود نمیآورد و با ژستهای پوپولیستی که ما را به یاد محمود احمدینژاد میاندازد، از برنامههای چندین ساله میگوید که گویا قرار است استقلال را به الهلال دوم غرب آسیا بدل سازد. ما مینویسیم، میخوانیم و مرور میکنیم؛ نه برای اینکه درس تاریخ بدهیم؛ بلکه برای اینکه به آقای فتحالله این منظور را برسانیم: «همه میدانیم شما مرد برنامههای بلندمدت نیستید!»
تمام کمبودهایی که سبب پنجمی استقلال در فصل ۹3-۹2 و از دست رفتن سهمیه آسیا شدهاند، از یک عامل نشأت میگیرند؛ مدیریت بمبمحور. در دوران فتحاللهزاده، آکادمی استقلال به مرز انحلال کشیده شد؛ قراردادهای یکساله و ترکمنچایگونهای که بسته میشدند، دست امیر قلعهنویی را در کوران رقابتهای نیمفصل دوم در پوست گردو گذاشت؛ به گونهای که نکونام و منتظری بهآسانی از تیم جدا شدند. سایر بازیکنان هم فرآیند تمدیدشان بهقدری طولانی شد که عملاً استقلال بدون تمرینات پیشفصل راهی چهار تورنمنت شد و سیلابی از مصدومان روی دستان دکتر نوروزی قرار گرفتند.
گویی در سیستم حاج فتل، هیچ اقدامی بهجز ترکاندن بمب و بستن تیم کهکشانی ارزش هزینه نداشت. فتحاللهزاده از سال 89 تا اوایل 93 فرصت ایجاد منابع درآمدزایی با برند استقلال را داشت اما نهایت دستاورد او، کمپی بود که پس از او هیچگاه تیم استقلال بهمدت طولانی در آن تمرین نکرد و حال خود فتحاللهزاده میخواهد آن کمپ را به شهرداری نفقه دهد و با دستی دیگر وعده ساخت ورزشگاه ۳۵۰۰۰ نفری میدهد. حاج فتل امسال از حیث شخصیت یا دانش با مدیر وعدهگرایی که 6 سال قبل میشناسیم، تفاوتی نکرده است. او تنها مدیون افتخاریها، فتحیها و خلیلزادههایی است که با تبر به جان ریشه استقلال افتادهاند؛ تا هوادار استقلالی به مرگ گرفته شود و به تب راضی گردد. مردی از جنس مدیران دهه 60، که هیچ چشمه شهرتی قادر به سیراب کردنش نیست. او به استقلال دهه 90 خوش آمد!
سام ستارزاده