اصول فراموش شده؛ حواشی و بی اخلاقی فوتبال ایران کی پایان میگیرد؟
اتهامات رنگارنگ به حریف، داوران و فدراسیون. اعتماد میان اعضای خانواده فوتبال تقریباً از بین رفته است.
به گزارش ایلنا، بازی بایرن و هوفنهایم پایانی غیرمنتظره و سورئال داشت. بازیکنان و مدیران بایرن مونیخ وقتی دیدند هوادارانشان حاضر نیستند پارچهنوشتههای توهینآمیز علیه مالک باشگاه میزبان را جمع کنند، دست از بازی کشیدند و دقایق باقیمانده را با پاسکاری میان خودشان و بازیکنان تیم میزبان گذراندند؛ نشانهای از احترام به حریف و تأکید بر اولویت اخلاق بر فوتبال و حساسیتهایش.
این اتفاق در روزهایی رخ داد که فوتبال ایران مثل همیشه درگیر حاشیهها و ماجراهای منحصر به فرد است. رقابت در مستطیل سبز تمام نمیشود و قبل و بعد از آن در نشستهای خبری، میکسدزونها و فضای مجازی ادامه دارد. اتهامات رنگارنگ به حریف، داوران و فدراسیون. اعتماد میان اعضای خانواده فوتبال تقریباً از بین رفته است. مربیان و بازیکنان حاضر نیستند مسئولیت نتایج را بپذیرند و دائماً دنبال مقصر میگردند.
مشکل فوتبال ایران کجاست؟ هر بار حاشیهها پررنگ میشود، گروهی به تمدن کهن این سرزمین اشاره میکنند و چاره را در بازگشت به ارزشها میدانند. گروه دیگری هم فرضیه سقوط اخلاق و ارزشها در جامعه و سرایت آن به ورزش را پیش میکشند.
بهتر است تحلیل بالا و ارتباط اخلاق در جامعه و ورزش را به جامعهشناسان بسپاریم. به جای آن میتوانیم بحثمان را به محدوده فوتبال متمرکز کنیم. این ورزش وارداتی سالهاست که به ایران آمده و به عمق جان مردم نفوذ کرده، بدون اینکه اصولش را هم در نظر بگیریم.
در فوتبال باشگاهی اروپا که بالاترین سطح فوتبال در دنیاست، رد و بدل شدن ارقام نجومی هم دلیلی برای چشمپوشی از اصول اخلاقی نیست. درآمد باشگاهها و دستمزد و پاداش بازیکنان ارتباط مستقیمی با نتایج مسابقات دارد، با این حال آنها اصرار زیادی روی اصول اخلاقی دارند.
این توضیحات به معنی نگاه سیاه و سفید به فوتبال در ایران و اروپا نیست. فوتبال در قاره سبز هم مشکلات و بحرانهای زیادی دارد، از توهینهای نژادپرستانه تا خشونت در ورزشگاهها. با این حال مدیران، مربیان و بازیکنان به عنوان متولیان و سفیران فوتبال خودشان را دلسوز میدانند و اجازه نمیدهند که موارد بیاخلاقی نهادینه و فراگیر شود. همیشه صداهایی پیدا میشود که مقابل انحرافات بایستد و روی روش درست پافشاری کند. نکته مهمتر اینکه اصولی وجود دارد که در مواقع بحران میتوان به آن رجوع کرد.
حتی اعتراض هواداران بایرن هم به خاطر زیر پا گذاشته شدن اصولی است که معتقدند رعایت نشده. بنا بر فرهنگ فوتبال آلمان، هواداران با مالکیت یک فرد بر یک باشگاه مخالفند و حضور دیتمار هوپ بر رأس باشگاه هوفنهایم را برنمیتابند. مشکل بزرگ اما توهینهایی است که در پلاکاردهایشان وجود دارد.
در مقام مقایسه، فوتبال ایران الگویی برای مالکیت باشگاهها ندارد. در این سالها شاهد مدلهای عجیب و غریبی از مالکیت بودهایم و حتی کار به جایی رسیده که در لیگ برتر دو باشگاه مالک مشترکی دارند! فوتبال ایران بغل پا و 2-4-4 را وارد کرده و تصور میکند که همه چیز تکنیک و تاکتیک است (هرچند در آموزش این موارد هم موفق نبودهایم)، ولی اساس فوتبال را فراموش کرده است. این خانه روی پایههای شکننده و لرزانی ساخته شده که با وزش هر باد شدیدی میلرزد و خطر ریزش آن وجود دارد.
اگر قرار است مشکلات حاشیهای فوتبال ایران تمام شود، باید یک بار دیگر اصولش را از نو نوشت. جایگاه مالکیت و مدیریت و مربی و بازیکن و هوادار و رسانه را باید از نو تعریف کرد. هنوز هم برای تحول دیر نیست، به شرطی که متولیان فوتبال این خلأ بزرگ را ببینند و برایش چاره کنند.