مرد کروات میتواند ناجی تیم ملی شود؟
اسکوچیچ؛ یک عصر زمستانی و یک شوک غیرمنتظره

انجماد در یک عصر زمستانی. یک شوک عجیب و غیرمنتظره. یک انتخاب سهل و ممتنع و البته غیرقابل باور.
به گزارش ایلنا، انتخاب دراگان اسکوچیچ به عنوان سرمربی تیم ملی یک گزینش عجیب و حیرت آور بود. یک شوک شبانگاهی که کسی انتظارش را نداشت. در تمام روزهای سپری شده بعد از فسخ نامهربانانه مارک ویلموتس سرمداران فوتبال بر طبل مربی داخلی کوبیدند. طبلی که البته از سوی مقامات بالادستی و به طور مشخص وزارت ورزش و جوانان برای آنها مهیا شده بود تا صدای بلندش گوش فلک را کر کند.
مصاحبههای فرمایشی در مدح مربیان ایرانی و اشاره به دستاوردهای آنها به ویژه در رشتههای غیرفوتبال و انتخاب مربیان داخلی برای دو تیم بزرگ پایتخت، یک نوع بسترسازی برای انتخاب یک گزینه خاص برای تیم ملی محسوب میشد.
در حقیقت مسیر نیمکت تیم ملی به رسیدن یک مربی ایرانی ریلگذاری شده بود اما فدراسیون فوتبال در یک چرخش عجیب با انتخاب دراگان اسکوچیچ همه را شگفتزده کرد. انتخابی که کسی آن را باور نداشت و نشان داد تمامی آنچه در چند ماهه اخیر مطرح شده تا چه اندازه پا در هوا بوده است.
دراگان اسکوچیچ یک کروات نام آشنا برای فوتبال ایران است. مردی که پیش از این او را در فولاد، ملوان، خونه به خونه و صنعت نفت دیدهایم و از همین رو قضاوت او برای مأموریت جدیدش آسانتر از بقیه گزینههاست.
اسکوچیچ در مارکت فوتبال کروات نام چندان مطرحی نیست و اعتبار آنچنانی ندارد. از همین رو تمامی رزومه مربیگری او در ایران را تیمهای متوسط رو به پایین پر کرده و همین نشان میدهد که اسکوچیچ در فوتبال ایران هیچگاه یک نام بزرگ و معتبر نبوده تا به او برای سپردن نیمکت تیمهای بزرگ اعتماد کنند.
با چنین عقبهای، بدیهی بود که انتخاب اسکوچیچ با یک هجمه سنگین روبهرو شود. موج منفی پیرامون این انتخاب همانند یک موج بلند اتمسفر فوتبال ایران را پر کرده و تقریباً همه مربیان داخلی علیه اسکوچیچ جبهه گرفتهاند. مربیانی که البته امید داشتند بعد از عصور طولانی کارلوس کیروش و دوران ناموفق ویلموتس، فدراسیون چارهای جز انتخاب یکی از کلونی آنها را نداشته باشد و لاجرم مجبور است به جنس وطنی اعتماد کند اما حالا دوباره این فرصت را از کف دادهاند و حس میکنند که در تمام این مدت یک امید عبث و واهی به فدراسیون داشتهاند و مثل شرطبندی هستند که در دقیقه 90 همه هست و نیست خود را بر باد دادهاند!
بخشی از این موج منفی و مخالفتهای چند روزه اخیر به همین ماجرا بازمیگردد. آنها برنامه فدراسیون فوتبال را یک نوع عملیات فریب میدانند و از پیش خود را بازنده فرض میکنند و تاوان آن را باید سرمربی بپردازد که البته هیچ نقشی در این عملیات نداشته!
از سوی دیگر نام و اعتبار و رزومه دراگان اسکوچیچ به اندازهای لاغر و فقیر است که انتخاب او را از منظر فنی نیز با تردیدهای جدی مواجه میکند.
سرمربی کروات هرگز هدایت تیم بزرگی را بر عهده نداشته و در مارکت فوتبال ایران محک و آزمایش جدی نشده؛ مردی که روزگاری برای انتخاب او به عنوان سرمربی تیم امید بحث و جدل در گرفت و دست آخر نیز کیفیت او برای نشستن روی نیمکت تیم امید تأیید نشد اما حالا ناگهان یک شبه با یک جهش خیره کننده سرمربی تیم ملی شده است و همین اهالی فوتبال را رودرروی او قرار داده.
دراگان اسکوچیچ زیر این فشار خردکننده و انتقادات بیرحمانه باید روی نیمکت تیم ملی بنشیند و همین فضای مسموم کار او را بیش از پیش دشوار خواهد کرد.
از سوی دیگر او در وانفسایی سرمربی تیم ملی شده که تیم ملی در خطر حذف از جام جهانی قرار دارد و با کابوس حذف از قطر 2022 دست و پنجه نرم میکند و اسکوچیچ باید از مأموریت دشوار سربلند بیرون بیاید و همین فشارها را روی شانههای اسکوچیچ بیشتر خواهد کرد.
اسکوچیچ در این فضای وهمآلود و تاریک و در این مسیر سنگلاخی و صعب العبور باید مثل یک پلنگ زخمی در بیشه باشد؛ مثل یک دراگون آسیای شرقی که سمبل و نماد موفقیت در تنگناها و نبردهای دشوار است.
دراگان اسکوچیچ با این شرایط و این فشار خردکننده در مسیر سنگلاخی صعود به جام جهانی چه خواهد کرد؟