بررسی یک انتخاب با هزاران علامت سوال؛
اسکوچیچ گزینه مناسبی برای هدایت تیم ملی ایران است؟ (گزارش)
سرمربی جدید تیم ملی در حالی انتخاب شد که سابقه حضور روی نیمکت تیمی در عرصه ملی را نداشته است.
به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، سر انجام پس از گذشت حدود 3 ماه از شکست ایران مقابل عراق در مرحله پیش مقمدماتی جام جهانی 2018 و قطع همکاری با مارک ویلموتس سرانجام جانشین وی روی نیمکت تیم ملی مشخص شد و دراگان اسکوچیچ با مسئولان فدراسیون فوتبال برای قبول این سمت به توافق رسید.
اگرچه در حال حاضر تردیدهایی نسبت به کیفیت فنی اسکوچیچ و اینکه او در سطح نشستن روی نیمکت ایران هست یا نه، وجود دارد ولی در کنار ویژگیهای منفی و ایرادهایی که میشود به انتخاب او گرفت، نکات مثبتی هم وجود دارد که باید به آنها هم پرداخته شود.
مسئولان فدراسیون فوتبال در این 3 ماه سراغ گزینههای مختلفی رفته و در این راه چند نوبت مذاکرات جدی با گزینههایی مثل برانکو ایوانکوویچ، علی دایی و امیر قلعهنویی صورت گرفت که هرکدام زمان زیادی از ما کشت و در نهایت به توافق منجر نشد.
فدراسیون نشینها ابتدا با صراحت اعلام کردند که جانشین ویلموتس مربی تراز اول خارجی است و پس از شکست در مذاکره با برانکو صحبت از گزینه داخلی مطرح شد که عملاً گزینه مناسبی به جز دایی و قلعهنویی پیش رو نداشتیم و پس از عدم توافق با آنها باید در فرصت اندک باقیمانده فکر چاره میشد.
تیم ملی ایران با کسب 6 امتیاز از 4 بازی دور رفت مرحله پیش مقدماتی و شکست مقابل عراق و بحرین شرایط سختی برای صعود به دور نهایی پیدا کرده و دیگر فرصت اشتباه و امتیاز دادن ندارد و از همین رو لزوم آشنایی با فوتبال ایران و شناخت بازیکنان یک اجبار در انتخاب سرمربی جدید بود و آوردن یک مربی خارجی نا آشنا به فوتبال ایران نیاز به زمان برای شناخت و آزمون و خطا داشت و ریسک بزرگی برای تیم ملی محسوب میشد.
دراگان هرگز سابقه نشستن روی نیمکت تیم ملی کشوری را در کارنامه ندارد و این اولین تجربه او با ایران خواهد بود. ضمن اینکه هرگز در هیچ تیم بزرگی مربیگری نکرده و چند تیم معمولی در تیم کشورش و اسلوونی در کارنامه او دیده میشود و شاید به عنوان یک پوئن منفی در کارنامه او محسوب شود ولی سابقه طولانی حضور در آسیا در کشورهایی مثل کویت و عربستان و همچنین حدود 7 سال حضور در ایران و نشستن روی نیمکت تیمهای ملوان، خونه به خونه، فولاد و صنعت نفت نشان میدهد اسکو یک فوتبالِ ایران شناسِ قهار است و فرصت چندانی برای شناخت بازیکنان و قابلیتهایشان لازم ندارد. از سوی دیگر ما دراگان را به ارائه فوتبال هجومی و شجاعانه میشناسیم. او همیشه در تیمهایش نترس و بیباک بازی کرده و این روحیه از خود او به تیم و بازیکنان منتقل شده است. این شیوه البته با فوتبال هجومی بدون منطقِ زمان ویلموتس که هیچ استراتژی مناسبی برای دفاع کردن نداشت متفاوت است و اسکوچیچ یک فوتبال هجومی برگفته از منطق و استدلال را میپسندد که همان چیزیست که امروز در فوتبالمان به آن نیاز داریم.
جوانی و با انگیزگی اسکوچیچ به رزومه نه چندان قوی او میچربد و بارها دیدیم که همین اولین تجربهها باعث شکوفایی مربیان روی نیمکتهایشان شده و سعی داشتند از این فرصت ایجاد شده به بهترین نحو استفاده کرده و تواناییهای خود را نشان دهند و این همان آیتم انگیزه است که اتفاقا آن را در ویلموتس نمیدیدیم و عطش سیری ناپذیر به پیروزی حلقه مفقوده یوزها بود که امید میرود با اسکوچیچ زنده شود.
اگر خاطرتان باشد برانکو هم اولین تجربه ملی خود را روی نیمکت ایران سپری کرد که حاصلش نتایج قابل قبولی از جمله قهرمانی در بازیهای بوسان، صعود بی دردسر به جام جهانی و قرار گرفتن در جمع 20 تیم رنکینگ فیفا بود و حالا اسکوچیچ هم میتواند پا در جای پای هموطن خود بگذارد.
نکته حائز اهمیت در این میان عبور فوتبال ایرن و تفکر فوتبال ایران و فوتبالدوستانش از کارلوس کیروش و مقایسههای مخرب فوتبال حال حاضرمان با زمان اوست. قطعاً کسی مدعی این نیست که اسکوچیچ از لحاظ تجربه و دانش و اعتبار در سطح کیروش است و نباید هم از او انتظارِ عملکردی مشابه با سرمربی پرتغالی داشته باشیم. این فضای مقایسهای به ویلموتس هم ضربه زد و البته دامن زدن خودش به این فضا باعث شد دودش در چشم تیم ملی برود و اثر منفی آن را روی انگیزه بازیکنان هم میشد دید.
اگر وضعیت فوتبال ما با تصمیمات غلط فدراسیون نشینها به روزی افتاده که دیگر جای ریسک برای انتخاب سرمربی نداریم باید پذیرفت وضعیت حاضر چیزیست که اتفاق افتاده و گذشته را نمیشود تغییر داد و حالا کوبیدن کیروش بر سر اسکوچیچ هیچ عایدی مثبتی نداشته و فقط او را از تمرکز روی کار و هدفش به حاشیه میراند.
در نهایت باید پذیرفت مربیان کروات در فوتبال ایران از دیرباز نقشی اساسی و حیاتی داشتند و بخش جداناپذیری از تاریخچه آن محسوب میشوند که به دلیل شباهتهای روحی، محیطی و فرهنگی توانستند به خوبی هم داشتههایشان را منتقل کرده و هم فضا و بستر مناسبی برای رشد خودشان فراهم کنند ولی باید پذیرفت سقف مشخصی دارند که باید در همان حد از آنها انتظار داشت.
اسکوچیچ در تیمهایی که در آن کار کرده نشان داده به اندازه ظرفیت و پتانسیل تیمی که در اختیار میگیرد توانایی کسب نتیجه دارد و حتی اندکی بهتر از پتانسیل تیمش عمل کرده است و حضور صنعت نفت در جمع تیمهای مدعی سهمیه آسیایی که معمولاً تیمی در خطر سقوط بوده خود گواه این مدعاست.
بازیکنان زیادی در این مدت زیر نظر اسکوچیچ به اوج فوتبالی خود رسیده و پیشرفت قابل ملاحظهای داشتند که میتوان در همین صنعت نفت به عیسی آل کثیر، میلاد جهانی و چند نفر دیگر اشاره کرد و این امید میرود که سایز بازیکنان مستعد فوتبال ایران هم در لباس تیم ملی بتوانند به اوج فوتبال خود رسیده و بهترین نمایشی که در توانشان هست را ارائه دهند.
انتخاب اسکوچیچ در عین اینکه آخرین راه باقی مانده برای فوتبال ایران بود، یک قمار با ریسک متوسط است که رفتار و برخورد ما در قبال او میتواند این درصد موفقیت این ریسک را بالا برده یا کاهش دهد.
ما باید خودمان را آماده دو بازی سبک در تعطیلات نوروز کنیم که میتوان به چشم دیدارهای تدارکاتی برای مصاف با بحرین و عراق به آن نگاه کرد و قلق گیری اسکوچیچ در این دو بازی به او در دیدارهای اصلی و حساس کمک خواهد کرد و شانس موفقیت را برایش بالا میبرد و در صورتی که موفق شویم به دور نهایی مقدماتی جام جهانی صعود کنیم تازه کار سرمربی کروات و بازیکنانش شروع شده و در آنجا سنگ محکی جدی برایش محسوب میشود.
به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم به فاصله گذشته 2 سال از جام جهانی روسیه دوباره سقف آمال ما رسیدن به جمع 32 تیم جام جهانی است و اینکه ما چند سال قبل به دنبال صعود از دور گروهی بودیم و حالا مجبور به کاهش سقف رویاهایمان شدیم موضوعیست که در حال حاضر پرداختن به آن سودی ندارد.
کارنامه اسکوچیچ در تیمهای سابقش: