سه نکته از شکست سنگین تراکتور مقابل پرسپولیس
سرخهای تبریزی یکی از مهمترین بازیهای فصل خود را واگذار کردند تا عملاً دیگر به سختی بتوان یکی از مدعیان قهرمانی محسوبشان کرد.
به گزارش ایلنا، تراکتور در روزی که میتوانست با برتری مقابل پرسپولیس یا حتی یک تساوی هم صدرنشین لیگ را متوقف کرده و هم فاصله خودش را تا بالای جدول کم کند بازی را واگذار کرد. 3 نکته از شکست تراکتور مقابل پرسپولیس:
1: تراکتورسازی فوتبالی پرنقص و فاقد برنامهریزی دقیق و از پیش طراحیشده را در یکی از مهمترین نبردهای خود به اجرا گذاشت وگرنه با این حجم از بازیکنان نامی که هرکدامشان به اندازه نیمی از بودجه برخی تیمهای لیگ برتری خرج روی دست زنونی گذاشتهاند حتی میتوانست پیروز میدان بازی پرسپولیس هم باشد.
تراکتورسازی درست از نقطهای آسیب دید که نتوانست برنامهای قابل اجرا و از پیش فکرشده را در میدان رقابت با پرسپولیس پیدا کند. صرف گفتن این جمله که ساکت الهامی مربی جوان و پرتلاشی است (نکتهای که بارها از زبان میثاقی مجری برنامه فوتبال برتر بیرون آمد) هرگز نمیتوانست گویای واقعیتهای پنهان فردی باشد که برحسب اتفاق به گزینه مربیگری تیمی بدل شده که نام بازیکنانش را بهاصطلاح یک تریلی هم نمیکشد.
گرچه تراکتورسازی از بیثباتیهای منزجرکننده سالهای اخیر بیشترین آسیب را دیده و نقش مدیران و تصمیمگیران پنهان سیاستهای روزمره در بهوجود آمدن این وضعیت هرگز قابل انکار نیست که تغییرات پیدرپی در کادر فنی این تیم محصول همین اشتباهات سیستماتیک است، اما بهواقع ساکت الهامی مردی نبود که بتواند از پس این بازی برآید و همانطور که دیدیم مانند سنوات گذشته با پرخاشگری و تندخوییهای خود -مانند رفتاری که در صبا و روزهای دستیاری مرفاوی هم تکرار کرده بود- زمینهساز برچیدن آمال و آرزوهای تیم خود هم شد.
اشتباه را آنهایی مرتکب شدند که خواستند از ساکت الهامی مربی بسازند. آیا تراکتورسازی جای آزمون و خطا است؟
آیا بعد از گذشت نزدیک به یک دهه از حضور قرمزهای جذاب تبریز این تیم باید همچنان محل تاختوتاز بیتجربهها باشد و با تصمیمهای آنی بزرگترین آسیبها را ببیند؟ ایضاً این ایده فقط به دایره انتخاب مربیان تراکتورسازی ختم نمیشود. در بخش جذب بازیکن نیز شلختگی و بدسلیقگی در سالهای اخیر همواره در نوع تصمیمگیریها موج زده است.
2: تراکتور بعد از بردهای پیدرپی یکی از استراتژیکترین بازیهایش را باخت تا تصمیمگیرانش متوجه شوند چه خطاهای گستردهای را علیه تیم خود مرتکب شدهاند.
البته نباید فراموش کنیم مشکل فقط ساکت الهامی نبود که با ظرفیتهای اندک مربیگری خود بار دیگر اخلاق را هم به ضرر تراکتور باخت. تراکتورسازی بهواقع با این مدیران در بیراهه خود غرق شده و انگار بعد از سالها حیات در سطح اول فوتبال ایران هنوز نمیداند چطور بازیکن انتخاب کند، چقدر دستمزد تعیین کند، سراغ چه مربیانی برود و مهمتر از همه تیم را چگونه آماده و مهیای موفقیت کند.
باشگاه تراکتورسازی در فرهنگسازی و هدایت تماشاگران خود نیز همواره راه را بهغلط پیموده و این ادعایی نیست که بتوان آن را نادرست دانست.
مدیران تراکتور در همه این سالها همواره از تماشاگران خود نردبانی برای هیاهو ساختهاند اما هیچ مدیری نبوده که فرهنگ واکنش بعد از باخت و پیروزی را به هوادارانش بیاموزد و تا این حد احساسزدگی در فضای تراکتورسازی حاکم نشود.
در همه سالهایی که از عمر تراکتورسازی در لیگ برتر گذشته بهواقع این تیم هیچ حرکت رو به جلویی نداشته است؛ چه شب گذشته که تراکتورسازی با ساکت الهامی در ورزشگاه آزادی باخت و چه آن زمان که با فراز کمالوند یقه بزرگان را در ورزشگاه آزادی میگرفت.
در تراکتورسازی چیزهایی کم است که نه مربیان این باشگاه و نه مدیرانش نتوانستهاند آن حلقه مفقوده را بیابند و از این مجموعه -رأس تا ذیل- تیمی حرفهای پدید آورند بهگونهای که نه از بردها مغرور و سرمست شوند و نه از باختها مأیوس و دلزده.
3: برای ساختن تراکتورسازی نیازی به فرمولهای سخت و پیچیده نبود. تراکتور میتوانست اکنون با ویترینی از افتخارات پیدرپی در فوتبال ایران طی طریق کند نه اینکه همچنان بازنده بازیهای بزرگ باشد و در بزنگاهها شکستهایی را تجربه کند که تمام آمال و آرزوهای این تیم را بر باد دهد.