بعد از انتخاب رییس جدید
فدراسیون فوتبال چه برنامهای خواهد داشت؟
انگار درباره آیندهای بحث کنیم که هیچ خبری دربارهاش نداریم، بدون پیشبینی و بدون شناختی از رخدادهای فردا.
به گزارش ایلنا، فوتبال ایران در موقعیتی قرار گرفته که بحث درباره انتخابات فدراسیون فوتبال را سخت و پیچیده کرده است.
بحرانهای فوتبال آنچنان بزرگ و ریشهدار و گسترده شدهاند که نمیدانیم نامزدهایی که برای ریاست فدراسیون فوتبال ثبتنام میکنند چه انگیزهها و دورنما و برنامهای دارند که خود را در موقعیت رئیس فدراسیون فوتبال صاحب فرصتهای موفقیت میبینند.
فدراسیون فوتبال در تولید اندیشه و ایده برای فوتبال ایران ناکام بزرگ است و این مغفولترین نقدی است که درباره فدراسیون باید مطرح کرد.
فدراسیون فوتبال نتوانسته برای نجات باشگاهها از بحرانهای اقتصادی ایده و اندیشهای داشته باشد. نه تنها فدراسیون فوتبال در دریافت حقوق باشگاهها از صدا و سیما ناموفق بود، بلکه فارغ از آن حقوق از کف رفته، هرگز نتوانست به اصلاح ساختار اقتصادی باشگاهها کمک کند.
مسیر روشن بود اما فدراسیون نخواست مسیر قانونی را طی کند و مماشات درباره بدهی باشگاهها باعث شد که بیتعهد بودن و ولخرجی بدون پشتوانه مالی به عادت بیمارگونه باشگاهها تبدیل شود.
باشگاهها نزد ایافسی حرفهای و خوشحساب و خصوصی معرفی شدند اما فدراسیون میدانست با این روش مواجههاش با باشگاهها چه سرنوشتی برای آنها میسازد.
فدراسیون فوتبال نتوانست برای تیمهای ملی ساختاری را تعریف کند که انتخابهای هوشمندانه و حرفهای در تیمهای ملی ببینیم.
انتخاب مارک ویلموتس و یک پرونده چند میلیون دلاری روی دست تیم ملی مانده و فدراسیون بدون رئیس، از توانایی انتخاب سرمربی تیم ملی برخوردار نیست. تیم امید را به مربی کنتراتچی سپردند و نتیجهاش در مسیر المپیک بازهم شکست بود.
فدراسیون با همین انتخابهای اخیرش در تیمهای ملی نشان داده که بدون یک مربی مقتدر مثل کارلوس کیروش چه پتانسیلی برای آوار کردن مصیبتها بر سر فوتبال ملی دارد. کارلوس کیروش مدتها پیش از پایان کارش در ایران گفته بود این فوتبال روی سر شما آوار میشود.
فدراسیون فوتبال به بهانه دریافت نکردن مطالباتش از فیفا، به تعبیر مهدی تاج، رئیس سابق فدراسیون فوتبال وارد مرحله استقراض شده و این یعنی استقلال مالی هم شعار جالبی بود که تاریخ مصرفش تمام شد.
برای فدراسیون فوتبال در چنین موقعیتی فقط یک رئیس جدید با برنامهای که نوشتن و اجرایش از نامزدهای قابل پیشبینی بعید به نظر میرسد، میتواند کارآیی داشته باشد.
اما همه میدانیم که فدراسیون فوتبال با سیاق پیشین خود نمیتواند برای فوتبال ایده و اندیشه و حرف تازهای داشته باشد و نامزدهای احتمالی چهرههای امیدوارکنندهتری نسبت به چهرههای پیشین نیستند.
فوتبال اما عرصه غافلگیری است. آیا نامزدی که برای فوتبال امید تازهای بسازد، ثبت نام خواهد کرد و مهمتر اینکه آیا صاحبان حق رأی در انتخابات آینده فدراسیون فوتبال به ضرورتهای تازه در این موقعیت بحرانی فوتبال آگاه هستند و میدانند که بیشتر از همیشه باید حس مسئولیت داشته باشند؟
کار از لابیهای مرسوم گذشته و جامعه فوتبال یک انتخاب بیحساب و بیبرنامه و برآمده از لابیها را نمیپذیرد.