تشریح استراتژی مبارزاتی رسول از زبان خودش؛
در انتظار آن پنج ثانیه جادویی بودم
رسول خادم میگوید: تمامی کشتیهایم سخت بود و بخصوص با زامبولات تدیف روس که با پیراهن تیم اوکراین به میدان آمده بود
به گزارش ایلنا، حرفهای رسول خادم راجع به سه کشتی ساختارشکنش با ماخاربک خادارتسف در فینالهای 90 کیلوی جهان و المپیک در سالهای 1994 تا 1996 گویای همه راهها و رازهایی است که این «ابر قهرمان» ایرانی برای غلبه بر یکی از بزرگان تاریخ کشتی جهان طی کرد و از اندیشههای استراتژیک او برای حضور در این تقابلهای مرد افکن سخن میگوید و نقبی به تاریخ و شرحی بر شکلگیری افسانههایی واقعی است.
رسول در اوایل زمستان 1398 میگوید: هنوز هم معتقدم ماخاربک بالاترین و بهترین 90 کیلوی دنیا و یک نابغه تمام عیار بود. تنها چیزی که به من امید میداد این بود که خادارتسف نمیتواند از ثانیه اول تا آخر کشتی فشار بیاورد و بالاخره یک جایی برای ریکاوری خود به فرصتی 5 یا حداکثر 10 ثانیهای نیازمند است و من در انتظار همان فرصت و بهرهگیری حداکثری از آن بودم. حسن محبی میگفت ماخاربک در همان یکی دو دقیقه اول طوری سر و گردن را میگیرد که در تمامی هشت دقیقه بعدی حریفش نمیتواند هیج جا را ببیند، با اینحال من پیچ کشتی او را پیدا کرده بودم و هرگاه که او به لحظه خاک کردن من و گرفتن امتیازات مورد نظرش نزدیک میشد، دستهایم را از چنگ او درمیآوردم و ماخاربک مجبور میشد صفحه شطرنجش را از نو بچیند.
در استانبول و به سال 1994 کشتی 1- 1 بود که من در ثانیههای آخر خستگی و یأس را در چشمهای ماخاربک دیدم. فهمیدم از درون خالی شده است. یک زیرگیری سریع از مچ پا و در خاک نشاندن او و سپس بارانداز وی کار را تمام و مرا پیروز کرد.
اینها که آمد وصف فینال 90 کیلو در مسابقات جهانی 1994 بود و شکست بر ماخاربک چنان گران آمد که با بیاعتنایی و نوعی بیاحترامی به رسول روی سکوی افتخار آمد. او اصلاً آن باخت را قبول نداشت و با دمپایی و تیشرت روی سکو ایستاد و جایزهاش را گرفت و رفت و معتقد بود رسول اصلاً در اندازههای او نیست. قصه سال 1995 و برخورد مجدد رسول با ماخاربک در فینال وزن 90 کیلو البته چندان با مورد قبلی فرق نکرد. باز از زبان خود خادم بشنویم که در «اتلانتار 95» سعید مرتضی علییف روس نیز که با دوبنده تیم ملی اوکراین به آوردگاه جهانی آمده بود، به جمع رقبای من و یکی از مدعیان اصلی 90 کیلو اضافه شده بود. کشتی من با مرتضی علییف گره خورد و با تساوی 2-2 پیش میرفت ولی در ثانیههای آخر امتیازات لازم را برای پیروزی گرفتم. در نهایت به همان فینالی رسیدیم که در انتظار آن بودیم. من میدانستم که ماخاربک هرگز دو بار به هیچ حریفی نباخته است و در نتیجه سر درآوردن از تاکتیک مبارزاتی او برایم بسیار مهم بود. برنامه او این بود که با فاصله با من کشتی بگیرد و بیهوده با من قاطی نکند. وقت اول را ماخاربک صفر-1 برد و در بین دو وقت منصور برزگر سرمربیمان از اهمیت نتیجه دیدار من و خادارتسف در تعیین جایگاه تیمی ما و روسیه سخن گفت ولی من باید بهدنبال همان ثانیههای آخر و خسته شدن ماخاربک میرفتم و به آب و آتش زدن هیچ بهرهای برایم نداشت. در دو دقیقه آخر تهاجمهای ظاهریام را افزایش دادم و وانمود کردم که بهدنبال زیرگیری از سمت راست یا چپ او هستم تا وی را که خسته شده بود، خستهتر و وادار به اشتباه کنم و سرانجام یکجایی به اصطلاح پایش را جا بگذارد و منم همانجا از او زیر بگیرم. در نهایت مچ پای راست او را یک بار دیگر گرفتم و خادارتسف را در خاک نشاندم و این بار از سمت چپ بارانداز کردم و سه امتیاز حاصله مرا به پیروزی رساند.
این بار ماخاربک همانقدر از سر غرور و نفرت با خادم برخورد نکرد که مرتبه قبلی کرده بود و برعکس سال 1994 با لباس فرم و کفش رسمی روی سکوی افتخار ایستاد و احترام را بجا آورد. با این حال رسول میخواست بداند در مغز این مرد «کشتی بلد» بسیار مقاوم چه میگذرد و او به قضایای مسابقات نافرجامش با من چگونه مینگرد. واقعیت امر این بود که تمامی حریفان رسول در 90 کیلو یکسو میایستادند و ماخاربک در سمت دیگر و همین تک نفر به تمامی کشتیگیران دیگر سنگینی میکرد. اینچنین بود که رسول و ماخاربک وعده را به یک دیدار سوم در المپیک سال 1996 و احتمالاً در دیدارنهایی وزنشان نهادند و در انتظار آن ماندند. المپیک مزبور هم مثل مسابقههای جهانی سال 1995 در شهر اتلانتار آمریکا برگزار میشد ولی آشنایی کامل رسول و سایر مدعیان این وزن با روشهای مبارزاتی یکدیگر، کار همهشان را سخت میکرد و رسول البته یک مشکل اضافی هم داشت. او حامل یک مصدومیت مزمن و رفع نشده بود و آن سال حاشیهها و مشکلات داخلی هم بر کشتی ایران حکومت میکرد و شرایط رسول آرمانی نبود.
رسول میگوید: تمامی کشتیهایم سخت بود و بخصوص با زامبولات تدیف روس که با پیراهن تیم اوکراین به میدان آمده بود و در سالهای بعدی سرمربی تیم روسیه و از بهترینهای این حرفه شد، کشتی تدیف با خشونت و قلدری زیادی همراه بود و به نظر میآمد وظیفه دارد مرا مصدومتر و حاشیهنشین کند تا به کشتی با خادارتسف نرسم و در آن مرحله (فینال) کم بیاورم و مغلوب شوم. هر طور بود او را هم بردم و باز در فینال با ماخاربک رودررو شدم. یوری شاهمرادوف استراتژیست بزرگ کشتی روسیه و سایر مربیان این کشور ماخاربک را تا پای تشک همراهی کردند ولی وی خودش را بینیاز به این مربیان نشان میداد و بر اساس تفکرات خودش کار را شروع کرد. پای راستش را عقب میگذاشت و با دست چپش مرا میگرفت. وقتی اخطار دوم را هم به من دادند فهمیدم وضعم خطرناک شده است و تنها کاری که از من برمیآمد و هنوز هم مؤثر بود به هم ریختن نظم تاکتیکیاش و منتظر ماندن برای آن ثانیههای بیاحتیاطی وی بود. این اتفاق در دقیقه چهارم از وقت دوم کشتی روی داد و من با سربند و پی ماخاربک را در خاک نشاندم و بلافاصله بارانداز کردم و کشتی را صفر-3 بردم و کار را تمام کردم و طلای المپیک را هم گرفتم. این بار ماخاربک مجبور شد به من احترام بیشتری بگذارد و همین مسأله مهمترین وجه پیروزی من مقابل خادارتسف بود. لذتی بزرگتر از این را در عمرم تجربه نکردهام.