خبرگزاری کار ایران

از چشمان خیس تا آغوش شادی؛

ماجرای امید، پسری که در لباس اشتباهی بازی می‌کرد

ماجرای امید، پسری که در لباس اشتباهی بازی می‌کرد
کد خبر : ۸۴۰۶۶۹

هافبک سپاهان بازی با تیم سابقش را با چشمان خیس شروع کرد و با آغوش شادی به پایان رساند.

به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، روز گذشته یکی از حساس‌ترین دیدارهای فصل نوزدهم میان دو تیم سپاهان و استقلال در ورزشگاه نقش جهان اصفهان برگزار شد و البته یکی از جذاب‌ترین دیدارهای فصل تا اینجای کار هم بود. دیداری که هم پر گل بود و هم پر اتفاق و پر حرف و حدیث و هرچه برای یک بازی به یاد ماندنی لازم داشت را تماشاگران در طول بازی دیدند.

اگرچه اتفاقات جالب توجه این بازی بیشتر تحت الشعاع خطای هند کی‌روش استنلی در محوطه جریمه سپاهان و دور ماندن یک پنالتی آشکار به سود استقلال از چشم داور قرار گرفت ولی می‌توان به یکی از مهم‌ترین‌هایش که مربوط به ثانیه‌های پایانی بازی بود اشاره کرد. شوتی که نتیجه بازی، معادلات و تغییراتی که در حال رخ دادن بود را به کل عوض کرد و شرایط متفاوتی را رقم زد.

صحبت از امید نورافکن است. مدافع جوان سابق استقلال، کاپیتان تیم امید و هافبک گلساز و گلزن این روزهای سپاهان که زیر نظر امیر قلعه‌نویی بهترین دوران فوتبال خودش را تجربه می‌کند. ضربه نورافکن فقط یک گل در ثانیه‌های پایانی بازی برای تغییر نتیجه نبود. برای اینکه بهتر بشود یادآوری کرد که روز گذشته در حقیقت چه اتفاقی افتاد باید به خیلی قبل‌تر از بازی رجوع کرد.

برای آنها که نورافکن را از قبل می‌شناختند واضح است که او یک استقلالی است،‌ یکی از آنهایی که واقعاً از کودکی به این تیم علاقه‌مند بود، نه از آن قسم جماعتی که پس از قرارداد و برای محبوبیت بیشتر روی سکوها چنین ادعایی مطرح می‌کنند و فردای روز در لباس تیمی دیگر حرف‌های خودشان را تکذیب می‌کنند.

امید خیلی زود به پیراهن استقلال رسید. از 15 سالگی با پیراهن امیدها و بعد از 3 سال با تصمیم منصوریان بازیکن تیم بزرگسالان شد و خیلی هم زود به ترکیب اصلی رسید. خوب بازی کرد و حتی در چند اردو به تیم ملی زمان کی‌روش دعوت شد و پاس گل زیبایی که به کاوه رضایی در دربی داد هم در خاطر هواداران آبی از او به ثبت رسیده است.

برای امید خیلی زود فرصت لژیونر شدن پیش آمد و راه لیگ بلژیک را در پیش گرفت ولی به همه گفته بود دلش با استقلال است و بازگشتش زیاد طول نمی‌کشد و زیاد هم طول نکشید، یک نیم فصل از حضورش در بلژیک بیشتر نگذشته بود که با قرارداد قرضی از شارلوا به استقلال برگشت، برگشتنی که البته با موفقیت همراه نبود. انگار امید دیگر در برنامه‌های پیرمرد آلمانی جایی نداشت. خیلی به او بازی نمی‌رسید و اگر هم بود در پست‌های مختلف به کار گرفته می‌شد و هر چه می‌گذشت خودش هم با ناامیدی از این وضعیت نمی‌توانست عملکرد همیشگی را داشته باشد.

فصل نوزدهم اما می‌توانست یک شروع مجدد برای امید باشد و خودش هم امید زیادی داشت تا با عملکرد خوبش باز هم یکی از ستاره‌های استقلال شود و هم به پیراهن تیم ملی برسد. اتفاقی که برایش نیافتاد. شارلوا به استقلال گفت اگر او را می‌خواهید قراردادش را دائمی کنید ولی انگار کسی در استقلال نورافکن را نمی‌خواست. او خیلی منتظر استقلال ماند و دیر به بلژیک برگشت ولی در نهایت مجبور شد دوباره به تمرینات شارلوا اضافه شود و البته می‌دانست باشگاه فعلاً برنامه‌ای برای استفاده از او ندارد و قصد دارد چند سال دیگر وقتی پخته‌تر شد این بازیکن را به کار بگیرد. بازهم برنامه دادن او به تیم‌های دیگر به صورت قرضی مطرح شده بود و در حالیکه چند پیشنهاد از بلژیک وجود داشت، امیر قلعه‌نویی او را به اصفهان فراخواند.

نورافکن مدتی در پذیرش این پیشنهاد تردید کرد. نمی‌دانست چه کند. از طرفی فرصت خوبی برایش فراهم شده بود و می‌دانست قلعه‌نویی چقدر به سبک بازی او علاقه دارد. پیش از آن در تراکتور و ذوب آهن هم برای جذبش تلاش ناموفقی داشت و حالا می‌توانست در لباس طلایی سپاهان اوج بگیرد ولی حضور در ایران و بازی مقابل تیمی غیر از استقلال برایش سخت بود. تصمیمی که در نهایت گرفت و به اصفهان آمد تا در لباس جدید بدرخشد.

او میخش را هم از آن اول محکم کوبید. نیمه دوم بازی هفته اول به زمین آمد و 2 پاس گل داد تا نشان دهد آنها که او را نخواستند چه اشتباه بزرگی کردند. هفته اول لیگ بود که همه صحبت از درخشش رحمتی و محمدی‌مهر و باقری در ترکیب شهر خودرو، میثم تیموری در ترکیب تراکتور و نورافکن در ترکیب سپاهان می‌کردند و اشتباهات مدیران استقلال در رد کردن بازیکنان کار آمد به وضوح قابل رویت بود. آنهم در شرایطی که استقلال در شروع لیگ خودش خوب نتیجه نمی‌گرفت.

برای امید رسیدن به دیروز اتفاق راحتی نبود ولی سر رسید. پیش از شروع بازی بود که گوشه‌ای از استادیوم که به رنگ آبی در آمده بود نام او را فریاد می‌زد. تماشاگرانی که می‌دانستند به زودی امید برمی‌گردد و دوباره امیدشان می‌شود. نورافکن پیش از شروع بازی چشمانش خیس شد از دست تکان دادن برای هوادارانی که باید امروز در ترکیب تیم مورد علاقه‌شان بازی می‌کرد ولی انگار لباس اشتباهی بر تن داشت. امید احساساتی شده بود ولی این قرار نبود مانع از عملکرد خوبش در دیدار پیش رو شود. البته کسی هم فکرش را نمی‌کرد تفاوت اصلی را در بازی او رقم بزند.

ماجرای امید، پسری که در لباس اشتباهی بازی می‌کرد

دقیقه 95 بود و زاهدی فر سوتش را به دهان برده بود و منتظر بازگشت توپ به وسط زمین بود تا بازی را تمام کند ولی هنوز کار به پایان نرسیده بود. توپ در موقعیتی خوب زیر پای امید افتاد. پایش را عوض کرد و به اندازه یک توپ میان پاهای دو مدافع آبی تا تور دروازه فضای خالی پیدا کرد و چند ثانیه بعد استادیوم منفجر شده بود.

ماجرای امید، پسری که در لباس اشتباهی بازی می‌کرد

امید شادی گلش را با امیر تقسیم کرد، یک استقلالی دیگر که بیرون از میدان او هم تاب و قرار نداشت. آغوشی که شادترین انسان‌های روی زمین در آن دقایق تشکیلش دادند. دو استقلالی که مانع از برتری و صدرنشینی استقلال شدند. خدا را چه دیدید. شاید فردای روزی این آغوش در سمت آبی میدان شکل بگیرد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز