وقتی هزینه صدا و سیما به فنا رفت
از ممنوع الکاری فردوسیپور تا کوچ مزدک؛ از سوتی سرهنگ تا گزارشگران نچسب
علیرغم برنامه پر زرق و برق و هزینهبرداری که برای شناسایی چهرههای گزارشگری ساخته شد، اکنون با کوچ، تبعید و سوتیهای گزارشگران قدیمی، صدا و سیما هیچ چهره قابل اعتنایی برای خاموش کردن اعتراضات مردمی برای گزارشگران نچسب برنامههای کنونی خود ندارد.
به گزارش ایلنا، گزارشگری در تلویزیون ایران قدمتی همپای تلویزیون و ورزش دارد. حرفهای کلیدی که با پا گرفتن ورزش و نفوذ آن بین تودههای جامعه تلویزیون و رادیو را مجاب کرد تا برای عرضه این پدیده به مخاطبان، به دنبال یافتن و تربیت چهرههایی بروند که علاوه بر آوا و صدا، تخصص داشته باشند و همین سرآغاز تولد چهرههای کارشناس و مهمی شد که تا سالیان سال یک رفرنس و منبع برای مخاطبان بودند. در سالهای قبل از انقلاب عطا بهمنش شاید مهمترین چهره و کارشناس رادیو و تلویزیون بود که با سبک ویژه خودش به مسابقات ورزشی جلای دیگری میبخشید. در کنار او مجید وارث، مانوک خدابخشیان، روشنزاده و... دیگر چهرههایی بودند که فوتبال را به خانههای مخاطبان میبردند و هر کدام در کار خود سبک خاص و منحصر به فردی داشتند.
در سالهای بعد از انقلاب رویه تغییر کرد و عنصر تخصص آرام آرام جای خود را به معیارهای دیگری داد. در دهه 60 و 70 گزارشگری ما بیشتر شبیه داستانسرایی بود. اساتیدی که سالها گزارشهای عجیب و غریب را به خورد فوتبالدوستان میدادند.
شاهبیت این غزلهای گزارشگرانه تلفظهای اسامی بازیکنان بود؛ تا جایی که ما روبرتو باگیو، باجیو، باگو، باججو و... داشتیم یا تیری آنری و هانری و قصعلیهذا. اساتیدی که همه هیجانی که به بازی میدادند این بود که صدایشان را تا جای ممکن پایین بیاورند و بعد یکدفعه فریاد بزنند: «یک موقعیت خطرناک»!
اوایل دهه 70 و ورود جوانان جویای نام، چند سالی ما را به سمت لذت بردن فوتبال برد. گزارشگران جوانی که با انگیزه و انرژی و البته کپی نکردن از یکدیگر و صد البته اتفاقنظر در تلفظ اسامی خارجیها فضای لذت از فوتبال را برای مخاطبان فراهم میکردند و سبب شدند تا بعد از سالها شاهد یک هوای تازه در بحث گزارشگری ورزشی و فوتبال باشیم.
هرچند همان دوران هم افراط و تفریطهایی وجود داشت، از تعریف کردن ماجرای خواستگاری پدربزرگ زیدان از مادربزرگش وسط فینال جام جهانی تا به کار بردن واژههای عربی که وکلا و قضات دادگستری هم برای درکش باید به دیکشنری زبان تخصصی مراجعه میکردند! این نسل تازه از راه رسیده با همه خوبی و بدیها، سالها بر مسند گزارشگری ما تکیه زدند اما بعد از گذشت دو دهه به نظر میرسید نیاز به ظهور و بروز چهرههای جدید باشد.
در همین راستا چند سال پیش شبکه سوم سیما در اقدامی جالب مسابقاتی تحت عنوان آقای گزارشگر را راهاندازی کرد و این امیدواری بهوجود آمد که اینبار قرار است نسلی بهتر به جرگه گزارشگران اضافه شود، نسلی که خلاقیت و جوانی را با آموزههای اساتید و گزارشگران فعلی ترکیب کرده و خروجی قابل قبولی ارائه دهد. متأسفانه با گذشت چند سال نه تنها هیچ اطلاعاتی از سرنوشت آن مسابقه و منتخبانش در دسترس نیست بلکه گزارشگران حاضر نیز کم کم به قهقرا میروند. از سوتیهای دنبالهدار جواد خیابانی تا مراجعات سرهنگ علیفر به ویکی پدیا و سوتیهای وحشتناک، از عشق و علاقه سیانکی به یکی از بازیکنان زمین و تکرار آن تا آخر بازی تا جملهبندیهای عجیب و غریب و فریادهای بیموقع عباس قانع. از لالایی گفتنهای استاد جاودانی تا کلمات عربی بیقاعده جناب یوسفی.
متأسفانه بالاتر از این عیوب شخصی، حالا با خالی شدن عرصه و جدایی دو تن از بهترینهای گزارشگری، یکسری اشتباهات و نکات هم بین گزارشگران اپیدمی شدهاند و علاوه بر آن دخالت گزارشگران در امور داوری و فنی تیمها، عدم شناخت صحیح چهره بازیکنان و کادر فنی تیمها و اشتباه در مورد سیستم بازی تیمها هم مزید بر علت شده تا خروجی هر گزارش تلویزیونی وحشتناک و آزاردهنده باشد و معمولاً مخاطبان ترجیح میدهند به هنگام گزارش صدای گیرندههای خود را میوت کنند تا آزار نبینند!
به نظر میرسد که بعد از حذف عادل و مهاجرت مزدک، نبود آلترناتیو سطح بالا باعث شده گزارشگران ما دنبال آموزش و یادگیری و ارتقای سطح کیفی خود نباشند و با تصور اینکه تحت هر شرایطی جایگاه آنها در تلویزیون محفوظ است، اشتباهات خود را بازی به بازی تکرار کرده و به جای رفع آن، حتی بیشتر کنند!
راستی آقای تلویزیون، آن همه هزینه برای ساخت برنامه آقای گزارشگر چه شد؟ خروجی آن برنامه چه بود؟ آیا شمارهای، ایمیلی، آدرسی از آن جوانها دارید یا با اتمام برنامه آنها هم به دست فراموشی سپرده شدهاند؟ تا چه زمانی مجبوریم این اشتباهات تکراری و آزاردهنده را تحمل کنیم؟ این دور تسلسل چه زمانی قرار است پایان پذیرد؟
یادداشت: پیام خوشاب