روایت متفاوتی از دیدار لیورپول - برنلی
سرخپوشان مرسی ساید برتری قاطعی مقابل برنلی ثبت کردند.
به گزارش ایلنا، بعد از بازی یکی از هواداران برنلی که داشت ورزشگاه تورف مور را به سمت مرکز شهر ترک میکرد، به یکی دیگر از طرفداران این تیم میگفت: «طرفدارهای لیورپول امروز سرودی میخواندند که من قبلاً هرگز نشنیده بودم». برنلی 3 بر صفر بازی را باخته بود، به قهرمان اروپا باخته بود. این ویران کنندهترین شکستی بود که این تیم در خانهاش در لیگ برتر از نزدیک به یک سال پیش متحمل میشد. آخرین بار که آنها در خانهشان تحقیر شدند، باکسینگدی (روز بعد از کریسمس) مقابل اورتون بود که هر شوت حریف توپ را به تور دروازه میزبان میچسباند.
در امتداد مسیر، دو گروه از هواداران لیورپول با یکدیگر روبهرو شدند. «بله سینیور، توپ را به بابی بده و او گلش خواهد کرد». نه سلامی نه علیکی، فقط مشتهای گره شدهای که همراه با قوطیهای نوشیدنی به آسمان میرفت تا خوشحالی آنها را از یک برد خارج از خانه قاطع دیگر نشان دهد. آن آواز که این روزها بیشتر شنیده میشود، همان آوازی بود که هواداران برنلی روز بازیشان از دور میشنیدند. این آواز ناخوشایند نیست، پایدار است، یک کمی مانند خود مردی که در وصفش سروده شده است.
روبرتو فیرمینو نخستین بازیکن برزیلی است که در لیگ برتر انگلیس 50 گل میزند. 4 سال طول کشید تا او به چنین رکوردی برسد، یک آمار که نشان میدهد که شاید کارآمدی بهترین صفت موجود برای توصیف این بازیکن نباشد. یک سال قبل از ورود او، لیورپولیها لوئیس سوارس را از دست داده بودند و واقعاً نمیدانستند که بدون او باید چه کار کنند. زمانی که هنوز سوارس در تیمشان بود، آنها تا یکقدمی قهرمانی لیگ برتر هم رفته بودند و بعد از آن راه را گم کردند. شاید منصفانهتر بود که برندان راجرز (سرمربی سابق لیورپول) دستهایش را بالا ببرد و بعد از آن کورس قهرمانی بگوید: «از من تشکر نکنید، همه اینها به خاطر او بود.»
ستــــــاره اروگوئهای در قامت یک اسطوره لیورپول را ترک کرد اما نامش در میان بزرگترین بازیکنانی که تا به حال در این تیم بازی کردهاند ثبت شد. با این حال او هرگز با این تیم چیزی نبرد و بعد از انتقالش به این تیم از آژاکس هم همیشه درباره اینکه حضورش در لیورپول بخشی از مسیر پیشرفتش به سمت موفقیتها و جایگاهی والاتر است، سرنخهایی داده بود. بسیاری از کارهایی که یورگن کلوپ در این 4 سال مربیگریاش لیورپول انجام داده، حول محور تغییر دورنمای این باشگاه بوده است. او به لیورپول کمک کرد که به جای مبدأ بودن، مقصد باشد. او از آن بازیکنانی که از مربیان قبلی لیورپول به ارث برده بود، مهرهایی طراز اول در کلاس جهانی ساخت و با همکاری مدیر ورزشی باشگاه، مایکل ادواردز هم بازیکنانی که دستور خریدنشان را داده بود، به چنگ آورد. محمد صلاح و سادیو مانه جزو بازیکنانی بودند که با نظر کلوپ و به خاطر یک هدف مشخص خریداری شدند. نیازی نیست که بگوییم آلیسون و ویرجیل فندایک هم در این طبقهبندی قرار میگیرند. همگی آنها بازیکنانی بیعیب و نقص برای سیستم بازی لیورپول هستند. در این میان فیرمینو هم یکی از آنهایی است که در لیورپول رشد کرد.
لیورپول با داشتن فیرمینو بهعنوان بخشی مرکزی از برنامههایش، به دومین تیم برتر تاریخ فوتبال انگلیس تبدیل شد. همتیمی او اندی رابرتسون میگوید: «از حیث دوندگی، تلاش، کار، تکنیک، گلزنی و تمامی ابعاد بازیاش به صورت کلی، من فکر نمیکنم که کسی نظیر فیرمینو وجود داشته باشد. مردم شاید بگویند مهاجمان بهتری از فیرمینو هستند اما به نظر من کاری که روبرتو دارد برای تیم ما انجام میدهد آنقدر مهم است که بدون او ما بازنده بودیم. او بازیکن طراز اول است.»
در خط حمله سه نفره لیورپول صلاح و مانه سوپراستارهای این خط محسوب میشوند. فیرمینو هنوز شاید کمی نسبت به آنها کمتر به چشم میآید اما او واقعاً بازیکنی تحسینبرانگیز است. او یک بازیکن شماره 10 (پشت مهاجم) نیست اما میتواند پاسهای عمقی (تو در) بیعیب و نقصی برای فرار مهاجمان تیم بفرستد. او یک هافبک نیست اما اغلب اوقات میتوان او را در میانه میدان در حالی که پا به توپ و سرش بالاست پیدا کرد. او یک مهاجم نوک متخصص نیست اما باز هم با جایگیریها و فرارهایش کلی موقعیت گلزنی به دست میآورد و 50 گلی که در لیگ برتر زده هم گواه این موضوع است. رابرتسون میگوید: «روبرتو همه کار میکند و این زیبایی بازی اوست. او میتواند هر کاری انجام دهد. او نخستین بازیکن لایه دفاعی ما است. من هیچ کسی را ماهرتر از او در انجام این کار ندیدهام. او مدافعان را پرس میکند و به آنها یک دقیقه هم مجال نفس کشیدن نمیدهد. او برمیگردد و از خط میانی توپ میگیرد. او از نظر دفاعی هم برای ما بسیار مهم است. در خط حمله هم که گل میزند و پاس گل میدهد و این چیزی است که ما از او میخواهیم انجام دهد.»
برنلی شنبه شب تصمیم گرفته بود با سیستم سنتیاش 2-4-4 بازی کند. با حضور بازیکنی مانند فیرمینو در تیم مقابل، رو آوردن به چنین سیستمی فقط رفتن به دل دردسر بود. مشکل این سیستم آن است که برای هافبک دفاعی تیم فضایی برای به عقب برگشتن میان خطوط باقی نمیگذارد و اطمینان حاصل شود که هیچ یک از بازیکنان حریف نمیتواند برای خودش آزادانه و بدون دردسر در میانه میدان پرسه بزند و این همان جایی است که فیرمینو ویرانگری میکند. ما به یک نوع قدیمی خاص از مهاجم نوکها (شماره 9ها) عادت کردهایم. چیزی که شما از این بازیکنان سراغ دارید هم مشخص است: این بازیکن فقط زمانی پاس میدهد که امیدوار است توپ را نزدیک به دروازه حریف پس بگیرد. این بازیکن فقط به یک چیز فکر میکند: به گلزنی. همه دویدنهایش از عقب هم برای به دست آوردن یک موقعیت است. این بازیکن به شیوهای مثبت خودخواه است. اگر چنین شماره نُهی برای خودش بازی کند، پس فیرمینو را باید کلاً بازیکنی دیگر دانست. او بهترین نمونه از یک مهاجم همه فنحریف و همه کار است که در هر جایی از دنیا میتوان پیدا کرد. او آنقدر به تواناییهایش ایمان دارد که دریبل بزند، به صلاح اجازه دهد که جلو بکشد و در موقعیت خوبی منتظر دریافت پاس باشد. فیرمینو مدافعان حریف را مجبور به تصمیمگیری میکند. او آنها را مجبور میکند که یا توپ را جلو ببرند یا آن را پاس دهند. او راهش را به سمت فضاهای خالی پیدا میکند، مثل یک ملودی که راهش را به داخل مغزت پیدا میکند. با در نظر گرفتن همه معیارها، فیرمینو برای لیورپول مهاجمی بهتر از سوارس و برای تیم ملی برزیل مهاجمی بهتر از نیمار است. شاید این دو بازیکن بیشتر جلب توجه کنند اما این به خاطر آن است که فیرمینو ترجیح میدهد در سکوت روی کار خودش تمرکز کند. لیورپولیها در خانه برنلی آواز «بهترین بازیکن دنیا بابی فیرمینو است» را سر میدادند و آوازشان اغراقآمیز هم نبود.
منبع: سایت گل/ پیتر استانتون