داستان تکراری هر سال
استقلال و خانهای که از سقف ساخته میشود
به نظر میرسد مجموعه باشگاه استقلال به «ریسک کردن» اعتیاد پیدا کرده است.
به گزارش ایلنا،ظاهراً دوران همکاری استقلال با آیاندا پاتوسی به پایان رسیده و حالا مدیران باشگاه از تصمیمشان در این مورد دفاع میکنند. امیرحسین فتحی بهوضوح گفته پاتوسی را قربانی حل مساله پروپئیچ کردند. این یعنی باشگاه با محدودیت منابع ارزی مواجه بود و تصمیم گرفت بهجای هزینه کردن چیزی حدود 500 هزار دلار برای تمدید قرارداد با پاتوسی، این مبلغ را صرف تسویهحساب با پروپئیچ کند و جلوی کسر امتیاز و محرومیتهای بعدی را بگیرد.
در نگاه اول این ادعا منطقی است، اما مشروط به اینکه استقلال بازیکن خارجی جدیدی جذب نکرده باشد. درست در همین شرایط اما آبیها مهاجمی به نام شیخ دیاباته را به فهرستشان افزودهاند که اگرچه رقم قراردادش اعلامنشده، اما بعید است برای آنها خیلی ارزانتر از پاتوسی درآمده باشد. دیاباته کارنامه بدی ندارد، اما نکته اینجاست که وقتی یک بازیکن به عضویت تیمی جدید درمیآید (مخصوصاً اگر بازیکن خارجی باشد) تضمینی وجود ندارد که در کمترین زمان به هماهنگی مطلوب برسد و بتواند همه ارزشهای فنیاش را نشان بدهد.
بههرحال در فوتبال زیاد پیش میآید که حتی پیوند یک بازیکن خوب به یک باشگاه خوب جواب ندهد؛ مثل کوتینیو که کمتر کسی باور میکرد چنین سرنوشت کابوسزده در بارسلونا پیدا کند. داستان دیاباته هم همین است. پاتوسی اما در استقلال جواب داده بود و میشد مطمئن بود در فصل جدید هم همان بازدهی را داشته باشد. درنهایت استقلالیها در تصمیمی عجیب بر آن شدند که باقیمانده دلارهایشان را بهجای حفظ پاتوسی، صرف جذب دیاباته کنند.
بهطورکلی به نظر میرسد مجموعه باشگاه استقلال به «ریسک کردن» اعتیاد پیدا کرده است. آنها بازیکنانی را که در ترکیب این تیم جواب دادهاند رها میکنند و سراغ هندوانههای دربسته میروند. مثلاً بهجای تلاش برای حفظ جباروف، نیومایر را میگیرند و بهجای تمرکز روی نگهداشتن تیام، 10 مهاجم آفریقایی جدید تست میکنند تا شاید یکی از آنها شبیه تیام از آب دربیاید.
در استقلال این سالها، خانه از سقف ساختهشده؛ یعنی بهجای حفظ داشتههای کلیدی، ابتدا رویای جذب بازیکنان جدید در اولویت قرارگرفته که تازه آنهم معمولاً به شکل ناقصی انجامشده است. همین حالا خریدهای لیگ برتری استقلال مثل ریگی، بلبلی، دشتی و ... اگرچه بازیکنان خوب و کاملاً قابلاحترامی هستند، اما طبعاً بدون نظر استراماچونی جذبشدهاند. آیا این رویکرد فایدهای خواهد داشت؟