زنان از جان فوتبال چه میخواهند؟
فوتبال چه در فرهنگ عامه و چه در قالب فراواقعیتی که دنیای ما را شکل میدهد، برای زنان دارای تهدید و فرصت، هر دو با هم است.
به گزارش ایلنا، فرصتهایی که بهرهمندی از آنان، لاجرم تهدیدها را نیز به دنبال دارد. زنان اکنون بهواسطه رسانهایشدنِ فوتبال، قادرند به این پدیده توجه بیشتری کنند و از مخاطبان جدی آن محسوب شوند. فوتبالی که پیشتر بسان یک دنیای مردانه از ورود هرگونه عنصر زنانه به درون خود جلوگیری میکرد، اکنون عرصهای است که زنان روزبهروز به دانش خود در بابش میافزایند، در آن شرکت میکنند و بهعنوان مخاطب، دست به انتخاب میزنند. اکنون زنان فرصت این را دارند که با چنین مشارکتی به عرصه علایق منحصرا مردانه انگاشتهشده، قدم بگذارند و در نتیجه این اشتراکات، زبان یکدیگر را بهتر بفهمند. به عبارت دیگر، بازگشایی درهای بسیاری از سرزمینهای ممنوعه به روی زنان میتواند فرصتی باشد برای افزایش سهم و نقش زنان در زندگی، جابهجایی سهمی از قدرت به نفع آنان و در نهایت، آگاهی بیشتر از حقوق مسکوتمانده اما از طرف دیگر، به شکل متناقضی نیز میتواند تلاش زنان برای مشارکتجویی در عرصههای قدرت را در قالب تجربهای مجازی فراهم آورد و عملاً توجه آنان را از حقوق پایمالشده تاریخیشان به مصرف صِرف تولیدات رسانهای، تقلیل دهد.
نکته دیگر اینکه فوتبال، واقعیتی است که وجود حقیقی ندارد. بدین معنا که در طبیعت و در جهان واقعی چیزی به نام آفساید، هند، تکل، اوت، پنالتی و امثالهم وجود ندارد. در حالی که همین واقعیاتِ جعلی و برساخته، میلیونها انسان را به هیجان میآورند و تأثیری حقیقی دارند. از اینرو، فوتبال دارای آیینی مجازی است. یکی از ویژگیهای نوین و حیرتانگیز آیین مجازی فوتبال، خلق پدیده نوظهور «قدرت مجازی زنان» است. زنان از طریق همذاتپنداری با فوتبال و قدرتهای برتر فوتبال، بخشی از ضعف تاریخی خود را در برابر مردان بازسازی میکنند. زنان از طریق درگیر شدن با اضطرابهای پیروزی و شکستِ تیم محبوبشان، به قدرت مجازی که قبل از آن نداشتهاند، دست مییابند، بدون آنکه منشأ چنین قدرتی مرد ـ ساخت باشد. هرچند ابزار قدرتِ مجازی زنان، مردانه است اما انتخاب تیم و همراهشدن با آن تا مرحله پیروزی و طی کردن تمام مراحلِ همذاتپنداری، عملاً امری زنانه به حساب میآید. این قدرتِ مجازی زنانه، وقتی با حضور واقعی زنان در بازی فوتبال به مثابه بازیکن، هوادار، مربی، کمکمربی و اشغال جایگاهی در نیمکت مربیان (که سابقهاش به انگشتان یک دست هم نمیرسد) همراه میشود، به قدرتی محض تبدیل میشود. قدرتی مدنی مبتنی بر قدرتی مجازی که مدنیتی نوین را در ارتباط با مناسبات مردانه ایجاد کرده است.
به طور کلی برای نسلهای پیشین، ورزش یکی از راههای تشخیص هویت مردانه، برای مرد شدن بوده است. به زعم فوئر، فوتبال، جهانی را توصیف میکند که هویت انسانها را میسازد. برخی هم با تحلیلهای روانشناختی به شناخت ماهیت پدیده فوتبال و اثرات آن پرداختهاند. از منظر آنان فوتبال، عرصه نمادین نبرد میان «نهاد»، «خود» و «فراخود» است. به این معنی که تیم مهاجم و شوتها بهعنوان نهاد، داوران و قواعد در مقام خود و تیم مدافع و جلوگیری از به ثمر رسیدن گل مانند فراخود عمل میکنند و بازتابی از مکانیسم روانی انسان هستند. چنین است که فوتبال میتواند در مجال مبارزه خود و فراخود، به تولید هویت بپردازد. زنان به مثابه نیمی از اجتماع و بهعنوان بخش بنیادین آن، نمیتوانند از این روند جدا باشند. ظاهراً دنیای فوتبال، زنانه و مردانه ندارد. نه در عرصه فعال و بهعنوان بازیکن و نه در عرصه منفعل بهعنوان تماشاچی. زنان قصد ورود جدیتر به زمین چمن را دارند و نمیخواهند آن را ترک کنند. ابعاد برنامهها و سیاستهای رو به گسترش فوتبال زنان در جهان، فزونی باشگاههای زنانه، راهاندازی جامجهانی زنان از سال 1991، حضور زنان فوتبالیست در المپیک، راهاندازی لیگها و مسابقات مختلف، همه خبر از آن دارند که فوتبال، دیگر ملک طلق و منطقه حفاظتشده مردان نیست.
یادداشت: رضا شجیع