نشان وفاداری
واکاوی برخی زوایای کمتر دیده شده از ماجرای حذف عادل فردوسیپور
فروغی به خیال خودش با زیرکی قضیه را تا آستانه سال تحویل کش داد و دوشنبه آخر سال در برنامه «نود» را رسما تخته کرد تا رسانههای مکتوب، که عموما طرفدار فردوسیپور محسوب میشوند، مجالی برای پرداختن به موضوع نداشته باشند.
به گزارش ایلنا، از همان روزی که رضا رشیدپور سعی کرد قضیه اختلاف فروغی و فردوسیپور را در «حالا خورشید» فیصله بدهد، لحن دو طرف کاملا نشان میداد که ماجرا آبستن سرانجام شومی است. فروغی به خیال خودش با زیرکی قضیه را تا آستانه سال تحویل کش داد و دوشنبه آخر سال در برنامه «نود» را رسما تخته کرد تا رسانههای مکتوب، که عموما طرفدار فردوسیپور محسوب میشوند، مجالی برای پرداختن به موضوع نداشته باشند. با این حال آبها از آسیاب نیفتاد و رسانهها در تعطیلات خیز سهمگینی برای نقد این اقدام برداشته بودند. در این میان اما، برخی نکات مهم از قلم افتاد و نگاه کلان در هیاهوی رسانهای گم شد.
یک- یکی از مواردی که کمتر به آن پرداخته شد نقش ریاست سازمان صداوسیما، به عنوان نفر اول تلویزیون بود که سکوت آزاردهندهاش ماجرا را از مسیر شفاف و متمدنانه دور کرد. رییس نسبت به نابودی موفقترین برنامه نهاد زیردستش هیچ حرفی نزد تا خبر از اینستاگرام برادرزادهاش درز کند. احتمالا کسی انتظار برگزاری نشست آشتیکنان را از او نداشت، اما لااقل یک مصاحبه ساده میتوانست مانع از سیل شایعات شود. شایعاتی مانند اینکه فروغی، با توجه به عقبهاش، احتمالا تابع رییسش نیست یا صلاح نیست مافوقش او را به توصیه و احیانا تشری مهمان کند. از سوی دیگر این روزها شایعات عجیبی در مورد ماجرای ستاره مربع هم شکل گرفته و برخی معتقدند تن ندادن یکی دو برنامه به رانتهای انحصاری سازمان باعث شده همان بلایی که سر «هنرپیشه» آمد، دامن «نود» را هم بگیرد. تمام این شایعهها میتوانستند نباشند، اگر فقط یک نفر از سازمان به طور شفاف کنفرانس خبری ترتیب میداد و حرف راست را میزد.
دو- احتمالا حافظه آقای فروغی به این چیزها قد نمیدهد، اما عادل هیچوقت سوگولی سازمان نبوده و بارها و بارها خودش را با سیاستهای کلی وفق داده است. روزی که به مصاحبهاش با وزیر رسمی کشور اجازه پخش ندادند، عادل میتوانست بلوا راه بیندازد که طرف وزیر مملکت است، رییس جمهور معرفیاش کرده، مجلس رای اعتماد داده و صبح تا شب با رسانههای مختلف حرف میزند؛ اما حالا که به ما رسیده نمیگذارند مصاحبه را پخش کنیم. او اما هیاهو نکرد و به ادامه کارش پرداخت. در موضوع شجاعی و حاجصفی یا مساله حق پخش تلویزیونی هم کاملا قضیه را به سود سازمانش ماله کشید. اما بعد از تمام این چهارچوبشناسیها، حالا مدیر جوان همه چیز را نادیده میگیرد و به زشتترین شکل ممکن در خروج را به فرزند رسانه ملی نشان میدهد. جنبه خندهدار ماجرا این است که در همین مملکت و بر طبق عرف وقتی یک مدیر خردهپا پس از چند ماه حضور در مسند میخواهد تشریف را ببرد، مراسمی به نام «تودیع» برگزار میشود که حاصلش یک تابلو و مقادیری تقدیر و احترام برای این فرد است. حالا سوال اینجاست که بیست سال تلاش و رساندن یک برنامه از هیچ چیز به همه چیز یک جلسه مشترک صمیمانه و دو سه سکه و یک تابلو یادگاری نمیطلبید؟
سه- ممکن است سران سازمان، به هر دلیلی که به خودشان مربوط است و لابد ما جماعت عوامالناس عقلمان نمیکشد، تصمیم به پایان دادن به «نود» گرفته باشند. اما آیا امروز کسی در این کشور هست که بتواند «نود» یا مشابهش را راه ببرد و توان و تخصصش یکسوم عادل باشد؟ شاید اگر در تمام این سالها میکروفنها را از دست کسانی که معتقدند «تا صدا دارند باید گزارش کنند»، یا عزیزانی که عربده را به عنوان امضای گزارشگریشان برگزیدهاند، گرفته بودیم و به دست جوانهای با استعداد میدادیم، امروز باکی نبود و سه چهار عادل دیگر داشتیم که راهش را ادامه دهند. اما بیشک حذف عادل امروز یعنی افت شدید در برنامهسازی ورزشی تلویزیون. بدبختانه همین اتفاق در بخشهای دیگر سازمان هم در حال شکلگیری است و به عنوان نمونه میتوان دید که برنامههای عیدانه هر سال توسط چند چهره خاص و تکراری برگزار میشوند.
چهار- تاریخ معاصر این مملکت پر است از آدمهایی که به پشتوانه فرضیات غلط، تصمیماتی خانمانسوز میگیرند. امروز هم مدیری که با صفت تملقگونه «مدیر بادرایت» قند توی دلش آب میشود و دلشاد از داشتن برنامههای تا خرخره کپیکاری شده، فکر میکند این قبیل شوها میتوانند بیست سال دوام داشته باشند، یک روز با عوض کردن شبکه توسط بینندگانش سخت مجازات میشود. تا آن روز هم مردم مجبورند دوشنبهها زودتر بخوابند و حسرت «نود» را در قلبشان نگه دارند تا خدایی نکرده لطمهای به تاختوتاز آقازادهها وارد نشود.
یادداشت: ارشیا ارشدی