خبرگزاری کار ایران

ناگفته‌های عباس قانع از ۱۲ سال فراموش نشدنی

به زودی با زبان انگلیسی گزارش می‎‌کنم / با همسرم به اولین زوج گزارشگر ورزشی ایران تبدیل می‌شویم / سبک جدیدی از گزارشگری را وارد فوتبال کردم

به زودی با زبان انگلیسی گزارش می‎‌کنم / با همسرم به اولین زوج گزارشگر ورزشی ایران تبدیل می‌شویم / سبک جدیدی از گزارشگری را وارد فوتبال کردم
کد خبر : ۷۴۲۹۳۳

گزارشگر یزدی فوتبال ایران از مسیر رسیدن به محبوبیت و ادامه حرفه محبوبش صحبت‌های جالب و خواندنی را مطرح کرد.

علاقه مندان به فوتبال در سالی که گذشت با نام جدیدی در عرصه گزارشگری آشنا شدند که سبک خاص او هیجان انگیز و جذاب بود. عباس قانع یکی از مطرح‌ترین چهره‌های فضای مجازی است که از کودکی به گزارشگری علاقه فراوانی داشته است. گفت و گوی خواندنی عباس قانع از مسیری که طی 12 سال گذشته طی کرده را می‌خوانید:

سال 97 برای عباس قانع چطور بود؟

این سال مانند تمام سال‌های نقطه بالا و پایین زیادی داشت. برای هر شخصی قطعا به همین شکل بوده و من هم از این قائده مستثنی نیستم. خداراشکر در مجموع برای حرفه‌ای که به آن علاقه داشتم بعد از حدود 13 سال گزارشگری کردن که شروع فعالیت من 85 بود و بگوییم 12 سال، فکر می‌کنم که نقطه عطف فعالیتم در سال گذشته و مخصوصا در شش ماه گذشته آن رقم خورد. به هر حال من در بحث فضای مجازی ظرفیتی برایم فراهم شد که بتوانم توانایی‌هایم را نشان بدهم و این‌ها تنها و تنها مدیون و وامدار سیستمی است که در آن فعالیت داشتم. داخل آی پی تی وی‌ها و شبکه اینترنتی آنتن باعث شد که اندک توانایی که عباس قانع دارد دیده شود و از مهرماه تا به حالا در این مسیر بودم. در این سیستم تصمیم دارم چند تشکر و قدردانی انجام بدهم. از آقای پژمان راهبر به عنوان یکی از بهترین ورزشی نویس‌های ایران و سردبیر سایت ورزش3 که ایشان باعث و بانی دعوت از همکاری‌ام در شبکه آنتن بود تشکر فراوان دارم. بعد از ایشان مدیرانی که در این مجموعه فعالیت دارند تشکر می‌کنم. آقای شاملو به عنوان مدیر موسسه فراکاو، آقای مهندس تاجیک و آقای منفرد و همچنین سایر همکاران که همراه من بودند دوست دارم تشکر ویژه‌ای داشته باشم. 

در زندگی شخصی به چه شکل بود؟

در این فضا هم فراز و فرودهایی مانند هر انسان دیگر وجود داشت، ما در مجموع همینکه سلامتی هست و به قول معروف خدا دست ما را رها نکرده از سالی که گذشت راضی هستیم. هم نقطه تاریک و هم روشن داشت اما در بحث کاری خداراشکر که شرایط خوبی رقم خورد.

بهترین خاطره شما از سال گذشته چیست؟

دیده شدن استعداد و پتانسیل من در بحث گزارشگری فوتبال به نظرم بهترین بود. هر گزارشی که طی این‌ سال‌ها برای فوتبال انجام دادم به نظرم خاطره شده است.

اتفاق تلخ چطور؟

نه، اتفاق بد خداراشکر نداشتم. آنقدر خوبی و شیرینی و زیبایی در این سال برای من وجود داشت که نقطه‌های تاریک هم اگر بوده در خاطر ندارم. 

عباس قانع گزارشگری را از چه مقطعی شروع کرد؟

از سال 85 همانطور که گفتم، فعالیتم را با گزارش در رادیو کرمان شروع کردم. 24 شهریورماه بود که در ششمین دوره مسابقات لیگ برتر فوتبال من با 17 سال در مقطع سوم دبیرستان به عنوان گزارشگر رادیو بازی استقلال تهران و مس کرمان را در هفته دوم آن لیگ 90 دقیقه گزارش کردم که در سراسر ایران پخش شد. هنوزم که هنوزه البته طبق آماری که دارم و رصد می‌کنم گزارشگری با این سن و سال چنین مسئولیتی نداشته و از این حیث به نظرم نقطه عطفی بود که به من اعتماد شد و کارم را به این شکل شروع کردم و بعد ادامه مسیری که اتفاقات زیادی رخ داد.

چطور شد که تصمیم به انتخاب شغل گزارشگری کردید؟

عباس قانع هم مانند تمام نوجوانان و جوانان ایرانی به فوتبال علاقه مند بوده و از بچگی به قول معروف دوست داشتم فوتبالیست باشم اما شرایطش نبود و شاید استعدادی که باید را نداشتم اما خب فضایی که آن استعداد در آزمون و خطا گذاشته شود، وجود نداشت. در خانه همیشه فوتبال بازی می‌کردم، همیشه با خودم حرف میزدم، یک سری کارها و بهتر از بگویم دیوانه بازی‌های دوره جوانی داشتیم مثلا اسم تیم‌ها را روی کاغذ می‌نوشتیم برای یک تورنمنت قرعه کشی می‌کردیم و تا جایی می‌رفتیم که حتی تیم قهرمان را هم معرفی کنیم. در خانه با توپ بازی می‌کردم و گزارشگری می‌کردم. اسم بازیکنان را مدام تکرار می‌کردم، یکسری بازیکنان را در ذهن خودم می‌ساختم و آن تیمی که دوست داشتم را همیشه در تورنمنت خیالی که بازیگرش من با یک توپ در کنج حیاط بودم را معرفی می‌کردم. 

همین فضا باعث شده بود احساس کنم استعداد ذاتی که در فن بیان دارم، شکوفا شود. به هر حال این مسئله از پدربزرگ‌ها و اقوام من می‌آید که اغلب شاعر بودند و فن ادبیاتی قوی داشتند. بخشی از ماجرا هم اکتسابی بود و در بخش صحبت کردن و گزارش کردن احساس هم آمیخته شد و توانایی که داشتم بن مایه‌اش بیرون آمد و در نهایت گزارشگر فوتبال شدم. قطع بر یقین اطرافیانم هم نقش پررنگی در این داشتند که من را تشویق کنند و به این سمت بروم و به این شکل شد آنچه که شد.

چطور وارد شدید؟ به گزارشگری معرفی شدید یا خودتان دل به دریا زدید؟

خیر، خودم این فضا را دنبال کردم. خانواده‌ام و دیگران هم مجبور شدند که با من همسو شوند، علتش هم این بود که من تحصیلاتم در مدرسه نمونه دولتی به هر سختی که بود در مقطع دبیرستان رو به پایان بود اما به یکباره در زندگی خودم انقلابی رقم زدم و حالا با فکر یا بدون فکر که مسیرم را به سمت هنر گزارشگری فوتبال تغییر دادم. من از یزد که ریشه و اصالتم به آنجا مربوط می‌شود به کرمان کوچ کردم و به یک مدرسه غیرانتفاعی رفتم که در مقطع پیش دانشگاهی می‌توانست کل مسیر زندگی‌ام را عوض کند که البته اینطور شد اما از این لحاظ که می‌توانست خدایی نکرده مسیرم به بیراهه کشیده شود.

اینکه مسیر خوب خودم را تغییر دادم و به غیرانتفاعی رفتم با مخالفت خانواده همراه بود اما شاید در آن مقطعی که من سن کمتری داشتم و حرف شنوی نداشتم ناچار شدم که اعتماد بالجباری به من داشته باشند و در این مسیر پیش بروم. خانواده نگران من بودند که این خیلی درست است و من در لبه‌ی پرتگاه بودم. می‌شد اتفاقاتی بیفتد که هم قید درس را بزنم و هم اتفاقاتی بیفتد که متوجه بشوم مسیرم پوچ است. خداراشکر همه اتفاقات طوری دست به دست هم داد که ما اشتباه نکنیم و باز هم می‌گویم خانواده در این مسیر خیلی اثرگذار بودند و حمایت‌های دلگرم کننده بود.

طی این سال‌ها سبک خاصی را دنبال می‌کردید؟

خیلی‌ها فکر می‌کنند که الان چون گزارشگرهای عربی یا آمریکای جنوبی را می‌بییند به من می‌گویند عباس قانع تو در حال کپی کردن هستی. من این نکته را بگویم هر کسی برود سابقه گزارشگری من را مرور کند و بیاید مثلا هفت سال قبل بازی آلومینیوم هرمزگان در همین لیگ برتر را گزارش می‌کردم، آلومینیوم گل می‌زند و من به سبک همان آمریکای جنوبی‌ها در آن مقطع آن طور گزارش کردم. این را می‌خواهم بگویم که از ابتدا به سبک هیجانی علاقه داشتم چون خودم آدم برون گرایی هستم.

خودم آدم احساسی هستم و علاقه شدیدی به فوتبال دارم و با آن زندگی کرده‌ام. تفریح دیگری جز این نداشتم و تنها مسیر پیش رویم همین بود. برای آنکه نزدیک به من زندگی کرده مشخص است که من دیوانه فوتبال بودم و تمام ریسک‌ها را به جان خریدم. پشت صدای من آن کسی که متوجه شود می‌داند یک علاقه مندی وافری به هنری که آن را دنبال می‌کنم وجود دارد. آنهایی که می‌گویند ادا در می‌آورم شاید یک بار کار من را دیده‌اند یا فقط همین چند صحنه‌ی فریاد زدن‌های من در فضای مجازی را دیده‌اند. مخاطبی که بخواهد بدون حب و بغض نگاه بکند و طرفدار گزارشگر دیگه‌ای نباشد و درباره من نظر منفی بدهد خوب درک می‌کند که قانع کارش را دوست دارد که از طریق یک بازی بی حاشیه و بی روح می‌تواند شرایطی را ایجاد کند که بیننده را پشت گیرنده‌اش نگه دارد. سبک خودم از قبل هیجانی بوده چون گفتم که برون گرا هستم. 

به مرور زمان خودم دسترسی به منابع داشتم، گزارشگرهای بین المللی دست پیدا کردم،‌ ترجمه ها را دیدم، از الفاظی که به کار می‌برند الگو برداری کردم، کمک گرفتم تا اینکه پخته تر شود نه اینکه تقلید محض باشد. می‌گویند فلانی ادای گزارشگر عرب را تقلید می‌کند به هیچ وجه اینطور نیست. عباس قانع 18 ساله هم که بود هیجان داشت و داد و فریاد می‌زد. حالا به یک نقطه بلوغ و بهتر شدن رسیده است و قطعا چهار سال و پنج سال دیگر عمری باشد و گزارش من را تماشا کنند خیلی نسبت به امروز متفاوت خواهد بود چون آدم تجربه کسب می‌کنم، بخش‌هایی اضافه خواهد کرد و این را بگویم که به هیچ وجه کپی نیست اما الگویی که پخته تر شده باشد است..

12 سال این حرفه را دنبال می‌کردید و چالش‌های زیادی داشتید؛ به این فکر بودید که شغل دیگری را انتخاب کنید؟

هرگز دلسرد نشدم خداراشاکر به قدری عاشق این مسیر بودم که هیچ وقت دلسرد نشدم اما اینکه دل شکسته شوم و خیلی رنجور باشم و تنها شوم به دفعات اتفاق افتاده است. من در شهرهای مختلف به قول معروف دست و پا میزدم تا به بالاترین درجات برسم. اینکه من حامی نداشتم و جاهایی زندگی کردم که زادگاهم نبود و آنجا غریبه بودم، طبیعی است رفتار هایی که صورت گرفت نمی‌شد گفت بد بود اما دوستانه نبود. شاید من حامی لازم را نداشتم. خیلی جاها تا نقطه ای که باید دیده شوم رفتم اما نشد. مثال میزنم.

یادم است شهرداری تبریز با استقلال بازی داشت. در تبریز دو روز قبل از بازی به من اعلام کردند که تصمیم گرفتند گزارش به من برسد. این اتفاق بعد از یک سال و خورده‌ای که در آنجا زندگی می‌کردم اتفاق می‌افتاد و لیگ برتر و پخش زنده می‌توانست خیلی به من کمک کند. کلی انگیزه داشتیم و قرار بود این اتفاقات بیفتد. فکر کنم بازی ساعت 3 بعداز ظهر بود خدا شاهد است ساعت یک و نیم یا دو بعدازظهر بود که قرار شد عوامل پخش زنده این بازی با مینی بوس به ورزشگاه برود من آمده بودم به مرکز و تا پلکان مینی بوس هم پیش رفتم که به من اعلام کردند فلانی بازی را گزارش کند و شما انجام ندهید.

باورتان نمی‌شود 6-5 کیلومتر پیاده رفتم و اشک ریختم؛ شاید در سن 23 سالگی. من به حساب کسی خرده نمی‌گیرم اما اینکه گفتید سخت بوده یا نه باید بگویم که اینطور سختی‌ها خیلی زیادی بوده و بیش از یک دهه حدود 12 سال پشت خط بودم. اینکه شما مجبور هستی به هندبال و والیبال بروی گزارشگری کنید تا توانایی‌های شما دیده شود. عباس قانع که به قول معروف بچه یک روزه نیست که به هر ترتیب توانایی هم اگر هست این از قبل بوده نه اینکه بعد از 12 سال کوه آتش نشان فوران کند. به نظرم این را کسی ندید یا بهتر بگویم نخواست ببیند. 

خرده‌ای به حساب کسی نمی‌گیرم. سلیقه هر مدیری یا تهیه کننده ای است که انتخابی انجام بدهد و به این حساب می‌گذارم که من مورد سلیقه دوستان نبودم. گلایه‌ای از کسی ندارم این را می‌خواستم بگویم که در مسیر اهدافم سختی‌های زیادی کشیدم. رُسم کشیده شد تا به این بالا رسیدم. هزار بار تا آستانه فتح قله آمدم اما با یک اشاره کوچک چون از هر لحظا پشتوانه نداشتم به نقطه صفر پرتاب شدم. بارها ممکن بوده تا آستانه نابود شدن بروم که ناامید شوم اما هرگز ناامید نشدم. چون اگر اینطور شده بود هرگز اینجا نبودم.

چطور بود که هندبال، والیبال و حتی فوتبال ساحلی هم گزارش کردید؟

ببینید شما می‌خواهید توانایی‌تان دیده شود و می‌دانید که نقطه عطف این اتفاق در گزارشگری، فوتبال است. اما آنجا به شما میدان داده نمی‌شود تا کار شما هم دیده نشود قرار نیست کسی سمت شما بیاید و حمایتی انجام بدهد. به هر حال تا آن شرایط ایجاد نمی‌شد که من در مرحله عمل قرار بگیرم قرار نبود که کسی به من اطمینان کند. مجبور بودم که به ورزش‌های دیگر روی بیاورم.

شما سه تای آنها را تنها گفتید. من بسکتبال با ویلچر، اسکواش، فینال بسکتبال لیگ را به صورت زنده در تلویزیون گزارش کردم؛ در بندر کنگ سال 91 برای برنامه توپ و تور. من در شبکه یزد لیگ دسته دوم گلبال کشور را هم گزارش کردم. تمام این‌های مسیری بوده که من طی کردم. این‌ها فقط برای این بوده که من باشم. ببینید بعضی‌ها دوست دارند در هر صورت که شده حضور داشته باشند. بودن به هر بهایی خوب نیست. من ناچار بودم که دیده شوم و به این جهت تن به هر ورزشی بدهم. چون در فوتبال کسی به من میدان نداد و نخواست که البته میدان بدهد. این نیست که کسی نمی‌دانست توانایی دارم، خواسته نشد که به من فضا داده نشود. شما شک نکنید اگر در شهرستان‌هایی که بودم به این سبک بها داده می‌شد قطعا مخاطب‌های بیشتری داشت. نمی‌خواهم خودباوری بیش از حد داشته باشم اما می‌دانم که می‌توانستم اما نشد. به سمت توفیق اجباری رفتم و با وجود احترام فراوانی که به این رشته‌ها دارم، جزوی از آنها نبودم. قلبم برای آنها نبود که در همانجا می‌ماندم. من باید به سمت فوتبال می‌آمدم که از بچگی با آن زندگی کردم. خداراشکر که اینطور اتفاق افتاد.

فضای گزارشگری ورزشی در ایران را چطور می‌بینید؟

مانند هر طیف و صنفی، بحث گزارشگری هم سلیقه‌های مختلفی دارد. اینکه بگوییم همه یک سبک خاص را دوست دارند و از این منظر به آن نگاه کرد اینطور نیست. شما در میوه فروشی، لباس خریدن، انتخاب خودرو و محل زندگی را با سلیقه خودت انتخاب می‌کنی. گزارشگری فوتبال هم به این شکل است. هر فردی یک سبکی دارد و مخاطبان هم متفاوت هستند. خیلی کم هستند که بخواهند خود واقعی‌شان باشند. در گزارشگری فوتبال خیلی‌ها صرفا فقط تقلید می‌کنند. به نظرم یک نفر یک نقطه‌ای گذاشته و بقیه هم دنبال رو آن نقطه شده‌اند.

خیلی کم پیدا شده که کسی قوانین و سبک‌ها را بشکند و خطر آن را به جان بخرد. خوشحالم که عباس قانع جزو آن اندک افرادی بود که این اتفاق را رقم زد. حالا یک تعریف جدیدی از گزارشگری فوتبال ایران را من توانستم ایجاد کنم؛ این را به ضرس قاطع می‌گویم و کاری به این ندارم که نظرات بقیه چیست. خوشحالم که من بعد از فکر می‌کنم دو دهه سبک جدیدی در نیامده بود این کار را انجام دادم. ببینید ما یک سبک قدیمی گزارشگری داریم مثل "از جبهه چپ، ارسال، توی دروازه و گل برای فلان تیم" در ادامه می‌آیند واژه‌هایی مثل چه میکنه! وچقدر خوبیم ما و این مسائل را به همراه بارانی از اطلاعات به مخاطب می‌دهند. 

حالا در این مقطع از قرن که هستیم اطلاعات به وفور پیدا می‌شود و یک پسربچه 10 ساله هم آن آمار و ارقام را به راحتی به دست می‌آورد. تمام این مواردی که گفتم را وقتی بچه‌ها در خیابان و کوچه گزارش می‌کنند را هم می‌گویند. ارائه این‌ها کار سختی نیست. ما یک فلسفه‌ای به نام هیجان داریم که آن دیگر سطح و سبک ندارد و هر کسی می‌تواند یک بخشی از آن را به دست بگیرد.

عباس قانع با بارانی از اصطلاحات پیش آمد و یک حرکت سیل آسا از هیجان شروع کرد که فکر می‌کنم امروزی که این صحبت‌ها را می‌گویم در شش ماه اخیر بالای 250 اصطلاح و جمله هیجان انگیز که تا به حال در گزارشگری ایران نبود را ایجاد کردم. اگر بوده شعر و ترانه اگر بوده یک اصطلاح خاص کوچه بازاری اگر بوده یک جمله مثلا سیاسی را با فوتبال تلفیق کردم. فوتبال و مردم هم این را پذیرا بودند. امروز طرفداران خاص خودم را دارم که خداراشکر کم هم نیستند و خیلی هم زیاد هستند. چون مخاطب از اینکه فوتبال را می‌بینید دنبال یک روند تکراری نیست، هر گلی بالاخره یک دستاوردی برای یک تیمی دارد اینکه بعد از گلزنی و برد یک سری جملات مشابه را به کار ببریم تکراری و خسته کننده می‌شود. به این شکل جام‌های قهرمانی در تورنمنت‌ها با بازی‌های دوستانه هیچ تفاوتی با هم ندارند بلکه این گزارش‌هاست که نقطه تفاوت‌ها را نشان می‌دهد. 

من یک جمله‌ای بگویم، به یک هنرمند مجسمه سازی می‌گویند که نظر شما راجع به کارتان چیست؟ می‌گوید که من آن اثر هنری را خلق نمی‌کنم بلکه در دل سنگ پیدایش می‌کنم. پس هنر هر گزارشگری هم این است که در دل هر مسابقه‌ای نقطه عطف‌ها را پیدا کند و به بیننده نشان بدهد. ما باید در فوتبال به دنبال این تفاوت‌ها باشیم. 

ولی اغلب دیده می‌شود که همین جملات کلیشه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بله موافقم. الان من این احتیاط‌ها را از بین برده‌ام، خیلی جاها ضرر کرده‌ام ولی امروز دیگر همه به آن عادت دارند. الان کسی که طرفدار دو آتیشه یک تیم است پذیرفته که عباس قانع اگر پشت میکروفون نشسته می‌تواند تیغ دو لبه باشد. این قشنگ بودن کار است که شما پیش بینی نشده باشد. مثلا رئال مادرید با سه گل به بارسلونا باخت و حالا طوری نیست؛ حالا در تعداد بردها با هم برابر شده‌اند، پس  با این شکل شما هیجان اصلی که وجود داشته را از بین بردید. هر شکلی که رقم بخورد شما باید طوری وصف کنید که کری خوانی این وسط باقی بماند. تا هم این شب به خاطرش بماند و هم شب موفقیتش. من فکر می‌کنم که این هنر گزارشگر است وگرنه اگر قرار باشد که حالا باختند و اشکال ندارد که جبران کنند که جمله کلیشه‌ای و نادرستی است. یک گزارشگر باید هر دو طرف را در نظر بگیرد ولو اینکه میلیون‌ها طرفدار پشت سر آنها باشند. تیمشان بد بوده و شکست خورده حالا یک گل یا پنج گل؛ به هر میزانی که بوده باید به آن اشاره کرد.

هدف شما چه بود و در مسیر رسیدن به آن چه سختی‌هایی را تحمل کردید؟

قطعا هنوز برای رسیدن به نقطه طلایی فرصت زیادی باقی است. اینطور نیست که یک روزه بیاییم و یک روزه هم به آن چیزی که می‌خواهیم، برسیم. بدون شک یک مسیر طولانی برابر ماست و خوشحالم که در مسیر صحیح قدم برداشتم و قدم به قدم به هدفم نزدیک‌تر می‌شوم. بحث محبوبیت و شهرت، سقف ندارد بلکه مسئولیت می‌آورد. ما اگر صرفا به دنبال شهرت مطلق باشیم هیچ وقت عاشق واقعی نیستیم. ما باید با هنری که به اجرا می‌گذاریم زندگی کنیم. من زندگی‌ام را در این مسیر گذاشتم. دوست دارم تا هستم در اوج باشم و قبل از اینکه خوار شوم و به بیرون رانده شوم خودم اگر که دیدم تکراری هستم، مسیرم را تغییر بدهم و خاطره خوش بر جای بگذارم. دوست دارم در آخرش عاقبت به خیری، خاطره نیک و سلامتی باشد. 

این انتهای مسیر است اما اینکه مسیر بخواهد کوتاه باشد اینطور نیست. من هنوز امید دارم به روزهای پیش رو و اتفاقات قشنگ‌تر، تلاش می‌کنم که هر روز خودم را آپدیت کنم و همچنین به زبان انگلیسی مسلط‌تر شوم. جهان فوتبال را از نزدیک ببینم و لمس کنم، در استادیوم‌های معتبر جهان با خانواده‌ام بنشینم و فوتبال تماشا کنم و گزارشگری کنم. تورنمنت‌های خاص را از نزدیک ببینم و همچنین المپیک را تجربه کنم. آرزوهای بزرگی دارم و مسیر برای من ادامه دارد.

به یادگیری زبان انگلیسی اشاره کردید، مایل هستید به همین زبان گزارش کنید؟

صد در صد. خوشحالم در حال حاضر افرادی در کنارم هستند که به عنوان مشاور در کنارم فعالیت می‌کنند اولین تسلط‌شان روی زبان انگلیسی است و من را به این سمت سوق دادند. به من گفتند که چرا نتوانی به انگلیسی گزارش کنی؟ صد در صد روی این هدف متمرکز هستم، سال 98 برای من سالی است که می‌خواهم زبان انگلیسی را خیلی بهتر دنبال کنم و روی آن وقت بگذارم. حتی همسرم که شریک زندگی من است هم خودش تحصیلات ورزشی دارد و در رشته‌ شنا تخصص دارد که روی مربیگری متمرکز است ولی پتانسیل گزارشگری ورزشی شدن را دارد و یکی دیگر از اهدافم این است که به ارتقا سطح همسرم هم کمک کنم. 

علاقه فراوانی دارم تا ایشان هم به گزارشگر موفق بانو تبدیل شوند که به اولین زوج گزارشگر ورزشی ایران تبدیل شویم. حتی چند روز پیش هم همسرم در یکی از برنامه‌های تلویزیونی چند ثانیه گزارشگری کرد که آن صحنه گلزنی بهنام بانی در دربی هنرمندان بود. در مسابقه خانم گزارشگر که البته به سرانجام نرسید هم ایشان شرکت کرده بودند و بین 15 نفر برتر هم راه پیدا کردند. 

در تلویزیون خیلی کمتر گزارش می‌کنید.

بله من 90 درصد فعالیتم در سایت آنتن است و به جز این جمعه شب‌ها در شبکه سراسری شما یک برنامه تخصصی والیبال را 90 دقیقه اجرا می‌کردم. امسال هم به احتمال زیاد از ماه اردیبهشت به بعد ادامه پیدا خواهد کرد. برای گزارش فوتبال هم اندک گزارشی داشتم مثل بازی سایپا و الریان در پلی آق لیگ قهرمانان آسیا که در همین شبکه شما گزارش کردم. لیگ یک هم گزارش کرده بودم و ان شاء الله بزودی این اتفاق می‌افتد که با تصمیم مدیران دلسوزی که هستند هر زمان که صلاح بود بیشتر در تلویزیون حضور داشته باشم و آن جا هم خدمت مردم باشم. 

یکی از فراموش نشدنی‌ترین لحظات گزارش شما در سال گذشته بازی میلان و اودینزه بود که میلان با گل آلسیو رومانیولی به برتری رسید. درباره شور و هیجان آن لحظه صحبت کنید.

نکته جالب مسیر من در این شش ماه این است که شاید حدود 100 فوتبال گزارش کردم. شاید در یک روز حتی دو بازی حساس را هم گزارش کرده باشم ولی در 60 درصد آنها همسرم کنارم بوده، یعنی اولین گزارشگری هستم که همسرم کنارم است. حتی در برنامه زنده‌ای که گزارش می‌کنم؛ حدود42 برنامه زنده فکر می‌کنم اجرا کرد که در بالای 20 تای آن همسرم کنارم بود؛ یعنی رو به روی من پشت دوربین حضور داشت. حضورشان همیشه من کمک کرده و مخصوصا در گزارش‌های فوتبالی من هم یکسری نکات را به من یاد داده به عنوان مطالعاتی که داشته است.

در این بازی هم اتفاقا ایشان حضور داشتند. بحث گل میلان جرقه‌ای بود در مسیرم برای شروع فعالیت با سایت و اپلیکیشن آنتن که در فضای مجازی سروصدای زیادی به پا کرد. بازی شاید آن حساسیت لازم را نداشت، میلان همانند نیم فصل دوم در اوج نبود و در مقابل هم اودینزه هم خیلی تیم بالانشینی نبود ولی میلان ویترین افتخارات و یک باشگاه قدرتمند است. نمی‌توان به احترام آن کلاه از سر بر نداشت؛ در آخر مسابقه طرفداران ان علاقه دارند که برنده باشد حتی اگر در رده Nام جدول باشد.

یکباره به ذهنم خطور کرد که اگر میلانی‌ها خوشحال شوند باید این گزارش را تعطیل کرد و رفت. و بعد از اینکه گلزنی کرد این جملات را تکرار کردم. یک الگویی گرفته بودم و سعی کردم به بیان خودم آن را برای بیننده‌های این مسابقه خرج کنم.

در فضای مجازی محبوبیت زیادی دارید، منتقد هم زیاد است؛ واکنش شما به هر کدام از آنها چگونه است؟

ببینید از نگاه من افرادی که با آنها طرف هستم دو دسته هستند: 1- موافق فعالیت و مسیرم هستند که احترام قائلند و حامی هم هستند 2- کسانی که سبک‌های دیگر را دوست دارند که احترام فراوانی به آنها دارم اما راه آنها از راه ما جداست.

من با هیچ یک از حرف‌هایی که می‌زنند دلسرد نشده‌ام چون راه آنها با راه ما یکی نیست. البته که طبیعی هم هست چرا که نمی‌توان سلیقه کسی را به زور تغییر داد. ما سعی کردیم طرفدارانمان را جذب کنیم. کسانی را انتخاب کردیم که به دنبال یک تفکر جدید هستند. حالا می‌بینیم که جمعیت بسیار خوبی پشت سر ما ایستاده که حامی این سبک هستند. همین که ما بازخوردها را دیدیم و به جمع هواداران هم اضافه می‌شود یعنی همه چیز تمام است. برای نظر مقابل ما خیلی احترام قائل هستیم و می‌توانند به افرادی که علاقه دارند بروند و آنها را دنبال کنند پس حرمت‌ها باید سر جای خود بماند. این همچنین دلیل نمی‌شود که بخواهیم به دلیل انتقاد مسیر را تغییر بدهیم و پشیمان باشیم.

وضعیت اقتصادی شما طی 12 سالی که به آن اشاره کردید به چه صورت بود و حالا در چه وضعیتی هستید؟

خداراشکر همیشه در مسیری که هستم همانند نام خانوادگی که دارم سعی کردم به دور از شعار قانع باشم. من در مسیری که طی کردم سختی‌های فراوانی کشیدم و شاید بالای 80 درصد آن مربوط به شرایط سخت مالی می‌شود. مثل هر جوان شهرستانی اینکه شما بخواهی به درجات بالا برسی و توانایی‌هایت را نشان بدهی باید به مسافرت‌های زیادی بروید و جابجایی‌ها مدام اتفاق می‌افتد.

من ریسک‌های بزرگی انجام دادم، یادم است تبریز گزارشگری می‌کردم و همزمان برنامه لیگ یک شبکه ورزش به من گفته بود که گزارش‌های فوتبال‌های سیرجان را هم برای ما آماده کن چون 5-6 سال قبل که در شبکه جام جم یک برنامه لیگ یک بود، من بازی‌های سیرجان را گزارش تهیه می‌کردم و برایشان می‌فرستادم. من هشت شب از ترمینال تبریز سوار اتوبوس می‌شدم، به تهران می‌آمدم، ساعت 4 و نیم به سمت راه آهن می‌رفتم، سوار قطار سریع السیرهای یزد می‌شدم که شش ساعته به آنجا می‌رسیدم. شش صبح سوار می‌شدم و 12 به یزد می‌‌رسیدم. پدرم به دنبال می‌آمد کارم تا 8 شب طول می‌کشید، دوباره به ترمینال یزد می‌رفتم با اتوبوس به سیرجان می‌رفتم. تا اینجای قصه را داشته باشید در کنار اینکه تمام هزینه‌های رفت و آمد برعهده‌ی خودم بود. دو شب به سیرجان می‌رسیدیم، به خوابگاه گل گهر می‌رفتم و فردای آن روز باید دوربینی را در سیرجان کرایه می‌کردم برنامه را ضبط می‌کردم و آن فیلم را به ناظر بازی می‌دادم که با پروازی که داشت به عوامل برنامه برساند.

150 هزار تومان بابت آن به من پرداخت می‌شد در حالیکه تمامی مسیری که گفتم خیلی بیشتر از اینها خرج می‌شد. دوباره از سیرجان به یزد، از یزد به تهران و سپس از تهران به تبریز می‌رفتم. بدون تعارف بگویم دیوانگی من در این مسیر خیلی بالا بود، قابل وصف نیست و همیشه در سختی و محدودیت بودم. این را به خاطر مظلوم نمایی نمی‌گویم من به راهی که رفتم افتخار می‌کنم و فقط خودم و خانواده‌ام این را می‌دانند که تا چه حد سختی را تحمل کردم. از این بابت بسیار خوشحالم که تا به اینجا حداقل عاقبتش به خیر بوده است. 

برای مردم ما سال سختی بوده ما هم جدا از مردم این کشور نیستم و قطعا ما هم سختی داشتیم. کسانی که گزارشگری می‌کنند می‌دانند که خیلی درآمدها بالا نیست ولی مهم این است که شما از طریق جادویی به اسم فوتبال محبوب قلب مردم می‌شوید و با آنها ارتباط برقرار می‌کنید. شما و آنها همدیگر را جزوی از زندگی هم می‌دانید چون فوتبال جزوی از زندگی ماست. شاید از دور به آن نگاه شود بگوییم یک ورزش است. من هم یک شهروند عادی بوده و هستم و سختی که مردم تحمل کردند را من و خانواده‌ام تحمل کرده‌ایم. ما به کشورمان افتخار می‌کنیم و باید صبور باشیم، مطمئنا مانند آنچه کلام خدا به آن اشاره کرده بعد از هر سختی یک آسانی است. باید به آینده و سالی که آن را آغاز کرده‌ایم باید امید داشته باشیم. سال جدید به نام رونق تولید نامگذاری شده است ان شاء الله کشورمان از هر نظر رونق می‌گیرد و به هر حال چرخه اقتصاد ما رونق روزافزونی خواهد گرفت با همت مردم که دست به دست هم می‌دهند. امیدوارم هیچ پدری شرمنده فرزند و خانواده‌اش نشود و در همه خانه‌ها سفره مهر و محبت پهن باشد.

سختی‌هایی که شما اعلام کردید بیشتر در گذشته بود چون که در نسل فعلی راحت طلبی مد شده است.

بله دیگر به هر حال به دلیل فرم زندگی امروزی راحت طلبی مد شده اما به نظرم هرچه به سمت این برویم که تحمل‌مان را بالا ببریم و سعی کنیم که بدون شعار روی پای خودمان بایستیم. من نوعی هم به دلیل عشق کورکورانه‌ام به فوتبال تا به اینجا کشانده‌ام. شاید اگر این عشق هم مانند عشق‌های دیگر بود ناامیدی در آن راه پیدا می‌کرد و مسیرم دیگری پیدا می‌کرد. امیدوارم همه به این مسئله که تلاش کنند و به خواسته قلبی‌شان برسند، دست پیدا کنند. 

در سالی که گذشت دو اتفاق بزرگ فوتبالی وجود داشت. جام جهانی چطور بود؟

ایران بازی‌های خوبی به نمایش گذاشت اما به هر حال موفق نشد برای صعود به مرحله بعدی طلسم شکنی کند. جای تحسین داشت عملکرد مناسبی از خود ارائه کردند خب فرانسه که قهرمان شد و خیلی قابل احترام بود. مانند تمام عاشقان فوتبال که عملکرد مسی و رونالدو را دنبال می‌کنند دوست داشتم که آنها در پیراهن تیم ملی‌شان با پرتغال و آرژانتین بدرخشند؛ مخصوصا مسی که در مقایسه با رونالدو این اواخر افتخار ملی نداشته است. دوست داشتم که مسی و رونالدو از نظر افتخارات ملی هم پنجه در پنجه یکدیگر شوند که نشد. فرانسه احترام زیادی داشت خیلی خوب هم به قهرمانی رسید.

جام ملت‌ها هم با قهرمانی قطر همراه بود.

در این دوره گزارش کردم و قبل از آن با سایت آنتن همکاری نداشتم. جام ملت‌ها خیلی تلاش داشتم که اقوام ایرانی را در گزارش‌ها لحاظ کنم و با احترام فراوان این اتفاق افتاد. تیم ما تا نیمه نهایی هم آمد ولی به قول معروف آن اتفاقی که به دنبالش بودیم رقم نخورد و نتوانستیم حریف ژاپن شویم. قطر همه نگاه‌ها را با عملکرد خوب و سرمایه گذاری خوب به خود جذب کرد و به نظرم هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست. قطر با یک پیش زمینه خوبی چنین موفقیتی را رقم زد. امیدوارم برای جام جهانی پیش رو ایران بتواند با دست پر خودش را آماده کند و به مراحل خیلی خوب صعود کند.

کارلوس کی روش هم با گذشت 8 سال از ایران رفت.

همانطور که گفتم هر موفقیتی یک پیش زمینه‌ای نیاز دارد. ایران باید آن نگاه حرفه‌ای را همانند رقبا داشته باشد. کارلوس کی روش تاثیرگذاری مشخصی روی فوتبال ایران داشت. نقاط مثبت زیادی داشت همینطور نکات منفی هم داشت ولی بعد از 8 سال فعالیت به نظرم اثرگذاری‌اش مشخص است.

همیشه می‌گویند که آب نباید یک جا بماند، به نظرم برای کی روش 8 سال خیلی کافی بود اما مهم الان این است که نفر بعدی کیست؟ نفر بعدی باید ما را بالاتر ببرد و اینطور نباشد که همکاری با ایران برای او رزومه باشد بلکه برای ایران بتواند رزومه سازی کند. این خیلی مهم است. کی روش فرد رزومه سازی بود اما در نهایت نتوانست اتفاقی را رقم بزند که به آن خیلی افتخار کنیم. درخشش در دو دوره جام جهانی بود که البته ما به دور دوم صعود نکردیم.

حالا نیاز داریم فردی روی کار بیاید که از پتانسیل‌های موجود نهایت بهره را ببرد و باز هم رو به صعود باشیم نه اینکه درجا بزنیم. از نظر پیشرفت فوتبالی جایگاهی نداریم که به آن قبطه بخوریم. شخصی که روی کار می‌آید باید از همه ابعاد روی فوتبال ما تاثیر بگذارد. امیدوارم شخص بعدی که می‌آید طوری برخورد کند که درگیر حواشی نباشد. تمرکز کی روش تنها روی تیم بزرگسالان معطوف شده بود امیدواریم شخص بعدی پتانسیل بالایی داشته باشد که در همه رده‌ها نقش ایشان را حس کنیم.

عباس قانع در اروپا طرفدار کدام تیم است؟

قصد توجیه ندارم ولی می‌خواهم یک جواب قانع کننده بدهم. امروزه در فوتبال آنقدر اطلاعات نزدیک شده که بیننده‌ها حساسیتی که در گذشته روی آبی و قرمز خودمان داشتند امروز به بقیه تیم‌های خارجی هم منتقل شده است. فقط کافی است الان شما بگویید رئالی هستید یا بارسایی درست همانند دوقطبی آبی و قرمز در ایران شما را قضاوت می‌کنند.

عباس قانع تصمیم دارد به همه سلیقه‌ها احترام بگذارد و در گزارش فوتبالش سعی کند که البته سخت است اما سلیقه‌اش روی گزارش یک بازی اثرگذار نباشد. منم مثل هر فرد دیگری ممکن است طرفدار یک سری تیم‌های خاص باشم چون عاشق فوتبال بودم. اینطور هم نیست که بگویم همه تیم‌ها را به یک اندازه دوست دارم چون این اشتباه است اما من دوست دارم که کارم را حرفه‌ای انجام بدهم. خداراشاکرم وقتی که پشت میکروفون قرار گرفتم به این شکل بوده و الان هم می‌توانید شش ماه گزارش کردن من را ببینید که کاملا مشخص است.

شما برای مثال در اسپانیا 90 درصد یا رئالی هستید یا بارسایی؛ در بوندس لیگا یا بایرن مونیخ یا دورتموند در بقیه لیگ‌ها هم تیم‌های مطرحی وجود دارد که در 6 ماه گذشته همه آنها را گزارش کردم، نکته جالب این است واژگانی که من استفاده می‌کنم یکسری از آنها بی رحمانه است؛ یعنی وقتی می‌گویم یک تیم را نابود کردند یعنی کار آنها تمام است. این برای همه تیم‌ها هست؛ در موفقیت آنقدر بزرگ شدند که در روزهای بد هم همان شکل اتفاق افتاد. 

به من می‌گویند که رونالدو یا مسی فَن هستم اما اگر بروند گزارش‌ها را ببینند متوجه خواهند شد که برای هر دو طرف به چه صورت بوده است. سعی کردم گزارشم این مدلی باشد چرا که تماشاگر با تیم خودش زندگی می‌کند و ما سعی نداریم که او را ناامید کنیم اما در فوتبال این مهم است که یک تیم برنده می‌شود و یک تیم بازنده. اگر این را از آن بگیریم و توجهی به اهمیت برد و باخت نداشته باشیم همه چیز خنثی می‌شود. در آن شب باید برای تیم برنده احترام قائل شد و در مقابل تیم بازنده را هم وصفش کرد.

برای سال جاری چه آرزویی دارید؟

برای مردم و کشورم آرزوی اقتدار و سربلندی دارم. امیدوارم مردم ما هیچ زمان گرفتاری نداشته باشند و خدایی نکرده دست‌شان خالی نماند. ان شاء الله همیشه دست پر باشند، امنیت و سلامتی برای همه باشد. برای همگی طول عمر با عزت و عاقبت به خیری و سلامتی آرزو دارم که اگر این‌ها را داشته باشند چیزی کم ندارند. امید دارم همیشه دستمان در دست خدا باشد تا به بهترین مقام‌ها برسیم. برای خودم و خانواده‌ام هم همین‌ها را می‌خواهم. در راه فعالیتم هم پیشرفت‌های زیاد باشد تا مردم را شاد کنم و برای همه آنها هر روز یک اتفاق خوب رقم بخورد. امیدوارم با هر چیزی که به سمت ما می‌آید گذشته را فراموش نکنیم و اصالت‌مان را یادمان نرود. این‌ها آرزوهای من است به علاوه این که ابتدا خدا به ما ظرفیت بزرگ شدن بدهد و بعد از آن به موفقیت‌ها برسیم تا نشود که به خودمان غره شویم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز