پیام دادگاه حسین هدایتی برای اقتصاد بیمار ورزش ایران
رسیدگی به پرونده اتهامات مالی حسین هدایتی که هزینههای زیادی در فوتبال انجام داده بود از اتفاقات ویژه سال 97 بود.
به گزارش ایلنا، اتفاق بزرگ سال ۹۷ برای ورزش ایران همین اواخر سال رخ داد، با دادگاه حسین هدایتی که در خود هزار پیام برای یک اقتصاد بیمار در ورزش داشت. حکایت غمانگیزی است اما در فوتبالی که خلق درآمد نمیکند، امثال حسین هدایتی ترغیب میشوند که در نقش سرمایهگذار ظاهر شوند. کدام بخش خصوصی حاضر است میلیاردها و میلیاردها پولش را در فوتبال هزینه کند و هیچ نصیبی نبرد؟
فوتبال ایران از ماجرای دادگاه حسین هدایتی یک بار دیگر درس بزرگی گرفت، یک سیلی محکم در گوش فوتبالی که میلیاردها هزینه میکند و درآمدی تولید نمیکند. صحنه غمانگیز با این دیالوگ بیرون میآید که هدایتی میگوید شهرتطلب نیست اما همان روز که در جشن قهرمانی پرسپولیس دور تا دور ورزشگاه آزادی را با تبلیغ برند خود پر کرده بود، ۴ ماه حقوق معوقه کارگرانش را پرداخت نمیکرد. در ورزشگاه آزادی در نقش یک مرد بخشنده و ولخرج نشسته بود که پولها را پای علاقهاش به مردم و فوتبال خرج میکند اما هیچ رسانهای دوربین را از صورت خندان هدایتی به کارخانهاش نبرد که کارگرانش ۴ ماه حقوق نگرفته بودند.
کریخوانیهای باشگاهی در این ماجرای پولشویی سخیف است. سخیف است که با هدایتی به پرسپولیس طعنه بزنیم و چهرههای مشابه را در باشگاههای دیگر فراموش کنیم. فوتبال ایران با چنین سرمایههایی میدرخشد و این با نفس ورزش در تضاد است، با نفس ورزش حرفهای هم در تضاد است. فوتبال با این ولخرجیها رشد نمیکند، بلکه این پولها تورم و ورشکستگی به بار میآورند. در فوتبالی که با پولهای بادآورده گران شده، باشگاههای کوچک نابود میشوند یا آنها نیز دنبال عابربانکهای کوچکتری مگردند تا خود را از ورشکستگی نجات دهند.
یادمان باشد که با این روش و با این چهرهها، خصوصیسازی در فوتبال یک پروژه نابودگر و خانمانسوز است. یادمان باشد که امثال هدایتی سالها از اسلایدر سایتها پایین نمیآمدند و در رسانهها میدرخشیدند، یادمان باشد که ستارههایی با ادعای دغدغههای اجتماعی هردم کنار هدایتی عکس یادگاری میگرفتند و حامیانش بودند. یادمان باشد که شنل قرمز میپوشید و همیشه از تعلق خاطرش به ورزش میگفت، یادمان باشد که در هر فدراسیونی سرک میکشید و گرهای را برایشان باز میکرد، یادمان باشد که از بیماری ستارههای فوتبال ایران هم فرصت ساخته بود تا محبت نمایشیاش را دریغ نکند. فوتبال فرصتی بود برای این نمایش رقتانگیز، برای ایجاد جایگاه اجتماعی. حالا که این نمایش تمام شده، فوتبال ایران شاید بهتر بفهمد که خصوصیسازی به معنای سپردن باشگاهها به امثال حسین هدایتی نیست. این کار اسم دیگری دارد.
بزرگترین شوخی را علی پروین با یک پرونده بزرگ فساد اقتصادی کرده، وقتی در مصاحبهاش گفته میخواهد با چند نفر مشورت کند تا نامهای بنویسد و از هدایتی و خدماتش در فوتبال تقدیر کند و به او کمکی کرده باشد. این حرفهای پروین معنای روشنی دارد. یکی از ماندگارترین و تاثیرگذارترین چهرههای تاریخ فوتبال ایران آسیبهای جدی و خانمانسوز پول بیحساب و کتاب در فوتبال را درک نمیکند یا خودش را در مقابل چنین فساد هولناکی به آن راه میزند.
فوتبال برای امثال حسین هدایتی همان معنایی را دارد که متهم دیگر در این پرونده (موسوینژاد) در دادگاه به زبان آورده است. از همین یک نکته که یکی از متهمان پرونده در دادگاه گفته، کارکرد فوتبال برای هدایتی روشن است: «اینجا حاشیه فوتبال نیست که در قبال بذل سکه، شاهد طرفداران اجارهای خود باشید.»
این تعریف را فوتبال و سلبریتیهای آن سالهاست میدانند اما باز هم به رابطه با حسین هدایتی تن میدادند و ملالی هم نداشتند و ندارند. این تعریف را تصمیمگیران ورزش نیز میدانستند اما کمکهای هدایتی، منبع پولها را توجیه میکرد.
حضور چهرههای دیگر با نظر و طریق اقتصادی حسین هدایتی برای فوتبال ایران یک خطر جدی و هولناک است. فوتبالی که گران و گزاف شده و نمیتواند از پس هزینههای بیهوده و خودساختهاش بربیاید، آگاهانه یا ناخودآگاه به سمت سرمایهگذارهایی مثل حسین هدایتی گرایش پیدا میکند و فوتبال -مثل سینما- عرصه جذابی برای آنها است. فوتبال چگونه میتواند مقابل این نفوذ بیرحمانه مقاومت کند؟ آیا مقاومتی جدی در این زمینه در مدیران و مسوولان وجود دارد؟ آیا هزینههای سرسامآور اجازه چنین مقاومتی را میدهد؟ باشگاههای کوچک هر روز دربهدر دنبال یک حسین هدایتی هستند تا چندصد میلیون برای گذراندن مدتی کوتاه به چنگ بیاورند. این حکایت واقعی فوتبال ایران است. بسیاری از فدراسیونها نیز برای کسب درآمد تن به چنین رابطههایی با امثال هدایتی میدهند.
پولشویی در فوتبال نام صحیح خاصهخرجیهای هدایتی در فوتبال نیست. پولشویی هم شاید بخشی از ماجرا باشد اما اعتبارسازی طی سالها بخش اصلی این داستان است؛ همان اعتباری که علی پروین هنوز برای ایجاد آن تلاش میکند. این اعتبار چیزی نیست که فقط حسین هدایتی را ترغیب کند، بلکه فوتبال ورشکسته ایران این نوع اعتبار را به هر کسی شاید بفروشد. بسیاری از پولهایی که بهعنوان حامی مالی از سوی هدایتی پرداخت شده، در واقع یک مسخرهبازی بزرگ در فوتبال بوده. استیلآذین چه برندی است که دور تا دور آزادی تابلو بچیند؟ سرمایهگذار خصوصی سالم چگونه ممکن است چنین تبلیغاتی راه بیندازد و بعد میل پرده بفروشد؟
فوتبال عرصهای شده برای همین نوع خاصهخرجیها. فوتبال به حقوق واقعی خود در زمینه حق پخش دسترسی ندارد و در بسیاری نکات دیگر به اندازه قابل توجهی درآمدزا نیست. مدیران باشگاهها با ساختار حرفهای فوتبال آشنا نیستند و شاخصترین بازیکنان جوان خود را بهراحتی از دست میدهند و حتی حق رشد را از باشگاه مقصد نمیتوانند دریافت کنند. در این باشگاهها فقط یک راه باقی میماند، اینکه یک حسین هدایتی پیدا شود و همه گرههای مالی را باز کند.
فوتبال با این طریق اداره اقتصادی و با این شکل جذب هدیههای بیحساب از سرمایهگذارهای مشکوک، تبدیل به پروژهای ناکام، بازنده و ورشکسته شده که بهواسطه همان هدیهها گران و گزاف است اما به اندازه قیمت ستارههایش درآمد ندارد. ستارهها با پولهای بادآورده به مردان چندمیلیاردی تبدیل شدهاند اما نمایش آنها درآمدی متناسب با قیمتشان تولید نمیکند. همین اتفاق در سینما هم رخ داده و فوتبال تازه در پرونده هدایتی میخواهد بفهمد چه آواری با این پولها بر سرش خراب شده. درک این نکته ساده به پرونده پرسر و صدای هدایتی هم نیاز نداشت، بلکه لازم بود فدراسیونها و باشگاهها، وزارت ورزش و سلبریتیهای ورزشی، روزنامهنگاران و رسانههایشان کمی دغدغه داشته باشند، فقط کمی به این پولهای بیحساب حساس باشند و کمی تعجب کنند، نه اینکه مثل علی پروین همچنان در اعتبار ساختن برای هدایتی کم نگذارند.