کارلوس کیروش؛ یک موفقیت بزرگ یا یک ناکامی ناامیدکننده؟ (یادداشت ویژه)
سرمربی پرتغالی به کار هشت ساله خود در فوتبال ایران پایان داده و به زودی به عنوان نفر اول نیمکت کلمبیا معرفی خواهد شد؛ با این حال سوال همه فوتبالدوستان بعد از این مدت این است که کیروش چه دستاوردی برای فوتبال ایران داشته است.
به گزارش ایلنا، دکتر علینقی مشایخی را بچههای دانشگاه شریف خوب میشناسند؛ فارغ التحصیل از دانشگاه MIT آمریکا در رشته دکترای مدیریت. او سال 1349در رشته مهندسی مکانیک، دوره کارشناسی را با احراز رتبه اول از دانشگاه شریف اخذ کرد. دکتر مشایخی پایهگذار دانشکده مدیریت دانشگاه شریف است و در این دانشکده، تفکر سیستمی و دینامیکهای سیستم را تدریس میکند.
سال 93 بود که با او گفتوگویی درباره فوتبال و جامجهانی برزیل انجام دادیم. پاسخ او به این پرسش ما که چه تیمی قهرمان جامجهانی میشود جالب بود: «من دوست دارم برزیل به دلیل میزبانی و نوع فوتبال تکنیکی و زیبا قهرمان شود اما برای دنیا بهتر است که آلمان جام را بالای سر ببرد. قهرمانی آلمان در جام جهانی پیام بزرگی به دنیا میدهد. اینکه برنامهریزی و مدیریت اصولی سرانجام پیروز میشود و به نتیجه خواهد رسید.»
با این مقدمه سراغ تیم ملی ایران برویم که حسرت قهرمانیاش در آسیا بعد از شکست دوشنبه شب مقابل ژاپن به 47 سال خواهد رسید. حالا این پرسش پیش روی ما قرار دارد که اگر فوتبال ایران قهرمان میشد، اتفاق ویژهای برای فوتبال ایران رخ میداد یا این قهرمانی مسکنی برای دردهای عمیق فوتبال ایران بود که با یک قهرمانی برای مدت کوتاهی تسکین یابد؟
جامملتهای آسیا که به فینال رسیده، باز هم پیام روشنی به کشورهای آسیا و حتی دنیا ارسال کرد که موفقیت در فوتبال با شانس، بخت و اقبال اتفاق نمیافتد. این تورنمنت نشان داد که نابرده رنج، گنج میسر نمیشود و تیمهایی به موفقیت رسیدند که در سالهای اخیر برنامه متفاوتی نسبت به دیگر کشورها داشتند. رشد تیمهای کوچک آسیا محصول برنامهریزی و تلاش چند ساله آنها بود که در این تورنمنت به ثمر نشست.
ژاپن، تیمی که ما را در فینال با سه گل شکست داد، از سالها پیش روی فوتبال و باشگاههایش برنامهریزی ویژهای داشته و نتایج این تیم در لیگ قهرمانان آسیا و تیمملی این کشور انعکاس روشنی از اتفاقات خوبی است که در گذشته ژاپنیها رقم زدند.
دیگر فینالیست جام یعنی قطر، سالها پیش فیلیکس سانچز را از آکادمی لاماسیای بارسلونا استخدام کرد تا روی بچهها و استعدادهای قطری کار کند. سانچز با همان بازیکنانی که در آکادمی اسپایر تربیت کرده بود، حالا به فینال جامملتهای آسیا رسیده و امارات میزبان را 4 بر صفر درهم کوبید. قطریها با جمعیت اندک و نیروی انسانی محدود، باشگاههای خوب و حرفهای ساختهاند و با سرمایهگذاری و به کار گرفتن مربیان خوب، فوتبال خود را به سطحی رساندهاند که بالاتر از امارات، عربستان، استرالیا، کرهجنوبی و دیگر مدعیان قاره آسیا، در فینال معتبرترین رویداد ملی فوتبال آسیا قرار گرفته باشند.
با همه این اتفاقات، فوتبال ایران هنوز اندرخم این موضوع است که سرمربی تیمملی در این 8 سال به فوتبال ایران خیانت کرده یا خدمت؟ مساله فوتبال ایران فراتر از این است که یک مربی بتواند تحولی اساسی ایجاد کند. حتی اگر مربیان بزرگتری هم در فوتبال ایران حضور داشتند، شاید با یک کار گلخانهای بتواند تیمملی را برای مدتی به سطح بالاتری برساند اما بعد از رفتن آن مربی سرنوشت فوتبال ایران چه خواهد شد؟
تیمملی جای آموزش و پرورش بازیکن نیست و در یک فوتبال سالم که اقتصاد بیماری ندارد، باشگاهها باید محل پرورش بازیکن باشند و از این راه درآمدزایی کنند. محصول باشگاههای هر کشوری را در تیمملی آنها میبینیم. در فوتبال ایران که تیمهای باشگاهیاش یک زمین صاف و درجه یک ندارند، باشگاههایشان ورشکستهاند و هر سال یک باشگاه با محرومیت ایافسی مواجه میشود، چگونه انتظار اتفاقی ویژه در تیمملی داریم؟
کارلوس کیروش 8 سال پیش تیمی را تحویل گرفت که در رسیدن به جامجهانی ناکام مانده و در دو دوره جامملتهای آسیا با مربیان ایرانی حذف شده بود. در چنین فضایی فوتبال ایران به فکر یک ناجی بود تا دوباره حسرت جامجهانی بر دل هواداران نماند. از میان آرتور جورج، خاویر کلمنته، پل لگوئن، فاتح تریم، برونو متسو و بورا میلوتینوویچ، یکدفعه نام یک مربی بزرگ بیرون آمد: «کارلوس کیروش!»
خیلی زود این مربی برای دیدن امکانات ایران به تهران سفر کرد اما در ملاقات اول راضی به همکاری نشد. شاید جواب منفی او به این دلیل بود که در فدراسیون فوتبال، رییس وقت برای جلسه با گزینه هدایت تیمملی، حتی به خودش زحمت نداده بود دمپاییهایش را دربیاورد و کفش رسمی برای ملاقات اول بپوشد. (به نقل از کیروش در ملاقات با یکی از مربیان لیگ برتری)
کیروش با جواب منفی از ایران رفت اما بالا بردن رقم قرارداد و مذاکره بهتر با مرد پرتغالی سرانجام به نتیجه نشست تا مردی که سابقه کار در مجللترین باشگاه دنیا- رئال مادرید- را داشت و موفقیتهای منچستر یونایتد در مقطعی محصول ایدههای او بود، هدایت تیم ایران را برعهده بگیرد. کیروش در 4 سال نخست کارش موفق شد ما را به هدفی که انتظار داشتیم برساند. صعود به جام جهانی 2014 برزیل و نمایش خوب ما در بازی با نیجریه و آرژانتین، انتظارت را از تیم ملی بالا برد اما چرا یک مربی بزرگ که ما را به هدف رسانده، در 4 سال دوم با این همه ماجرا مواجه میشود؟
این ما بودیم که سرمربی تیم ملی را بدبین کردیم؛ از رییس فدراسیون که با وعدههایی که به نتیجه نمیرسید و همواره سرمربی را در موضع طلبکار قرار میداد تا رسانههایی که گاها براساس تصورات قبلی از تعامل با مربیان دیگر، انتظارات غیرحرفهای و نادرستی از کیروش داشتند، در بدبینی سرمربی تیم ملی بیتاثیر نبودند. در این میان مسوولان فدراسیون بدون توجه به مشکلاتی که آهسته آهسته رشد میکرد، تنها سکوت کردند تا این مساله به یک سرطان حاد تبدیل شود. اگر همان روزی که سرمربی تیمملی با پرسپولیس دچار تعارض شد و این ذهنیت بهوجود آمد که برانکو قصد جانشینی کیروش را دارد، فدراسیون فوتبال نزد سرمربی تیمملی به چوپان دروغگو تبدیل نشده بود و حرفش دل مربی تیمملی را قرص میکرد، هیچگاه دو قطبی کیروش - برانکو شکل نمیگرفت.
در کنار سوءمدیریت در حل بحرانها، یک مساله دیگر هم وجود داشت. اینکه فوتبال ایران تا به حال با دو قطبی موفقی مثل کیروش- برانکو مواجه نشده بود و تجربه مدیریت این فضا را نداشت. ایجاد این رقابت برای فوتبال ایران میتوانست خوب باشد. هم برای بازیکنان و مربیان، هم برای هواداران و هم برای منتقدان که رقابت جالبی میان همه آنها بهوجود آمده بود. فوتبال با همین ماجراهایش به یک ورزش خاص تبدیل شده که مخاطبان جهانی دارد. اگر این رقابت نباشد، فوتبال سرسوزنی هیجان و جذابیت ندارد اما مدیریت فوتبال از این رقابت ترسید و مدیریت آن را بلد نبود.
واقعیت این است که هر شروعی پایانی دارد. کیروش در دو جام جهانی موفق بود و نتایج خوبی کسب کرد. میراث او در فوتبال ایران تا سالها به یادگار خواهد ماند. او نشان داد فوتبال ایران ظرفیت کارهای بزرگ را دارد. وقتی فوتبال ایران با این باشگاههای بیامکانات و ورشکسته، با این مدیران که مدیریت فوتبال را بلد نیستند، دو بار به جام جهانی میرسد و مقابل تیمهای بزرگ نتایج خوبی کسب میکند، حتماً ظرفیت پیشی گرفتن از ژاپن را دارد حتی اگر همین دو روز پیش به ژاپن باخته باشد. اگر باشگاههای ما امکانات قطر را داشتند، اگر همین پرسپولیس با پنجره بسته مواجه نمیشد، اگر ما هم آکادمی مثل اسپایر داشتیم، فوتبال ایران شاید با کیروش دروازههای بیشتری را فتح میکرد و امروز دغدغه ما قهرمانی در جام ملتهای آسیا نبود بلکه با مربی بعدی در پی ماجراجویی تازه بودیم. زمان درباره کی روش به خوبی قضاوت خواهد کرد و شاید امروز از او ناراحت و دلخور باشیم اما در آینده بهتر درک میکنیم که او در این 8 سال برنده بود یا بازنده؛ برای پی بردن به کارهای کیروش باید صبر کنیم و پس از فرونشستن تب این روزها، قضاوتی منصفانه به عملکرد او داشته باشیم.