یک بازی جنجالی؛ مدیران استقلال پشت فرهاد مجیدی پنهان شدند
به رغم توضیحات امیرحسین فتحی پیرامون جذب فرهاد مجیدی و تشریح دلایل انجام آن هنوز معلوم نیست از کاپیتان و ستاره سابق این تیم چه چیزی خواسته شده و او تا چه میزان میتواند در برآورده کردن آن موفق باشد.
به گزارش ایلنا، مدیرعامل استقلال گفته است پس از مشورت با وینفرید شفر هر دو به این جمعبندی رسیدهاند که جذب مجیدی مفید خواهد بود اما هنوز توضیحی درباره حوزه دقیق کاری بیژن طاهری و سهم و نقش او در رتق و فتق کارهای فنی استقلال طی یک سال و نیمی که این مربی آلمانی در استقلال زمامداری میکرده، ارائه نشده و با این بساط بدیهی است که در مورد مجیدی هم ابهامهایی وجود داشته باشد. با اینکه در گفتههای فتحی پیرامون مجیدی به این نکته اشاره شده که مجیدی مدارک مربیگری متعددی را دریافت کرده و این را پیشتر هم از زبان خود او و بعضی اطرافیانش شنیده بودیم اما اولاً آدرسها و نشانیهای این مدارک و درجات تحصیلی مشخص نیست و اگر این مدارک واقعاً درجه اول و در سطح نخست جهان است، چگونه و بر پایه کدامین دادهها و برداشتها صادر شده است. از طرف دیگر مجیدی در تمامی طول عمرش که فاصله کمی تا 40 ساله شدن دارد، حتی برای یک ثانیه هم روی نیمکت مربیگری یک تیم چه در ایران و چه در خارج ننشسته است و اگر گفته شود که در تیمهای مثلاً اروپایی در ردههای سنی پایه کار کرده، بین آنها و مکانیسمهای بسیار سختتر و خطیرتر لیگهای ایران دنیایی تفاوت وجود دارد. مجیدی البته بازیکن توانا و مجربی بود و شاید در ادامه پروسه دانشاندوزی و کسب تجربهاش سه چهار سال دیگر در هیأت یک مربی و یا حتی سرمربی جذب استقلال میشد اما اولاً برای کارآزموده شدن بهتر است چند سالی در تیمهای کوچکتر استخوان خرد کرده و ثانیاً مربیگری در عین ذاتی بودن هنر هر کسی نیست و چه بسیار افراد مطلع و صاحب کاریزمای جذاب که وقتی به روی نیمکت داغ مربیان سوق داده شدند، جواب ندادند و جدیدترین نمونه اروپاییهای موجود در این زمینه، تیری آنری است که سه ماهی است در موناکو سکاندار شده و این تیم را بیچاره کرده است!
آنچه ما میگوییم و کمیته فنی استقلال بسیار پوشیدهتر به بیان آن میپردازد و برخی اهالی دیگر فوتبال نیز به آن اعتقاد دارند، اهمیت زمان و مکان در انجام استخدامهایی از این دست است. بزرگترین بهره عاجل مجیدی برای استقلال محبوبیتی است که با وی عجین شده و میتواند یک تیم ناکام از منظر هواداران را صاحب چهرهای در میان نفراتش کند که اگرچه سد راه ناکامیهای بعدی نخواهد شد اما محبوبیت عظیماش مرهمی بر زخمهای آن ناکامیها خواهد بود و اسم شیریناش میتواند تلخیهای پیوند خورده با شرایط فعلی تیم را تا حدی بیاثر کند و به یک جمع نه چندان موفق و نه چندان محبوب رنگی از شادکامی و محبوبیت ارزانی دارد.فایده عاجل مجیدی برای استخدامکنندگان او میتواند به ارمغان آوردن محبوبیت و چهره عامهپسندی باشد که استقلال بعد از درگذشت ناصر حجازی و منصور پورحیدری طی سالهای اخیر خلأ آنها را بشدت حس میکرد.
حسن اضافی مجیدی لااقل از دید هواداران و جذبکنندههای وی این است که برای نسل جدید بسیار آشناتر و قابللمستر از قدمای تیم است و هواداران جوان استقلال اصلاً نمیدانند که اسطورههای واقعی و بحق این باشگاه نه لزوماً مجیدی بلکه علی جباری، جواد قراب، اکبر کارگرجم، عزت جانملکی و غلامحسین مظلومی بودهاند و هر چند مجیدی نیز گرانقدر و از دید هواداران تافته جدا بافته نسل تازه است اما در اوج جوانی و کاراییاش 8 سال از استقلال دوری گزید و در لیگ امارات توپ زد و کل سالهای استقلالی بودنش شاید به شش سال هم نرسد حال آنکه پورحیدری بیش از 50 سال آبیپوش بود و مجموع دوران حجازی در استقلال از 30 سال هم فراتر میرود. قدمت البته همه شرط لازم نیست اما اسطوره بودن نیز یک دلیل کافی برای ورود به کادر فنی یک باشگاه و بخصوص استقلالی نیست که هر نتیجه بد آن دل میلیونها هوادار را به درد میآورد و اینجا فقط مکان کارآزمودهترین مردان در چرخه مربیگری است. مکانی که مجیدی خوشسیما و مؤدب و محبوب به آن تعلق ندارد و تو گویی او را فقط آوردهاند تا پشت او و دریای محبوبیتاش پنهان شوند و قبول مسوولیت نکنند.