تغییرات پیاپی در کادر مربی پرتغالی در ۸ سال؛
بیوفایی کیروش به دستیارانش
سرمربی تیم ملی در طول ۸ سال حضورش در ایران به ندرت با عضوی از کادر دستیارانش همکاری طولانی داشته است.
به گزارش ایلنا، اگر اوسیانو کروز را که کارلوس کیروش به او اعتقاد محسوسی دارد نادیده بگیریم، پیشینه 7 سال و نیمه کیروش بهعنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران سرشار از جذب دستیارانی است که وی به هر دلیلی مدتی از آنها سود جست و به هر سبب دیگری دیر یا زود با آنها قطع ارتباط کاری کرد.
کیروش بهعنوان یک مربی همه فن حریف و حتی آشنا با هنر دروازهبانی (پستی که در جوانی در آن بازی میکرد) و البته به لطف بیش از 35 سال مربیگری در عمر 65 سالهاش، آنگونه نیست که اگر مشاوران و دستیارانش همیشه در کنار او حاضر نباشند، کم بیاورد و همیشه و تحت هر شرایطی کار دلخواهش را میکند و معمولاً به آنچه میخواهد، میرسد و این هر چند خصلتی مثبت و عامل دلگرمی است اما این مفهوم نگرانکننده را هم دارد که اگر در آرایش کاری او روزی خودش به دلایلی مثل بیماری حاد کنار زمین نباشد و دستیاران او صحنهگردان شوند، چه بر سر تیم ملی ما خواهد آمد. عمدهترین دستیاران کیروش از ابتدای بهار 1390 به بعد که زمان آغاز زمامداری او در تیم ملی بود و طی این مدت یا به پای خود رفتند و یا کیروش با آنها قطع همکاری کرد، اینها بودهاند
* آنتونی سیموئز دستیار کیروش و تمریندهنده تیم تا زمانی که در راستای اهداف کیروش حرکت میکرد، گرداگرد تیم ملی مشاهده میشد اما وقتی به 70 سال سن رسید و صحبت از غم غربت و نیاز بازگشت به وطن کرد، کیروش هیچ اصراری به حفظ وی بروز نداد.
* دن گاسپار مربی دروازهبانهای تیم ملی بود و چند سال با امثال حقیقی، رحمتی، احمدی، بیرانوند، مظاهری، لک، اخباری و البته داوری سر و کله زد اما چون کیروش متخصص دروازهبانی هم هست، کمتر کسی باور داشت که انتخاب نهایی را در مورد کسی که باید در هر دیدار تیم ملی درون دروازه بایستد، توسط وی صورت گرفته باشد نه به وسیله خود کیروش.
* امید نمازی دو سه سال مرد معمولاً حاضر در تمرینهای تیم ملی بود و گفته میشد دلیل اصلی گزینش وی اشراف او به زبان انگلیسی و به تبع آن امکان برقراری ارتباط کامل با کیروش و انتقال هرچه بهتر خواستههای او به ملیپوشان است. دلیل هرچه بوده باشد، از وقتی یک فرصت شغلی تازه در آمریکا به وجود آمد و او قصد بازگشت به آنجا کرد، کیروش او را به کلی از دایره محاسباتش حذف و در توصیف نمازی وی را مردی نامید که فقط در جریان جلسات تمرینی قیفها را در زمین میچیند! نمازی البته اینک سرمربی نه چندان موفق ذوبآهن است.
* مارکار آقاجانیان جز یک دوره دوری پنجماهه که شامل تقریباً تمامی دستیاران کیروش شد، در سایر اوقات همیشه کنار او بوده است. اشراف او هم به زبان انگلیسی در بهکارگیری وی بیتأثیر نبوده اما معلوم نیست که کیروش به جز در زمانهای دوریاش از ایران که آقاجانیان و یکی دو نفر دیگر را مأمور بازبینی لیگ و ارائه گزارشهایی در این زمینه میکند، چه چیزی از او میخواهد و چه چیزهایی را از او دریافت کرده است.
* علی کریمی و جواد نکونام در یک مورد با یکدیگر وجه تشابه داشتهاند و آن مدت اندک همکاریشان با کیروش بهعنوان دستیاران وی بوده است و وجه تفاوتشان این است که کریمی پس از جدایی با کیروش دچار اختلافاتی شد و این مربی که بیانیهنویسیهایش در سالهای اخیر توسط هیچ مربی دیگری در ایران تکرار و رؤیت نشده، وی را یک بزدل خواند اما ارتباط توأم با احترام وی با نکونام هرگز مخدوش نشده و یا اگر شده، دو طرف تمایلی به آشکارسازی آن نداشتهاند.
* افشین پیروانی مدیر تیم ملی هم کمتر از آن در خدمت این تیم و کیروش ماند که بتوان خاطرات زیادی را در ارتباط با آن بیان کرد و چون پرونده وی در کمیته استیناف فدراسیون همچنان مفتوح است، فقط میتوان گفت یک کاپیتان سابق دیگر تیم ملی نیز در نظام کاری کیروش به پیچ و مهرههای لازم برای ابقای خود دست نیافت و اینک هم با لحنی مثبت درباره کیروش حرف نمیزند.
* عباس ترابیان در آمدن کیروش به ایران و مراحل اولیه حضور وی در جامعه فوتبال که منجر به عقد قرارداد او شد، سهمی بارز داشت اما روابط آنها به شکل و دلایلی که برخی از آنها را میدانیم و میدانید، قطع شد و او به شکل بد و بارزی از چشم سرمربی تیم ملی افتاد.
* خسرو والیزاده نخستین مدیر رسانهای تیم ملی بود که در اوایل حضورش هم موفق نشان میداد اما بعداً به دلایلی که نه خودش گفت و نه فدراسیون اشارهای به آن کرد، از تیم ملی جدا شد. معتمدکیا مدیر رسانهای فعلی عمر طولانیتری در این سمت داشته اما معلوم نیست این به سبب تبحر بیشتر او در کارش است و یا طی طریق در مسیرهای دلخواه سرمربی.