۱۲۶۵ روز از فرش تا عرش
اکران ترسناک ترین داستان دو کلمه ای فوتبال ایران/ تام کروزی برخاسته از واراژدین
پیرمرد 64 ساله واراژدینی که حالا یک لقب به القاب قبلی اش اضافه شده است. ترسناک ترین داستان دو کلمه ای...
به گزارش ایلنا، و تمام. دیلان پررای دوست داشتنی و سریلانکایی در دقیقه 96 در سوت خود دمید یا به قول پیمان یوسفی، کشید. السدی هایی که می خواستند با تعداد گل های زیاد پرسپولیس را به خانه بفرستند و گلی هم نخورند با نتیجه 1-0 زمین گیر شدند و سناریو، دقیقا 180 درجه برعکس تصورشان نوشته شد. بازیکنان غرق در شادی هستند. ساق پاهایشان یاری نمی کند و خیلی از آنها روی زمین دراز کشیده اند. نگاهشان رو به اسمان است و خدای خود را شکر می کنند. شاید خودشان هم گمان نمی کردند بشود این السد را در جاسم بن حمد شکست داد. آنها اولین تیم ایرانی بودند که چنین مهمی را انجام می دادند.
در ایران هم حال و هوای عجیبی به راه افتاد. استوری پشت استوری. توئیت در پی توئیتی دیگر. ویدیوی گل علیپور از هزار زاویه و صدها لوکیشن مختلف به اشتراک گذاشته شد. هوادارانی که خودشان را برای یک باخت کم گل آماده کرده بودند و نگاهشان به یکم آبان و کامبک بود حالا در آسمان ها سیر می کردند و برای رقیب سنتی شان کری می خواندند. هیچ کس یادش نرفته که پرسپولیس برای اولین بار در نظرسنجی برنامه نود شکست خورد؛ آن هم با اختلاف. نیمی از کاربران به برد السد رای داده بودند. شاید در میان این همه نا امیدی و بدشانسی تنها کسی که به نتیجه گرفتن در قطر ایمان داشت؛ اقای سرمربی بود. وقتی که روی خط نود گفت: با خبرهای خوبی به تهران برمی گردیم.
26 شهریور 97. سکته ورزشگاه آزادی و حدود 70 هزار پرسپولیسی. کریم بوضیاف دروازه علیرضا بیرانوند را گشود. بازگشت به بازی؟ نزدیک به صفر. پایان نیمه نخست با همین نتیجه. کات. 45 دقیقه بعد. نگاه به اسکوربورد. پرسپولیس 3-1 الدحیل. ماموریت غیرممکن انجام شد! در تمام دقایق این نیمه در کنار تلاش بازیکنان، حمایت هواداران و همکاری بازیکنان الدحیل تنها کسی که با امید تمام، کنار زمین راه می رفت و فریاد می زد یک نفر بود؛ برانکو. مثل همیشه بود. نه دست ها را بالا برد و به روی نیمکت نشست تا تیمش گل های بعدی را دریافت کند و نه قیل و قال کرد. با همان عینک مستطیلی شکلش به زمین چشم دوخته بود. با همان تیک دوست داشتنی اش، هر دو سه دقیقه شلوارش را بالا می کشید و تیمش را به جلومی شوراند.
وقتی با اقتدار قهرمان لیگ شانزدهم شد؛ خیلی ها بر این باور بودند که تکرار این عنوان کاری بس دشوار و دوراز ذهن است. استقلال با منصوریان قدرت پیدا کرده بود و سپاهان و تراکتورسازی و ذوب آهن هم پیشرفت زیادی داشتند. سروش رفیعی و رامین رضاییان رفته بودند و در میانه فصل هم محرومیت از پنجره نقل و انتقالاتی و رفتن طارمی پیش آمد. با این حال سرخپوشان با قدرت کار خود را آغاز کردند؛ با صلابت ادامه دادند و در نهایت با اتکا به پروفسوری که از روی اول به تیمش ایمان داشت فاتح لیگ برتر شد ودبل کرد.
تساوی خانگی مقابل پدیده. شکست مقابل استقلال خوزستان، ذوب آهن و 4 تایی شدن در برابر سپاهان در 4 هفته نخست کافی بود تا بشود به این نتیجه رسید برانکو تا هفته هفتم یا هشتم دوام نمی آورد اما آورد. شوک مرگ هادی هم انگیزه ها را چند برابر کرد تا این تاریخ سازی اش را استارت بزند. فرقی نداشت. با بابک حاتمی و سوشا مکانی هم پرسپولیس برخاست و بلند شد و از قعر جدول تا صدر را درنوردید و بالا آمد. تیم وحشتناک برانکو همه را ترسانده بود. زدن 4 گل به استقلال در دربی هم این تیم را دست نیافتنی تر کرد و در نهایت فقط تفاضل گل بود که اجازه نداد سرخپوشان قهرمان لیگ شوند و این داستان یک فصل به تعویق بیفتد؛ با این حال همه راضی بودند و برای تیمی که به هدفش نرسیده بود کف زدند و کلاه از سر برداشتند.
1265 روز قبل. 27 فروردین 94. اولین بار روی نیمکت سرخپوشان جلوس کرد. با نتیجه 2-1 در خانه به سپاهان باخت. هیچ کس تصور نمی کرد بتواند دوام بیاورد. برخی از هواداران قطع امید کرده بودند و امیدی به بازگشت ارتش سرخ نداشتند. گمان بر این بود که او هم مانند قبلی ها ماندنی نیست و درمان بیماری تیم از عهده پروفسور هم برنمی آید. آنها به باخت خو گرفته بودند و در حال تبدیل شدن به تیمی متوسط بودند که قدرتش به مرور زمان تحلیل رفته بود و دیگر نای بلند شدن نداشت.
حالا قریب به سه سال و شش ماه از آن روز گذشته است. پرسپولیس دراین مدت دو بار قهرمان لیگ شده و یک بار به خاطر تفاضل گل کمتر جام را از دست داد. برای دومین سال پیاپی به نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا راه پیدا کرده و فقط یک گام تا راهیابی به اولین فینال خود فاصله دارد. در تمام این مدت خیلی ها آمدند ورفتند. ستاره هایی که سکونشین پا به تیم گذاشتند و ستاره رفتند. کودک های ناپخته ای که راه رفتن را آموختند و در میانه راه کوله بارشان را بستند و خیریت را در چیز دیگری دیدند. مدیرانی که قرض روی قرض گذاشتند و پشت سرشان پنجره ها را هم بستند. مربیانی که هر یک به دلیلی به سمت درب خروج باشگاه قدم گذاشتند اما در همه این مدت، یک نفر بود که به معنای واقعی بود. یک نفر که قوت قلب هواداران بود. یک نفر که با نداری ها ساخت و با اعتماد به نفس و شکوه خاص خودش به جنگیدن ادامه داد. یک نفر که با بهترین ها و بدترین ها می ساخت و از آنها بازی می گرفت. یک نفر که استاد انجام دادن ماموریت های غیرممکن است. شاید اگر برایان دی پالما، جان وو، جی جی آبرامز، کریستوفر مک کوری یا برد برد او را می شناختند به جای تام کروز، رول اول سری جدید ماموریت غیر ممکن را به برانکو می سپردند.
در این بازار بلبشو و اوضاع قمر در عقرب اقتصاد کشور و روزهای سیاه و روشن ورزش و فوتبالمان، تنها چیزی که ثبات داشته برانکو بوده است.