بسکتبال ایران، غرق در پروندهسازیها و کینه توزیها
برخی از افراد حاضر در بسکتبال ایران با رفتار خود به این رشته ضربه میزنند.
به گزارش ایلنا، در بسکتبال ایران هستند کسانی که سالهاست فقط تخریب کردهاند. برای جامعه هرگز نتوانستهاند رشدی را ببینند و اتهام زدن را فرار رو به جلو میدانند. از زمان آقای غضنفری که سعید ارمغانی دست بعضی از اینها را گرفت و به لطف او مربی شدند تا امروز هر بار فرصت کردند علیه کسانی که به آنها خدمت کردند منفی بودهاند چون قاعدتا میلی نداشتند رقیبی برای خود ببینند و همیشه فضای نابرابری برای رقابت کردن به وجود آوردند.
اینها را نباید از دل خانواده بسکتبال دانست. آنچه از قاموس بسکتبال میدانیم این است که سالها این رشته، ورزش دوستیها بوده و محبوب دانشجویان و برخاسته از دل دانشگاه. اما اینها عنادورزند و به هرجا رفتند تخم کینه و نفاق و دشمنی پاشیدند. همان سعید ارمغانی بارها خواست در ایران تیمداری کند اما به محض اینکه فهمیدند، به فلان و بهمان مدیر باشگاه نزدیک شدند و پنبهاش را زدند. در اقدام غیرحرفهای در طول فصل از سرمربی یک تیم بدگویی کردند و هزینههایش را غیر معقول و معمول برشمردند اما همین که خودشان در تیم متمول عنان کار را به دست گرفتند چند برابر مربی نگون بخت قبلی هزینه تراشیدند. بعد با فدراسیون آقای مشحون به عنوان مربی کار کردند. بعد جدا شدند و با او هم در افتادند. بسکتبال موفقیتهای بزرگ در عرصه بازیهای ملی خودش را در غیاب اینها جشن گرفت تا اینکه سر و کلهشان دوباره پیدا شد و شگرد قبلی خودشان که پرونده سازی علیه رییس بود را کنار گذاشتند و به هر جور کار کردن در سال های پایانی نسل طلایی تن دادند.
شگردشان این است از معصومیت برخی افراد رسانه ای استفاده کنند. زمانی که مشحون تحویل شان نمی گرفت تعدادی از رسانه ها حمایت شان می کردند اما بعدها که سرکار آمدند پیش مدیر و سردبیران همان رسانه ها برای خبرنگاران شان زدند! و الان هم مثل دوره آژان ها پیغام پسغام می فرستند و تهدیدشان میکنند. شگردی کهنه و نخنما که حتی برای خودشان هم دیگر بیارزش شده، اما راه دیگری را بلد نیستند. فقط کاش از وجدان خود بپرسند طی ۵ سال اخیر کدام امکانات و تسهیلات برای آنها فراهم نبود؟
حالا در فدراسیون جدید هم این آدمها هستند.یک بار به بهانه ترس از حریف ، بازیکن را از اردوی خارج از کشور اخراج می کنند و یک بار هم بعد از باخت، به مسئولان خارجی پیله می کنند. در لیگ می بازند به مسئولان داخلی و بعد هم به رسانه ها بند می کنند.
حرف های شان دیگر معتبر نیست. همانند رفتارشان که همه فهمیده اند پشت هر قدم و هر کلام چه نیتی دارند. بعضی حتی پیشنهاد میدادند اینها را وارد کار نکنیم که ببینیم آیا دوباره مثل مشحون برای فدراسیون جدید هم شروع به پرونده سازی می کنند یا نه. شاید برای یک بار هم که شده در زندگی شان برای کسانی که قدمی برای شان برداشتند حرمت قائل می شوند.
مردم خود بهترین قاضیان جامعه هستند. کسانی که با بهترین امکانات میلیاردی آمدند به چند بازیکن جوان در لیگ باختند و مایه سرافکندگی ورزش یک استان شدند ، درست میگویند؟ بازیکنهای تیم ملی هم از دست اینها فراری هستند اما در همان فضای نابرابر رقابت، پول و موقعیت تیم ملی دست اینهاست و بازیکن حرفهای هم طبیعی است قرارداد خوب ببندد و جای خوب بازی کند.
ما به چنین رفتار و گفتاری عادت کردیم. عادت کردیم که با بهترین امکانات بسکتبال ببازند و هر چه در دهان شان بود نصیب دیگران کردند. همین ها اگر لازم باشد قهرمانی های خودشان را هم انکار میکنند تا موفقیت رقبا را کم سو کنند. چرا باید از اینها انتظار داشت به دیگران رحم کنند؟ صادق ترین مدیران سازمانها و نهادها را با تصورات غلط به نقطه جوش رساندند تا مجبور شوند به همکارشان سیلی بزند. اینها برای بدبین کردن فعالان رسانهای، برای ایجاد تفرقه و دو دستگی کاری که پیش از این در صنف مربیان کردند حالا بین جماعت رسانهای میکنند چون بقای اینها در ایجاد دو دستگی و نفاق است برای رسیدن به پول بیشتر و سود شخصی!
سعیده فتحی