فرصت استثنایی برای ستاره ولزی رئال مادرید (گزارش ویژه)
فوتبالیستی را تصور کنید که یوسین بولت میگوید سریعترین بازیکن جهان است. فوتبالیستی که بیش از هر کس دیگری در اروپا با سر گل زده اما این تخصص اصلیاش نیست، اصلا تنها تواناییاش نیست.
به گزارش ایلنا، فوتبالیستی را تصور کنید که با دویدن تمام طول زمین بهترین گل تاریخ فینال جام حذفی اسپانیا را زده و شاید زیباترین گل تاریخ فینال لیگ قهرمانان را هم زده باشد، یک قیچی برگردان استثنایی.
فوتبالیستی را تصور کنید که سه بار در فینال رقابتهای اروپایی گل زده - از جمله یکی در پنالتیهای آخر بازی - که دو تای آنها باعث پیروزی تیمش شده و یک پاس گل هم داده. فوتبالیستی که از پنج دوره اخیر لیگ قهرمانان اروپا چهار تا را برده و تیم کشورش را به نیمهنهایی جام ملتهای اروپا رسانده، آن هم تیمی که نیمهنهایی که هیچ، قبل از آن اصلا در این رقابتها بازی نکرده بود.
تصور کنید که در 147 حضور در ترکیب اصلی 83 گل و 45 پاس گل داده یعنی تاثیر مستقیم روی 128 گل. سال قبل از آن هم بازیکن فصل لیگ برتر شده بود.
خیلی خب، این را هم میتوانید تصور کنید که به جام جهانی نرفته اما شاید به نفعش باشد، خستگی و دیرآمدن به علاوه نگرش «هی، من جام جهانی را بردم» که لزوما همیشه مفید نیست، او همه تابستان خود را آماده کرده برای یک فصل درخشیدن.
تصور کنید آخرین بار که بازی کرد تعویضی بود و در فینال لیگ قهرمانان دو گل زد - نخستین بازیکنی که چنین کاری کرده - جام را و جایزه بهترین بازیکن میدان را گرفت اما هنوز هم میخواهد خودش را ثابت کند.
اینها به کنار، یک چهره کاملا محبوب و تجاری هم هست، 35 میلیون فالوئر در اینستاگرام دارد و یک چهره شاخص بینالمللی محسوب میشود. مختصر اینکه از آن بازیکنانی است که دوست دارید این تابستان بخرید اما اگر شما رئال مادرید هستید، نیازی نیست، شما گرت بیل را دارید.
کاری که باید بکنید متقاعدکردنش برای ماندن است اما این کار را هم کردهاید. او اینجا است، بازیکنی قدیمی که احساس یک تازه وارد را دارد.
شاید احمقانه باشد اگر بگوییم حالا نوبت فصل بیل است هر چند دوران جدیدی شروع شده با آنکه بیل 5 سال است در رئال بازی میکند و 11 جام برده با همه کارهایی که ذکر شد و بخصوص دو گل در فینال لیگ قهرمانان اما چنین حسی وجود دارد.
نه خیلی قبل، بیل طور دیگری فکر میکرد، همان شب رویایی در کیف از گلایههایش گفت. بیل مصدوم شده بود، فصل قبل از ناحیه مچ در حالی که شدت آن را تماشاگران درک نکردند، مشکلات عضلانی هم داشت. آبان گذشته پارگی جزیی عضلانی در کشاله رانش به وجود آمد و برای بیست و پنجمین بار بازی برای رئال را به خاطر مصدومیت و دلایل مشابه از دست داد اما از کریسمس حس میکرد کاملا آماده است و خوب هم بازی میکند اما در بازی با پاریسنژرمن از تیم بیرون ماند و دیگر راه نیافت، تنها بازی دیگر اروپایی که در ترکیب اصلی قرار گرفت، برابر یوونتوس، بین دو نیمه تعویض شد.
وقتی خوب بازی میکرد مثل دیدار با لاسپالماس که دو گل زد، تیترها درباره پس گرفتن جایگاهش در ترکیب اصلی بود اما خودش بهتر میدانست. فصل قبل هر 112 دقیقه یک گل زد، تفاوتی نداشت. او در لیگ بازی میکرد -رقابتهایی که برای تیمش مرده بود- اما وقتی اهمیتی نداشت. در 540 دقیقه بازی در مراحل حذفی لیگ قهرمانان تنها 99 دقیقه به او رسید.
او سوال نکرد چرا بیرون مانده -چون فایدهای نداشت- و زینالدین زیدان هم به او نگفت. رابطهای با هم نداشتند، فقط سردی بود. دیگران درک نمیکردند هرچند عدهای میگفتند باید تسلیم شود در حالی که بیل دلیلش را نمیدانست.
این هم درست بود کسانی که جلوتر از او در ترکیب اصلی قرار میگرفتند، خیلی خوب بودند، نباید نادیده گرفت که همیشه هم خوب بازی نمیکرد. مادرید بدون او به فینال رسید، تصور میشد پایان فصل جداییاش قطعی است.
حملات رسانهای هم عجیب بود؛ از اینکه نمیتواند اسپانیایی حرف بزند یا گلف را خیلی دوست دارد، میگفتند تعصب ندارد و برای تیم نمیدود، بیل همه را میدانست.
بعد در فینال لیگ قهرمانان آمد و دو گل زد. یادآوری بود برای کسانی که فراموش کرده بودند و تعدادشان زیاد بود. او سربلند کیف را ترک کرد اما میگفت نیاز دارد که هر هفته بازی کند.
بعد از چند روز زیدان رفت و بیل تنها بازیکنی بود که تشکر و خداحافظی علنی نکرد همانطور که از معدود بازیکنانی بود که از اخراج رافائل بنیتس ابراز تاسف نکردند و بعد کریستیانو رونالدو رفت. تحلیل بازار و گزینههای جانشینی نقش خودش را ایفا کرد و در نهایت رئال مادرید درباره بازیکنی که یک میلیارد یورو مبلغ فسخ قراردادش بود، تصمیم گرفت اما این کافی نبود.
مذاکراتی درباره نقشش صورت گرفت. اردوگاه بیل میخواست او چهره اصلی تیم باشد کاری که زمان بنیتس شد اما دوام نداشت. حالا زیر نظر خولن لوپتگی و با رفتن رونالدو، نقش و الگوی قابل قبولی برای او در نظر گرفته شده نه چیزی مثل شماره 10 -برای اداره بازی و دادن پاس آخر یا یک بازیساز- بلکه آزادی مشخصی برایش در نظر گرفته شود، مجبور نباشد جایی بدود و بیشتر به حضور در محوطه جریمه رقبا تشویق شود. اطمینانها داده شد.
و در 29 سالگی اگرچه بعد از پنج سال کمی احمقانه به نظر برسد، این یک فرصت برای بیل است. برنامه این است که او در خط حمله کنار کریم بنزما بازی کند. شاید هم بعضی بازیها چندان موثر واقع نشود اما قرار است که تعیینکننده باشد.
بر اساس آمار موجود او میتوان انتظار فصلی خارقالعاده را داشت. بیل فصل قبل در 26 بازی لیگ 16 گل زد و دو سال قبل در 23 بازی 19 گل - که آن فصل هم بهترین بازیکن فینال لیگ قهرمانان بود - و منطقی است که پیشبینی کنیم بیش از 30 گل میزند.
خیلی درباره تلاش برای رسیدن به رکورد 50 گل رونالدو در یک فصل صحبت شده. برای شروع شاید مثل او نباشد اما بیل نزدیک است. 83 گل در 147 حضور در ترکیب اصلی بدون پنالتی و بدون بازی در پست مورد علاقه و تخصص آمار دیگری است که این ادعا را ثابت میکند.
مشکل در طرف دیگر این آمار است: در هر یک از سه فصل اخیر لیگ اسپانیا حداقل 12 بازی در ترکیب اصلی نبوده، آمار نبودنش در ترکیب اصلی در 5 فصل اخیر به ترتیب اینطور است: 12 و 19 و 15 و 7 و 11. این کافی نیست.
اتفاق بیرحمانه و غیرمنصفانهای که درباره بازیکنان مصدوم رخ میدهد این است که با آنها طوری برخورد میشود که انگار خودشان مسوول شانس بدشان هستند اما آن 25 بازی روی شانه بیل سنگینی میکند هرچند در کیف خودش را ثابت کرد. تمایل بیل در حال حاضر ماندن است، رئال هم چنین میلی دارد. او از آبان مصدوم نشده و اگر سالم بماند و اگر همه چیز سر جای خودش باشد، غیرمنطقی نیست که امیدوار باشیم او بازیکن فصل رئال مادرید باشد، از همان بازیکنانی که میتوانید تصور کنید و همیشه در بازیهای بزرگ بوده.
مترجم: سیدعلی بلندنظر