اسکاندیناویهای مهارنشدنی؛ پیشروی سوئد در خاک روسیه
یک لحظه به فکر فرو میرفتید که آیا آنها دارند میروند. در اکثر 90 دقیقه بازی و وقتهای تلف شده، بلوک اصلی هواداران زردقناریپوش سوئد یک اسم را فریاد زده بودند؛ از زمان به ثمر رسیدن گل امیل فورسبرگ تا واکنش نجاتبخش دقیقه آخر روبین اولسن و بعد از به صدا درآمدن سوت پایان بازی هم آنها این کار را ادامه دادند، حتی وقتی که بازیکنان داشتند با یکدیگر دست میدادند، مصاحبههای کوتاه بعد از بازی را انجام میدادند و برای دوستان و اعضای خانوادهشان در ورزشگاه دست تکان میدادند.
به گزارش ایلنا، آن اسم باز هم فریاد زده شد حتی وقتی که بازیکنان – کسانی که شاید از این اتفاق حیرتزده شده بودند – نزدیک سکوها شده بودند تا هواداران را تشویق و از حمایت آنها تشکر کنند. حالا به جز آن گروه از هواداران که مدام بالا و پایین میپریدند و با ریتم شعار میدادند، استادیوم تقریباً خالی بود اما آنها باز هم داشتند نام او را صدا میزدند. نام چه کسی؟
شخصی که آنها داشتند نامش را فریاد میزدند، بهترین بازیکن تاریخ سوئد نبود؛ زلاتان ابراهیموویچ در لسآنجلس است و این روزها مشغول توئیت نوشتن برای خوشامدگویی به لبران جیمزی است که به تازگی همشهری او شده است. حتی دومین بازیکن برتر سوئد و دومین گلزن برتر تیم هم نبود؛ فورسبرگ آن موقع کنار همتیمیهایش بود و داشت برای گرفتن جایزه بهترین بازیکن میدان آماده میشد.
نه. هواداران داشتند یک مرد 55 ساله را فرامیخواندند، یکی که هرگز در سطح اول فوتبال دنیا بازی نکرده است، یکی که قبل از قبول هدایت تیم ملی سوئد، تنها بهعنوان سرمربی باشگاههای کوچکی مانند نورکوپینگ – تیمی که با آن قهرمان لیگ شد – و هالمشتات کار کرده بود و حالا آنها داشتند نام او را طوری صدا میزدند که انگار ستاره راک است یا یک رهبر مذهبی.
یان اندرسون گفت: «شرایط سورئالی بود. اینکه اینجا بایستی و بشنوی که هواداران دارند نامت را صدا میزنند... واقعاً عجیب بود... . در طول بازی من واقعاً روی این موضوع تمرکز نداشتم چون غرق در بازی شده بودم. اما بعد از بازی مجبور شدم یک بار دیگر از رختکن بیرون بیایم و به داخل زمین بروم تا دوباره از آنها قدردانی کنم چون مطمئن نبودم که آنها استادیوم را ترک میکنند!»
در حالی که هنوز شور و حال رسیدن تیمش به مرحله یک چهارم نهایی از سرش نیفتاده بود، نگاه اندرسون پشت عینکش عجیب بود. او ماتش برده بود اما خیلی زود به خودش آمد. او گفت: «فوتبال یک بازی تیمی است و ما هم یک تیم هستیم و نباید این موضوع را فراموش کنیم. من خوشحالم که هواداران داشتند نامم را صدا میزدند اما شاید این به خاطر آن باشد که مرا سمبلی برای این تیم میبینند که این شخصیت بخشیدن به رویکردی است که من میخواهم در پیش بگیرم. من میتوانم با ایفای نقش بهعنوان یک سمبل کنار بیایم اما این تمام چیزی است که من هستم. مساله فقط من نیستم، مساله تیم است.»
مقابل سوییس «راه یان» به معنای نظم، دفاع فشرده و انتظار برای زدن ضدحمله بود. سوئد هر محدودیت که در تواناییهای فنیاش داشته باشد، باور دارد که میتواند آن محدودیت را با سختکوشی و تلاش بیشتر جبران کند. فورسبرگ گواه این موضوع است. هافبک هجومی تیم لایپزیگ یک سر و گردن از همتیمیهایش بالاتر است اما او هم از همان رویکرد کارگرمأبانهای تبعیت میکند و همان تلاش و دوندگی را دارد که دیگر بال سوئد در جناح مخالف دارد: ویکتور کلائسون. بالا و پایین، بستن فضاها، زدن به داخل در شرایطی که حرکت مهاجم این اجازه را بدهد و دادن پاس به مهاجم وقتی که در دسترس قرار میگیرد. حقیقت را باید گفت. فورسبرگ به هیچ عنوان نزدیک آن بازیکن خلاقی که قبل از مصدومیت و خانه نشینی دوماهه فصل گذشتهاش بود ظاهر نشد، آن بازیکنی که بدون شک یکی از بهترینهای بوندسلیگا در فصل 17-2016 بود اما در هیچ مقطعی از بازی نسبت به او رفتار تبعیضآمیز و خاصی صورت نگرفت، یا اینکه تیم طوری بازی کند که انگار قرار است همه در خدمت او باشند.
اندرسون ادامه داد: «حتی زمانی که او در ارسال یک پاس یا دریبل زدن موفق نیست، باز هم تأثیرگذار است و این موضوع برای ما اهمیت دارد.» راه حلهای متفاوت برای پیش بردن برنامه تیم زمانی که ستارههای تیم نمیدرخشند وجود دارد و هر مربی با توجه به بازیکنانی که دارد به روشهای متفاوتی متوسل میشود. فورسبرگ اما در مقطع سختی که سوئد در آن قرار گرفته بود، مورد حمایت خاصی واقع نشد و به خاطر او رویکرد تاکتیکی تیم تغییر نکرد یا هیچ تلاش خاصی برای افزایش اعتماد به نفس او صورت نگرفت. به او فقط گفته شده بود که کارش را باید مثل همیشه انجام دهد. فورسبرگ گفت: «من هر کاری بتوانم برای کمک به تیم انجام میدهم. من یاد گرفتهام که گاهی اوقات بازی بالا و پایین دارد اما اگر هوا شما را برندارد و کارها را به شیوه ساده انجام دهید، همیشه میتوانید به کسب موفقیت امیدوار باشید.»
این راه یان است: اعتماد به فرآیند و مطمئناً اگر شما یک قدم بیرون بگذارید، متوجه میشوید که یک گل به ثمر رسیده با توپی منحرف شده، چه این یکی یا آن گلی که سوئدیها را به روسیه رساند، پاداش کارتان خواهد بود اما شما باید آنجا باشید و آماده گرفتن آن پاداش در زمانی که دارد اهدا میشود و تنها راهی که میتوانید آماده باشید بخصوص اگر در این تیم فعلی سوئد بازی کنید، این است که حریف را به شیوه یان، از نفس بیندازید. آن مردی که در محوطه فنی سوئدیها است، یک سمبل از رقابت است و بازیکنانش را هم شبیه خودش کرده است. یک روز شما از خواب بیدار میشوید و میفهمید که آنها چقدر پیشرفت کردهاند اما هنوز نه.
اندرسون گفت: «متأسفم که من کمی دیوانه به نظر میرسم، من مثل یک آدم معمولی نیستم. درون من پر از احساس است اما نمیتوانم توصیفش کنم. زمانی برای ابراز احساسات ندارم چون فقط روی وضعیت تیمم و بازی بعد تمرکز دارم. میخواهید بدانید من چه حسی دارم؟ من اول باید آن را درک کنم. وقتی کارمان تمام شد آن وقت از من بپرسید و به شما خواهم گفت. قول میدهم.» مشکل اما اینجاست که کاری که سوئد دارد انجام میدهد، به نظر نمیرسد که به زودیها به پایان برسد.
منبع: ESPN / گابریله مارکوتی