کارلوس کیروش میتواند سبک بازی را تغییر دهد؟ (یادداشت ویژه)
وقتی بازیهای ایران در جام جهانی روسیه به پایان رسید، واکنشها کاملا مثبت بود. تیم ملی توانست برای دومین بار در تاریخ این مسابقات طعم برد را بچشد، برای نخستین بار چهار امتیازی شود و با تفاضل منفی به خانه بر نگردد.
به گزارش ایلنا، ولی در فاصله یک هفته موج دوم واکنشها از راه رسید. مجادله جدید کیروش - برانکو، منتقدان خشمگین مربی پرتغالی را دوباره بیدار کرد و برد کره مقابل آلمان و صعود ژاپن بهترین بهانه برای حملات جدید بود. عملکرد تیم ملی از نظر امتیاز ضعیفتر از رقبای آسیایی نبود. کره از روسیه با سه امتیاز برگشت و ژاپن با چهار امتیاز صعود کرد. انتقاد بزرگ از تیم کیروش متوجه سبک بازی تیم ملی بود. مخالفان معتقدند چرا تیم ملی در روسیه دفاعی بازی کرده و مالکیت توپ پایینی داشته. برای نتیجهگیری دقیقتر در این بحث، بهترین راه بررسی سابقه تاریخی فوتبال ایران، سبک بازی تیم ملی در مسابقات مهم قبلی و در نگاهی کلانتر اهمیت مالکیت توپ و نگاه کیروش به فوتبال است. بررسی این موضوعات شاید به شفافیت بیشتر فضای فوتبال کمک کند.
تیم ملی پیش از کیروش مالکانه بازی میکرد؟
برای مقایسه عملکرد قبلی تیم ملی با نمایش تیم کیروش در جام جهانی روسیه باید سراغ بازیهای مهم سالهای اخیر رفت. تیم ملی مقابل حریفان ضعیفتر آسیایی همیشه سوار بازی است و این بازیها نمیتواند ملاک سنجش مناسبی باشد.
از قهرمانی در بازیهای آسیایی پکن شروع کنیم. تیم ملی در فینال کره شمالی را در ضربات پنالتی شکست داد و قهرمان شد، ولی سختترین بازیاش در نیمهنهایی مقابل کره جنوبی بود. تیم ملی در آن بازی کاملا عقب نشسته بود و روی یک ضدحمله و تک گل قایقران به پیروزی رسید. دو سال بعد تیم پروین در سومین بازیاش در جام ملتهای آسیا مقابل ژاپن برای صعود نیاز به تساوی داشت. تیم ملی کاملا عقب نشسته بود و با دفاع چند لایه و دفع توپ منتظر سوت پایان بود، ولی در آخرین دقایق مقابل میزبان تسلیم شد.
در جام ملتهای آسیا 1996 یکی از بهترین نسلهای تیم ملی حضور داشت و برد تاریخی 2-6 مقابل کره جنوبی با هدایت مایلیکهن ثبت شد، ولی در آن بازی هم خبری از فوتبال مالکانه نبود و گلهای نیمه دوم روی ضدحملات زده شد.
همان تیم یک سال بعد صعود دراماتیک مقابل استرالیا را جشن گرفت، ولی در هر دو بازی رفت و برگشت کنترل بازی در اختیار استرالیا بود. در بازی برگشت در ملبورن ما کاملا دفاع میکردیم. دو گل تیم ملی نتیجه حملات مقطعی در دقایق کوتاهی از نیمه دوم بود و بعد از آن دوباره به لاک دفاعی برگشتیم.
برد تاریخی مقابل آمریکا در جام جهانی 1998 هم با دفاع – ضدحمله به دست آمد. آمریکا در شروع بازی پرس سنگینی کرده بود و در اواخر بازی هم فشار زیادی روی دروازه عابدزاده بود تا اینکه فرار و گل مهدویکیا کار را تمام کرد.
هدایت تیم ملی در جام جهانی 2006 با برانکو بود؛ مربی فعلی پرسپولیس که بخش اصلی منتقدان کیروش را طرفداران او تشکیل میدهند. طبق آمار فیفا تیم ملی مقابل پرتغال، سختترین حریفش تنها 37 درصد مالکیت توپ داشت و در نهایت بازی را با دو گل واگذار کرد. در شکست مقابل مکزیک هم 47 درصد مالکیت توپ ثبت شده.
در جام ملتهای آسیا 2007 با هدایت قلعهنویی و چهار سال بعد با هدایت قطبی مسابقات را با شکست مقابل کره جنوبی ترک کردیم و هر دو بار این حریف بود که کنترل بازی را در اختیار داشت.
سبک فوتبال تیم ملی چیست؟
بررسی سابقه تیم ملی نشان میدهد که ایران در بازیهای مهم 30 سال اخیر هرگز مالکانه بازی نکرده و چطور میتوان انتظار داشت که در جام جهانی مقابل حریفان مدعی اروپایی کنترل بازی را در اختیار بگیرد؟ در نگاه کلانتر باید پرسید سبک بازی تیم ملی چیست و اصولا میتوان سبکی برایش قایل بود؟
فوتبال ایران به طور سنتی تحت تاثیر مربیان بریتانیایی بوده. سانتر از کنارهها و استفاده از مهاجمان سرزن مهمترین راهکار فوتبال ایران برای گلزنی محسوب میشود. در موفقیت تیم ملی در دهه 70 و 80، علی دایی که یک شماره 9 کلاسیک است، نقش محوری دارد و مهدویکیا بازیکن مکملی که مهمترین ویژگیاش فرار و سانترهای دقیق است. در همان تیم، کریم باقری، هافبکی بود که به خط حمله اضافه میشد و آمار گلهای زیادی با ضربه سر دارد. قبل از ظهور علی دایی، تیم ملی با مربیگری پروین هم تکیه به همین روش داشت و در آرایش 2-4-4 مهاجمان بلندقدی مثل مرفاوی یا شاهمحمدی حضور ثابتی داشتند.
با گذشت حدود 40 سال از ورود این سبک فوتبال به ایران، هنوز این مدل بازی در لیگ برتر گرهگشاست و وفادارترین مربی به این سبک قلعهنویی است که تیمهایش این فوتبال را به بهترین شکل بازی میکنند. این مشابه روشی است که تیمهای درجه دو لیگ برتر انگلیس با مربیانی مثل آلاردایس هنوز از آن استفاده میکنند و وابستگی به فوتبال مالکانه ندارد.
فوتبال مالکانه، مشابه آنچه در فوتبال بینالمللی میبینیم در فوتبال ایران طرفدار زیادی ندارد یا به دلیل سختی اجرا کمتر کسی سراغ آن میرود. اگر بخواهیم فوتبال ایران را در مقیاس بینالمللی دستهبندی کنیم، تیم ملی در دسته تیمهای کنشگرا که بازیشان مبتنی بر مالکیت توپ است، قرار نمیگیرد.
انتخاب کیروش برای تیم ملی آگاهانه بود؟
زمانی که فدراسیون برای هدایت تیم ملی با کیروش به توافق رسید، واکنشها تنها به کارنامه این مربی و سابقه حضورش در کادر فنی منچستریونایتد، رئال مادرید و تیم ملی پرتغال محدود شد. در آن روزها هیچکس، حتی کارشناسان فوتبال که حالا بخشی از آنها منتقد کیروش هستند، اشارهای به سبک فوتبال مورد علاقه این مربی نداشتند. او در تیمهای سابقش از جمله منچستریونایتد و تیم ملی پرتغال به این سبک پایبند بود و قابل انتظار بود که در تیم ملی هم روش مشابهی اجرا کند. مشخص نیست فدراسیون هنگام عقد قرارداد توجهی به این موضوع داشته یا اصلا سبک مربیگری کیروش برایش مهم بوده، ولی میتوان از منتقدان ایراد گرفت که اگر این قدر به مالکیت توپ و فوتبال تهاجمی اهمیت میدهند، چرا همان روزها به این انتخاب اعتراض نکردند؟
مالکیت توپ چه ارزشی دارد؟
برای ارزشگذاری عملکرد فنی تیم ملی و سبکی که کیروش انتخاب کرده باید ببینیم که مالکیت توپ به تنهایی ارزشی دارد و میتوان آن را ملاک موفقیت دانست؟ در برخی از انتقادهای به تیم ملی حتی به مالکیت بالای تیم ملی عربستان اشاره شده، در حالی که بدترین شکست تیمهای آسیایی در جام جهانی روسیه به نام این تیم ثبت شد.
تیمهای ملی کمی در جهان هستند که میتوانند مدعی اجرای فوتبال مالکانه باشند. اسپانیا با تکیه بر سبکی که باشگاههایش از جمله بارسلونا بازی میکنند، سرآمد این جریان است. آلمان هم با الگو قرار دادن اسپانیا در سالهای اخیر توانسته این سبک را اجرا کند. برزیل هم به طور سنتی فوتبال مالکانه بازی میکند، ولی بقیه تیمها چطور؟
تصور اینکه همه تیمها به دنبال فوتبال مالکانه و تهاجمی باشند، غیرممکن است. سبکهای فوتبال فرمولهایی است که تیمها با توجه به ابزارشان برای رسیدن به پیروزی طراحی کردهاند.
سبکهای دفاعی واکنشی برای مقابله با تیمهای مدعی و پرستاره بوده و راهی برای اینکه جریان بازی به تعادل برسد. هراس از شکستهای پرگل، تیمهای کوچکتر را به این نتیجه رساند که با محدود کردن فضا و استفاده از ضدحملات بخت پیروزیشان را بالاتر ببرند. در تورنمنتهای حذفی مثل جام جهانی یا لیگ قهرمانان که یک اشتباه به معنی خداحافظی از مسابقات است، مربیان به نتیجهگیری بیش از بازی تهاجمی اهمیت میدهند و برای پیشروی در جدول مسابقات حاضرند زیبایی بازی را فدا کنند.
در همین جام آلمان و اسپانیا بهعنوان نمادهای فوتبال مالکانه خیلی زود کنار رفتند، در حالی که تیمهایی با گرایش دفاعی توانستند در جدول باقی بمانند. اروگوئه، روسیه و سوئد سه تیمی هستند که برنامهشان دفاع و ضدحمله است و این روش را به خوبی اجرا میکنند. این سبک از ماهیت فوتبال این کشورها میآید و نه منطقی است که مقابل تیمهای قویتر آن را تغییر دهند نه قرار است بابت آن خجالت بکشند.
برای تغییر سبک چه باید کرد؟
اگر بخواهیم حق را به منتقدان بدهیم، این سوال مطرح میشود که برای تغییر سبک تیم ملی چه باید کرد؟ اگر همین امروز کیروش برکنار شود و یک مربی با تمایلات تهاجمی و علاقهمند به فوتبال مالکانه روی نیمکت بنشیند، میتواند سبک بازی تیم ملی را تغییر دهد و این تغییر سبک منجر به نتیجه هم خواهد شد؟
در روزهای گذشته از ژاپن بهعنوان موفقترین تیم آسیایی در جام جهانی نام برده میشود که علاوه بر صعود توانست فوتبالی تهاجمی و جذاب بازی کند. ژاپن اما در اردوهای تیم ملی به این سبک بازی نرسیده و اجرای این فوتبال را مدیون سالها کار در فوتبال پایه و باشگاههای این کشور است.
عربستان نمونه تیمی است که تلاش کرد با تکیه صرف به اردوهای تیم ملی این روش را در جام جهانی پیاده کند و شکست سختی خورد.
مهدوی کیا پس از بازی با پرتغال به ضعف فوتبال ایران در انتقال توپ از دفاع به حمله اشاره کرد. در لحظاتی از بازی اسپانیا و پرتغال که نیاز به گل داشتیم این ضعف یک بار دیگر به چشم آمد، بر خلاف ژاپن که حملات سازماندهی شده خوبی به نمایش گذاشت.
بازیکنان زمانی میتوانند در اجرای این سبک به تبحر برسند که آن را از سنین پایین اجرا کنند. در فوتبال پایه ایران اما بازیسازی از دفاع و انتقال پله به پله توپ به ندرت مورد توجه است. مشکلات زیرساختی، کیفیت بد زمین و کمبود مربی اجازه چنین کاری را نمیدهد. مهمتر از آن نتیجهگرایی هم لطمه زیادی به فوتبال پایه ایران زده و اگر از ترفندهای غیراخلاقی مثل صغر سن بگذریم، مربیان معمولا از مدافعان میخواهند که تمام توپها را بدون ریسک دفع کنند، به جای اینکه پاس تحت فشار را تمرین کنند و بیاموزند. بازی مستقیم که از سالها قبل وارد ایران شده هنوز پرطرفدار است و تغییر سبک نیاز به عزمی جدی دارد که فعلا در ارکان فوتبال کشور دیده نمیشود.
جمعبندی نهایی اینکه انتظار از کیروش برای تغییر سبک تیم ملی بیشتر به بهانهگیری شباهت دارد و حتی اگر مربی جدیدی با این هدف استخدام شود، با توجه به پیشزمینه فوتبال ایران تضمینی نیست که در اجرای آن و مهمتر از آن نتیجهگیری موفق باشد.
یادداشت: آرمن ساروخانیان