پایان حسرت ۲۴ ساله
سلام بارانی «شهر خسته» به لیگ برتر
نساجی مازندران با درخشش کاپیتان خود به لیگ برتر صعود کرد.
به گزارش ایلنا، «مرگ» لحظهای فرا میرسد که دیگر هیچ امیدی به آینده نباشد، نه به یک سال بعد و نه حتی یک دقیقه بعد! داستان لشگرکشی نساجی به تهران برای بازگشت به لیگ برتر نیاز به ارتشی ثابتقدم داشت، به همین خاطر بود که 10 12 هزار سرباز بیچون و چرا در کنار یازده فرمانده «نکونام» به امید تعبیر رویایشان به کوه زدند.
برداشت اول
از کوچکسرا تا بربریمحله، از کتیسر تا آببندانسر، ساکنان قائمشهر -شاهی سابق- به تهران رفتند، چون میدانستند، یکشنبه نهم اردیبهشت 97 قرار نیست مثل هیچکدام از 365 روزهای این 24 سال باشد.
فوتبال روی کاغذ 90 دقیقه است، اما در بدترین زمان، در حالیکه میخواهی ثمره جنگیدنهایت را ببینی تا دقیقه 99 ادامه یابد. هر بار که نگاه ساعت کنی، ندانی باید خوشحال باشی یا ناراحت. اصلا به زمان نیاز داری یا نه. تیمت با پنج گل اختلاف بازی را برده اما اگر 217 کیلومتر آنطرفتر، در بابل، رقیب گل بزند و رویاهایت را نابود کند چه؟
معلق بین زمین وهوا باشی تا ناگهان رحمان جعفری کار نیمهتمام را تمام کند. آنجاست که دیگر وزنت را رها میکنی و فقط فریاد میزنی. بغض میکنی و مشت گره میکنی، به اندازه تمام این 24 سال دوری از سطح اول فوتبال. به اندازه این 17 سالی که دوست داشتی مزه لیگ برتر را بچشی و نشده.
برداشت دوم
تو میتوانی محمد عباسزاده باشی و بعد از یک فصل با 24 گل، با یک کامبک شیرین به سایپای دایی رسیدهباشی اما به عشق آن 204 هزار همشهری که میپرستندت، دوباره برگردی لیگ یک. لیگ یک برای همه پسرفت است، الا تو!
تو میتوانی محمد عباسیزاده باشی و به یاد کاپیتان فقید پرسپولیس، 24 بار با لباس تیم شهرت گل بزنی.نیمه راه از سایپا و لیگ برتر جدا شوی و سمبلی باشی برای قائمشهر، برای شاهی، برای فوتبالی که دیگر مدتهاست کمتر تعصبی با این شکل و شمایل به خودش دیده.
تو میتوانی محمد عباسزاده باشی و با رویای سمبل ماندن در شهرت امشب به خواب بروی، بدت نمیآید مثل توتی باشی برای رم، مثل کومودوس باشی برای کلوسئوم، مثل عباسزاده باشی برای شهیدوطنی.
میگویند کومودوس، امپراطور روم باستان به نبرد گلادیاتورها علاقه داشت. مجلس سنا را نادیده میگرفت و در نقش یک بیستاریوس وارد میدان جنگ میشد. در تاریخ روم نقل شده که کومودوس توانست در یک روز چندین شیر وحشی را از پای درآورد. تو چه کم از کومودوس داری؟ از گل شمشیر ساختی و بر پیکرفجر و بادران و صبا زدی.
تو حتی میتوانی سعید خردمند باشی و کاری کنی که چند هفته بعدتر همه بفهمند چقدر گل دقیقه 95 ت به فجرسپاسی با ارزش بوده، یا عبدی باشی و بفهمی دقیقه 86 بازی با ماشینسازی، اگر آن یک امتیاز را برای نکونام به سه امتیاز تبدیل نمیکردی، مردم قائمشهر امروز این همه خوشحال نبودند.
برداشت سوم
در تاریخ تبرستان نوشته در سده ۶ هجری قمری، رودی از چمنو -قائمشهر قدیم- میگذشت که پل آن را اسپهبد نصیرالدوله رستم شاه غازی باوندی، پادشاه تبرستان به هزینه شخصی تعمیر کرد تا آب آن هرز نرود. چه فرقی میکند، تو هم نصیرالدوله زمانه خودت بودی و اجازه ندادی این همه عشق زمینی هرز برود.
برداشت چهارم
نمیشود تخمین زد دقیقا چند نفر یکشنبه، 9 اردیبهشت 97 امامزاده یوسفرضا رفتند یا حداقل در دل از شیخ طبرسی کمک خواستند تا این حسرت لعنتی 24 ساله تمام شود، اما از رقص و خوشحالی قائمشهر میشد فهمید که دعای خیر خیلیها اگر نبود، امکان نداشت سه بار توپ همسایه بابلی به تیرک برق نوین بخورد و راه به جایی نبرد.
برداشت آخر
نساجی بیاغراق امید شهر خسته بوده و هست، شهر خستهای که بزرگترین کارخانههای نساجیاش یکییکی تعطیل شدند و کک هیچکس هم نگزید. حالا این شهر به جز بهداد سلیمی، یک محمد عباسزاده دارد که بدون برداشتن وزنه، غمی بزرگ از روی دل مردم برداشت. مردمی که بیجهت نیست 24 سال آزگار، «نساجی ای امید شهر خسته، نفس من به نفست بسته ....» را زمزمه کردند....
شروین رمضانی