گزارشی از بحران جدید استقلال؛ گل اول به سبک شفر
قائده یاغیکُشی به زبان آلمانی/ برای نیمار شدن؛ صادقیان درونت را قورت بده!
از اوج گمنامی تا محبوبیت و دنیای پر شوری که هر ستارهای را میتواند ببلعد اما باید در آن برای بقا غول حاشیه را بلعید.
به گزارش ایلنا، تمرین روز شنبه استقلال یک خبر کوتاه ولی در عین حال مهم و شوک آور همراه با خود داشت. مهدی قائدی جوان بوشهری آبی پوشان به دستور وینفرد شفر از تیم بزرگسالان تا اطلاع ثانوی کنار گذاشته و به تیم امیدها تبعید شد.
نصرالله عبداللهی دلیل این تصمیم را بی حرمتی پدیدهی کوچک عنوان کرد و مدتی بعد مشخص شد که اصل ماجرا از این قرار بوده که پس از بازی با فولاد، وینفرد شفر برای خسته نباشید گفتن به بازیکنان تیمش در رختکن با همه یک به یک دست می دهد اما قائدی از انجام این کار سر باز میزند و حتی شنیده شده پیراهن تیم را هم بر زمین میکوبد. شفر در آن لحظه واکنشی نشان نمیدهد اما به دستور او قائدی از حضور در تمرینات منع میشود.
این ماجرا دو شخصیت اصلی دارد. یکی مثبت و یکی منفی؛ شفر قهرمان داستان است و قائدی بدمن به حساب میآید.
قائدی چگونه محبوب شد؟
ابتدا از پدیده جوان آبیها شروع کنیم. جوان 400 میلیون تومانی که ابتدای فصل خریداری شد و در بازی با استقلال خوزستان دل هواداران و رسانهها را ربود. استارتهای وحشتناک، دریبلهای فوقالعاده، تغییر مسیرهای دیدنی، سر نترس و شوتهای قدرتمند در عین کوتاهی قد و قامت و جثه. همه اینها کافی بود تا در همان مسابقه هواداران ناراضی از ستارههای بزرگ، ذوقزده و البته همراه با کنایه به تشویق "باشو" بپردازند. او در بازی با تراکتور هم در 25 دقیقه حضورش نمایش خوبی داشت و کم کم به تعویض ثابت منصوریان در هر بازی تبدیل شد. حتی قائدی در دیدار برابر گل گهر از ابتدا در زمین حضور داشت و روی یکی از دو گل تیمش هم تاثیرگذار بود. بعد از جدایی منصوریان و انتشار نخستین تصاویر از تمرینات استقلال با وینفرد شفر آلمانی، صمیمیت آقای سرمربی و پدیده جوان به صورت گل درشت عیان بود و خیلیها از حضور فیکس قائدی در برابر فولاد خبر دادند. اما این اتفاق نیفتاد و قائدی واکنش عجیبی به این تصمیم شفر داشت که منجر به اخراج شدنش داشت.
رونمایی از پیام صادقیان ثانی با اعمال شاقه
این تمام داستان قائدی در این نه هفته بوده است. بازیهای خوب که هیچ کدام گرهگشا نبود. قائدی نه گل زد؛ نه پاس گل داد و نه باعث برگشتن نتیجه شد. فقط با چند حرکت انفجاری و چند چشمه حرکت تکنیکی در تیمی که همه بد بودند دیده و تشویق شد. چه اتفاقی افتاد که این پسر با آن چهره معصوم و نوجوانانه اش چنین حرکت گستاخانه ای را انجام داد؟
ناخوداگاه رفتارهای قائدی همه را به یاد پیام صادقیان می اندازد. سردمدار ستاره های جوان مملو از استعدادی که راه را کج رفتند و یاغی شدند و حالا دور باطل میزنند. پیام صادقیان و پیام صادقیانهای زیادی در فوتبال ما وجود داشته و دارند. آخرین آنها همین مهدی قائدی است. بازیکنی که حتی پا را فراتر از پیام گذاشته است. صادقیان با تیمهای ملی ایران در سطوح پایه درخشید، در لباس ذوب آهن کولاک کرد، در پرسپولیس گل زد و پاس گل داد و بعد یاغی شد. اما قائدی هیچ کدام از این کارها را نکرده و به سیم آخر زده است. هنوز چند ماه بیشتر نشده که مردم نامش را به ذهن سپردهاند و او اینگونه قالب تهی کرده و سینه چاک داده است.
همه یاغیگریهای پیام را در 24 ساعت انجام داد. هم حین بازی تیمش خمیازه کشید؛ هم با سرمربی تیم دست نداد؛ هم پیراهن تیمش را بر زمین کوبید؛ هم با وضع و ظاهر عجیب در تمرینات ظاهر شد و در مسیری گام برداشت که انتهای آن چیزی جز نابودی و زوال نیست.
قائدی یادش نرود!
ای کاش هیچ وقت گذشته را فراموش نکنیم. ای کاش فوتبالیستهای ما یادشان نرود روزهای سختی که پشت سر گذاشتند و به شب رساندند را. روزهایی که آرزویشان بود فوتبالیست شوند و مردم آنها را بشناسند و تشویقشان کنند. قائدی نباید اینها را فراموش کند. نباید فراموش کند همین ماه پیش بود که برای انتشار یک استوری در اینستاگرام و نوشتن سه کلمه لاتین، چهار غلط داشت! نباید فراموش کند که از شدت خجالت نمیتوانست با رسانهها مصاحبه کند و نفرات دیگر به جایش حرف میزدند.
شفر، بیرون زمین گل زد!
روی دیگر قضیه وینفرد شفر است. استقلال در برابر فولاد هیچ نکته مثبت دندانگیری در درون زمین نداشت که بخواهیم بگوییم با روی کار آمدن شفر به وجود آمده است. شاید اصرار آبیها برای پاسهای کوتاه و فوتبال با حوصله در نوع خودش جالب به نظر میرسید یا اینکه استقلالیها سعی میکردند با حربههای مختلف به دروازه حریف نزدیک بشوند یا شاید هم بسته نگه داشتن دروازه بعد از مدتها.
اما شفر کاری کرد که نشان داد کاریزما دارد. آقای سرمربی گل اصلی را بیرون زمین زد. او اثبات کرد حرفش حرف است. اولین نشست خبریاش را به یاد بیاورید. وقتی که گفت: من به حرفهای روی سکو توجه نمیکنم و هر کاری که صلاح باشد را انجام میدهم.
هشدار به سکوها؛ حرف حرف خودم است!
در دیدار برابر فولاد همین اتفاق افتاد. اواسط نیمه دوم بود، حدود دقیقه 70. به رسم هفتههای قبل هواداران منتظر حضور قائدی در زمین بودند اما اتفاقی نیفتاد. دو تعویض انجام شد اما باز هم خبری از قائدی نبود. صدای "قائدی قائدی "از گوشه گوشه ورزشگاه به گوش میرسید. شفر نزد مترجم خود رفت و متوجه ماجرا شد اما تصمیم گرفت شاید علیرغم میل باطنی خودش، جوان بوشهریاش را روی نیمکت نگه دارد و جپاروف را به زمین بفرستد و به سکوها اعلام کند با صدا زدن نام یک بازیکن خاص او تحت تاثیر قرار نمیگیرد.
نادیده می گیرد اما فراموش نمی کند
دومین چشمه از بزرگ بودن شفر وقتی بود که قائدی با رد کردن دستش همه را سورپرایز کرد. شفر اگر بیتجربه بود همانجا با بازیکن جوان و عصبانی وارد درگیری میشد و قطعا جر و بحث آنها بالا میگرفت و ضمن متشنج شدن جو تیم، باعث میشد تا احترام او نیامده پایمال شود. به همین خاطر بود که مرد مو سپید بیتوجه به حرکت بچهگانه قائدی سراغ نفر بعدی رفت و اصلا به روی خودش نیاورد که چه شده است.
گربه ای که دم حجله کشته شد
اما سومین شاهکار؛ شفر قائدی را در رختکن نادیده گرفت اما رفتارش را در یادش نگه داشت. او اگر قائدی را تنبیه نمیکرد باید هر روز منتظر یک یاغی جدید میبود و عملا ضمن از دست دادن احترام خود، کنترل تیم از دستش در میرفت و سرانجامی مانند کخ در انتظارش بود.
به همین خاطر هم بود که سختترین نوع مجازات را برای پدیده جوانش در نظر گرفت. تصمیمی که برای خود مهدی هم بهترین نسخه است و میتواند سیلی محکمی باشد برای برگشتنش به جاده اصلی و فرار از بیراهه. شفر به اصطلاح، گربه را دم حجله کشت و به همه بازیکنانش هشدار داد در عین مهربانی و حمایت، هیچگونه بینظمی و بیاحترامی را برنمیتابد و بیجواب نمیگذارد. حتی اگر بازیکن مورد نظر محبوب روی سکوها باشد و نام پدیده تیم را یدک بکشد.
رسانه و هوادار هم مقصر هستند
در کنار همه اینها نباید از مقصران دیگر این اتفاق هم یاد نکنیم. از رسانههایی که بعد از تماشای چند دقیقه از بازی دلبرانه قائدی محو او شدند و شروع به مقایسه اش با خذیراوی و ایکس و ایگرگ کردند و نیامده او را ستاره جدید فوتبال ایران نامیدند.
هواداران هم مقصر بودند. سکوهایی که زودتر از موعد مقرر پدیده جوان را بزرگ کردند. اینقدر نامش را فریاد زدند تا ظرفیتِ ظرف قائدی پر و لبریز شد و دور و اطراف را خراب کرد.
قائدی را نابود نکنیم؛ به شفر اعتماد کنیم
اما حالا باید چه کرد. همانقدر که تفریط بد و مذموم است، افراط هم نکوهیده شده است. حالا نباید کاری کنیم که قائدی نابود شود. محو کردنش کار درستی نیست. او جوان است و به دلایل مختلف اشتباهی کرده است. همانطور که فصل قبل نورافکن اشتباه کرد و مدیریت بحران شد حالا قائدی هم باید مدیریت شود. یعنی هم تنبیه شود و از کرده خود پشیمان و هم از فوتبال رانده نشود. هیچکس نمیتواند از استعداد جواهرگونه او به راحتی بگذرد و آن را نبیند.
بی تردید شفر با درایتی که از خود نشان داده میتواند این بحران را حل و فصل و مدیریت کند و باید به او اعتماد کرد و زمان داد.