کابوس ۱۹۷۰ برای آلبی سلسته تکرار می شود؟
ملت چگوارا چشم انتظارتانگو، کباب آرژانتینی و چای راج/ کوییتو آخرین فرصت تو!
این روزها حال آرژانتین خوب نیست؛ نه مشکلات اقتصادی، نه کمبودهای درمانی، نه بحران آموزشی ونه سوء تغذیه؛ آنها در آستانه از دست دادن جام جهانی هستند.
به گزارش ایلنا، آرژانتین یعنی فوتبال. یعنی مارادونا. یعنی زندگی با توپ گرد و مستطیل سبز در اوج فقر. یعنی عشق تا سرحد جنون وقتی نانی برای خوردن نداری. مردمان این سرزمین هرچیزی را می توانند تحمل کنند الا دوری از فوتبال. آنها بلاهای زیادی به خود دیده اند. بمباران، زندگی تحت سلطه دیکتاتوری، کشتارهای بی رحمانه، سوء تغذیه و ... اما با این اوصاف اگر از آنها بپرسید بدترین روز زندگی تان کدام روز است؟ مشترکا می گویند: سی ژوئن 1994 است. روزی که دوپینگ مارادونا اعلام شد و تیم سقوط کرد.
تیم در آن سال سقوط کرد اما همیشه آلبی سلسته در طول تاریخ جزو سردمداران و مدعیان قهرمانی بوده است. آنها با 16 دوره حضور در رقابت های جام جهانی بعد از برزیل، ایتالیا و آلمان در رتبه چهارم حضور دارند. دو قهرمانی و سه نایب قهرمانی و ستاره ها و ابرستاره های فراوان در طول تاریخ آنها را کشوری صاحب سبک جلوه داده که هواداران زیادی در گوشه گوشه دنیا از جمله ایران برای خودش دست و پا کرده است اما این روزها حالش خوب نیست.
این روزها حال آرژانتین خوب نیست. نه مشکلات اقتصادی، نه کمبودهای درمانی، نه بحران آموزشی ونه سوء تغذیه. این مشکلات همیشه بوده و مردم به آن عادت کرده اند و خو گرفته اند. حال مردم خوب نیست چرا که تیم ملی فوتبالشان در آستانه از دست دادن جام جهانی است و این یک فاجعه بزرگ خواهد بود. یک اتفاق غریب که به آن عادت ندارند. آنها همیشه چالش قهرمان شدن در این فستیوال بزرگ را داشته اند نه چالش صعود به آن را. آنها سال 1938 به جام جهانی نرفتند چون به دو میزبانی پیاپی ایتالیایی ها معترض بودند. در جام جهانی 1950 حاضر به شرکت نشدند چون با دولت برزیل مشکل داشتند. در جام جهانی 54 نبودند چرا که درگیر مشکلات داخلی بودند. با این حال 47 سال از آخرین دوری آرژانتین از جام جهانی می گذرد(تنها دوری به واسطه مسائل فنی و حذف شدن توسط تیمهای دیگر) و خیلی از هواداران این تیم اصلا آن روز را به یاد ندارند. روزی که شهر در سکوتی مرگبار فرو رفت...
شهر در سکوت مرگبار فرو رفت. به عقب برمی گردیم. جام جهانی قرار بود با حضور 16 تیم به انجام برسد. مکزیک میزبان و انگلیس قهرمان مستقیما کوالیفای شدند و 75 تیم برای 14 جای خالی دیگر به رقابت پرداختند. برای بار اول آسیایی ها و آفریقایی ها نماینده مستقیم داشتند. از آمریکای جنوبی سه تیم صعود می کرد. یعنی سه از 10. آرژانتین در گروه اول با بولیوی و پرو هم گروه شد. تیم ستاره بزرگی را در دل خود نداشت ولی هیچ کس گمان نمی کرد حذفی در کار باشد. شکست 3-1 در برابر بولیوی و 1-0 رو در روی پرو شرایط را بحرانی کرد. دور برگشت با پیروزی 1-0 مقابل بولیوی آغاز شد و بازی پایانی از راه رسید. جدول اوضاعش به گونه ای بود که اگر آلبی سلسته می توانست در خانه پرو را شکست دهد هر دو 5 امتیازی می شدند و باید یک بازی پلی آف در زمینی بی طرف انجام می دادند تا تکلیف تیم صعود کننده مشخص شود. ورزشگاه لابومبونرا میزبان این بازی حیاتی بود. 31 آگوست 1969. شاگردان آدولفو پدرنرا فقط برد می خواستند. در تیم مقابل دی دی، اسطوره برزیل سرمربی بود. 90 قیقه بعد و پایان بازی...
پایان بازی. تساوی 2-2. سکوت مرگبار در ورزشگاه و مردمی که بهت زده استادیوم را ترک کردند. پرو به جام جهانی رفت و تا مرحله یک چهارم هم پیش روی کرد. داخل رختکن آرژانتین اوضاع عجیبی حاکم بود. عده ای از بازیکنان گریه می کردند. گروهی دیگر شوکه شده و شرمساربودند. سرمربی هم در گوشه ای دیگر سیگار می کشید و نگاهش به سرامیک های کف زمین دوخته شده بود. آلبرتو رندو گلزن آرژانتین گفت: "بدترین روز عمرم بود. در این روز شوم تلخترین گل عمرم را به ثمر رساندم. این آخرین شانس من برای حضور در جام جهانی بود که از دست رفت." بعد از این مسابقه اوسوالدو رامیرز به عنوان بهترین بازیکن زمین انتخاب شد. او بود که با دو گلش اجازه بازگشت به آرژانتین نداد و به جلاد بومبونرا شهره شد. حالا بعد از 47 سال دوباره آرژانتین به نحوی دیگر سرنوشتش با پرو سنجاق شد. دوباره توقف در بومبونرا در برابر این تیم و اما با یک تفاوت. این بار یک شانس دیگر باقی مانده است. اکوادور...
اکوادور. آنها دیگر شانس برای صعود ندارند. چه ببازند، چه ببرند و چه مساوی کنند رتبه شان از هشتم نه بالاتر می رود نه پایین تر. با این حال این تیم میزبان آرژانتینی است که برای مرگ و زندگی به میدان می آید. میزبان این مسابقه فوق حساس شهر کوییتو خواهد بود. پایتخت ترسناک برای آلبی سلسته. 2 شکست در سه تقابل اخیر با اکوادور در رقابت های مقدماتی جام جهانی در این شهر. آخرین برد آرژانتین مقابل اکوادور در این شهر به سال 2001 برمی گردد. بازی رفت نیز با دو گل به سود اکوادور به اتمام رسید تا مشخص شود که شاگردان سامپائولی اصلا کار ساده ای برای پیروز شدن ندارند. با این حال نباید از این مساله غافل شد که زردپوشان در 5 بازی اخیر خود باخته اند و کاپیتانشان، آنتونیو والنسیا را نیز به همراه ندارند. شاید آرژانتین الان یک سزار منوتی یا دکتر بیلاردو میخواست.
منوتی و بیلاردو بودند که آبی سفیدها را به قهرمانی در جام جهانی رساندند. سامپائولی هم مانند آنها در روزاریو به دنیا آمده و حتما خون آنها در رگ او جریان دارد. مینی من حالا باید خودی نشان بدهد. دو ماه برایش صبر کردند تا بتواند تیم را به جام جهانی بفرستد. دو برد در دو بازی دوستانه مقابل برزیل ناقص و سنگاپور بدون شرح در برابر سه تساوی نا امید کننده در برابر اروگوئه، ونزوئلا و پرو کارنامه دون سامپا تا به اینجا است. کارنامه ای که باعث شده تیم از زمان حضور او یک رتبه دیگر هم سقوط کند. بعد از شکست 2-0 در برابر بولیوی در لاپاز بود که بائوزا رفت تا او بیاید و ماموریت را به درستی تمام کند. ترکیب های عجیب و غریبش و عدم دعوت از هیگواین بحث برانگیز شده اما بی تردید در روز آخر او هم امیدش به معجزه مسی است.
معجزه مسی. نه فقط سامپا که کل آرژانتین چشم به پاهای معجزه گر شماره 10 دارند. به کسی که هیچ وقت درخشش بارسا را در تیم ملی اش نداشت اما هیچ کس هم نمی تواند منکر تلاش های زاید الوصفش بشود. مسی در لباس آرژانتین تبدیل به تنها ترین مرد زمین می شود. دور وبرش را ستاره هایی گرفته اند که در تیم ملی به چوب خشک تبدیل می شوند. آنها نه تنها یاری گر کاپیتان نیستند بلکه مانع از کار او هم می شوند. این ماجرا همیشه به قوت خود باقی بوده است و فقط از بازیکنی به بازیکن دیگر تبدیل می شود. روزگاری پالاسیو، دوره ای هیگواین و حالا امثال بندتو و ... با این حال تنها کسی که می تواند کوییتو را به بهشت برین تبدیل کند خود مسی است. اوست که باید آستین ها را بالا بزند و یورش ببرد به دل دشمن. شیوه اعمال معجزه به عهده خودش. او باید بداند تنهاست و هیچ کس کمک حالش نیست. او باید بداند بامداد چهارشنبه روزی است که می تواند تلخی های دو کوپای اخیر و جام جهانی را به دست فراموشی بسپرد و قهرمان ملت عجیبش شود...
ملت عجیبی که جهان سومی هستند. ملتی که سال 2001 در 10 روز، 5 رئیس جمهور به خود دید. ملتی که روزگاری ثروت مندترین بود و حالا جزو فقیرترین ها است. ملتی که بیشترین روان شناس دنیا را دارد. ملتی که مادری در دل خود پرورش داده که برای اثبات آرژانتینی بودن قطب جنوب به آنجا سفر کرد تا فرزندش را میان کوه یخ به دنیا بیاورد. ملتی که پر است از تضاد. ملتی احساسی که روزی قهرمانت می کنند و مجسمه ات را بنا می کنند و فردا آن را روی سرت خراب می کنند. ملتی که در اوج مذهبی بودن بی اعتقاد است. ملتی که به پرنده معروفش "روفوس هورنرو"می بالد و آن را فرشته سرخ می خواند. ملتی که منتظر است بعد از بازی با اکوادور به مناسبت صعود به روسیه کارناوال شادی به راه بیندازد و تانگو برقصد و کباب آرژانتینی با چای راج بنوشد...