قهرمان دیروز؛ معمولی امروز/ استیصال به سبک قلعهنویی
سرمربی حال حاضر ذوبآهن نشانی از روزهای نزدیک به موفقیتش ندارد.
به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، امیر قلعهنویی این روزها دور از حواشی و هیاهوی مدعیان لیگ برتر و در کنج آرام فولادشهر اصفهان روزمرگی میکند و با تیمی معمولی و نتایج معمولی خودش را بیش از هر فصل به سمت معمولی شدن سوق میدهد. به همین زودیهاست که دیگر کسی یادش نیاید روزی روزگاری در لیگ برتر تنها فرمول قهرمان شدن به حضور او روی نیمکت یک تیم ختم میشد.
از اوج تا حضیض
پنج قهرمانی در لیگ برتر و دو قهرمانی در جام حذفی امیر را در موفقیتهای داخلی سیرآب کرده بود و تنها دستنیافتنی او که یک بار هم در تیم ملی دستش از آن کوتاه ماند، عنوان آسیایی بود. امیر در استقلال همهکار کرد تا عنوان آسیایی کسب کند. دوست و دشمن را به کمک فراخواند و پر ستاره ترین استقلال دهههای اخیر را بست و تا دو قدمی جام هم پیش رفت ولی کاخ رویاهایش با حذف مقابل افسی سئول یکباره فرو ریخت. امیر و تیمش حذف شدند و با این کنار رفتن، بازیکنانی که از او دل خوشی نداشته و مثل او به رویای ستاره سوم تن به همکاری داده بودند هم یکی یکی جدا شده و با سرمربی وقت آبیها اعلام زاویه کردند. امیر ماند و حوضش و یک فصل دیگر دست و پا زدن بیمورد در دریای متلاطم آبی استقلال که نتیجهاش ادامه سریال ناکامی بود.
بازگشت به دوزخ تبریز
قلعهنویی در پایان فصل چهاردهم برای اولین بار در دوران حرفهای مربیگری خود از تیمی کنار گذاشته شد و برخلاف میل باطنیاش تن به قطع همکاری داد. اوضاع به قدری خراب بود که او برای ماندن در صحنه پی حضور در تیمهایی از جنس ملوان را هم به تن خود مالید و شاید کمی زود به خود جنبید و فهمید مسیر را اشتباهی رفته است.
مقصد بعدی امیر هم جایی بود که در چند سال اخیر به عنوان سرمربی تیم میهمان هم نمیتوانست در آنجا حاضر شود ولی تن دادن به بازگشت به تبریز نشان از تغییر شرایط برای قلعهنویی داده بود. سرمربی سابق استقلال جو به شدت منفی تبریز علیه خود را به جان خرید و دل به طوفانی داد که میتوانست یا نابودش کند یا به اوج برش گرداند. قمار بزرگی بود که میرفت با خاطره خوش قهرمانی به حسن ختامی تاریخی تبدیل شود ولی بازهم ناکامی بود و ناکامی و ناکامی. سومین فصل بدون جام با سقوط ارزش مربی همیشه قهرمان در بورس لیگ برتر همراه بود و در پایان فصل دیگر تیمهای درجه یک لیگ برتر در فهرست مشتریان او جایی نداشتند. امیر در نهایت سر از ذوبآهن درآورد.
کنج خلوت فولاد شهر، بی آزار و بیحاشیه
ذوبآهن با هیچ کدام از معیارهای سابق قلعهنویی در انتخاب تیم همخوانی نداشت. نه تماشاگر، نه امکانات فول آپشن، نه زمین چمن مسطح و نه مدیران دست به جیب برای خرج کردن. کوچ به آغوش سبزقباهای اصفهانی نشان از جبر در انتخاب امیر داشت و فاصله گرفتن از روزهای آرمانگرایانهاش. هرچند کورسوی امیدی وجود داشت تا ذوبآهن قلعهنویی را بیدار کند و قلعهنویی ذوبآهن را. سرمربی ای که روزگاری دوم جدول برایش سقوط به لیگ یک بود و تیمی که در دورهای حتی فینال رقابتهای آسیایی را هم تجربه کرده بود.
5 هفته از لیگ برتر میگذرد و چیزی در گوشه و کنار سبزهای اصفهانی دیده نمیشود که آدم را به آینده امیدوار کند. شاید ذوبآهن و نتایج نه چندان خوب و نه چندان ضعیفش زیر هیاهوی حاشیههای معمول پرسپولیس و برانکو و طارمی و منشا یا نعل وارونه منصوریان در استقلال و اوضاع آشفته سپاهان با کرانچار و... خوابیده باشد و کسی حواسش به نتایج معمولی یک سرمربی رو به معمولی شدن نباشد ولی نمیتوان فراموش کرد که قلعهنویی در فوتبال ایران چه بود و چه شد.
ذوبآهن در پنج بازی 6 امتیاز گرفته و تنها یک برد کسب کرده است. یکی از دو امتیاز پیکان تا اینجای کار را تقدیمش کرده و تنها پیروزی سپاهان در 5 هفته گذشته را در اختیارش قرار داده است. در دو دیدار هم در شرایطی که 2 بر یک از سیاه جامگان و صنعت نفت تا ثانیههای پایانی پیش بود و درست در دقایقی که روزگاری به نام قلعهتایم شناخته میشد توانایی حفظ پیروزی را نداشته و برد را با تساوی 2 - 2 عوض کرده است و اینها را نمیتوان به چیزی جز ضعف کوچینگ ربط داد.
چه شد که همچین شد؟
سپاهان در ابتدا فصل حاضر شد برای بازگرداندن کرانچار منشوری به صغیر و کبیر فدراسیون رو بزند ولی دیوار بزرگی که مانع از بازگشت قلعهنویی به این تیم میشود را برندارد. در استقلال کنونی صغیر و کبیر درهای خروجی را به منصوریان نشان میدهند ولی برای اولین بار پرافتخار ترین سرمربی این تیم نامش حتی در حد شایعه هم اطراف نیمکت این تیم به گوش نمیرسد شاید همه مربیهای دنیا به جز او گزینه جانشینی منصوریان باشند.
قلعهنویی که روزی تنها فرمول منتهی به قهرمانی در لیگ برتر ایران محسوب میشد به سرعت در حال معمولی شدن است. شبیه مربیانی که هر فصل هستند تا باشند، بدون هیچ نتیجه و میراثی. مربیانی که هر سال ایرانگردی میکنند، تیمی متوسط تحویل میگیرند. یک میلیاردی به جیب میزنند و در اواسط جدول تیم را رها کرده و به تیم دیگری میروند. اسامی تکراریای که در این چرخه معیوب مرتب جابجا میشوند ولی چیزی را جابجا نمیکنند. از این دست سرمربیان همیشه در فوتبال ایران داشتهایم و داریم ولی حیف است قلعهنویی را به سمت ورود به این دایره ببینیم. کسی که میتوانست اولین و تنها محصول صادراتی فوتبال ما به عنوان سرمربی باشد و سری در سرها در بیاورد و بومیترین گزینه مناسب برای موفقیت نام ایران در عرصه بینالمللی باشد.
کسی که اینروزها دیگر خودش هم دلش برای خودش نمیسوزد و شاید بالارفتن سن او را محتاط کرده باشد. از زدن به دل خطر و سرپنجه شدن با غول ناکامی. کسی که یک بار زمین خوردن و دوباره بلند شدن را پس از کنار رفتن از تیم ملی و اوج گرفتن دوباره در مس کرمان تجربه کرده بود. شاید نتایج امسال او در ذوبآهن مشخص کند که کدام مسیر را خواهد رفت. نتایجی که البته تا اینجا جایی برای امیدواری نگذاشته است.